فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

جهل

حكيمى نزد صاحب ثروتى بود كه به زينت و تجمل و كثرت مال و عدّت مباهات نمودى ، در اثناى محاوره خواست كه آب دهن بيفكند از راست و چپ نگريست موضعى نيافت كه آن را شايد بزاقى كه در دهن جمع كرده بود به روى صاحب خانه افكند ، حاضران عتاب و ملازمت نمودند ، حكيم گفت : ادب نه چنان بود كه آب دهن به اخس و اقبح مواضع افكنند ، من چندان كه از چپ و راست نگاه كردم هيچ موضع خسيس تر و قبيح تر از روى اين شخص كه جهل موسوم است نيافتم .


منبع : برگرفته از کتاب حکایتهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

بشارت آخرتى‏
من راهب نيستم‏
كدام بنده مخلص ؟
گفتگوى حضرت سجّاد عليه السلام با جابر در مسئله ...
حكايتى از رمى جمرات‏
به امید کرم
من از آن عمل توبه كردم‏
به وقت سه گناه‏
حكايتى در عبرت‏
عبادت‏هاى خلاف دستور حق‏

بیشترین بازدید این مجموعه

توبه شقیق بلخی
كدام بنده مخلص ؟
حكايت گرگان و كرمان‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایتی از تب سوزنده
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
حکایت خدمت به پدر و مادر
من راهب نيستم‏
بشارت آخرتى‏
اى خليفه! راه تنگ نبود كه بر تو گشاد گردانم!

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^