ـس از آنكه مـصعـب از كشتن اسيران فارغ شد، زنان مختار را احضار كرد، ام ثابت دختر سمرة بن جندب را گفت : عقيده ات درباره مختار چيست ؟ ام ثابت گفت : من آنچه را مى گويم كه تو بگوئى . مصعب او را آزاد كرد.
عمره دختر نعمان بن بشير انصارى را گفت : تو چه ميگوئى ؟ عمره گفت : او بنده صالح خـدا بود، مـصعب اين زن را زندان كرد و به برادرش عبدالله زبير به دروغ نوشت ، اين زن را عقيده آنست كه مختار پيغمبر بوده است .
عـبدالله در پـاسخش نوشت : كه او را بكش ، مصعب اين زن را به شخصى بنام مطر سپرد تـا او را بكشد اين نانجيب با سه ضربت شمشير او را كشت ، كشته شدن اين زن عاطفه افـراد را تـحريك كرد و زبان به اعـتـراض بر مصعب گشودند و شعراء در اين زمينه اشعـارى سرودند كه از جمله عمربن ابى ربيعه قرشى اشعارى گفت كه از آنها ابيات زير است :
انّ من اعجب العجائب عندى
قتل بيضاء حرّة عطبول
قتلت هكذا على غير جرم
انّ للّه درّها من قنيل
كتب القتل و القتال علينا
و على المحصنات جرّ الذيول
همانا شگفترين شگفتيها نزد من كشتن زن سفيد چهره آزاده زيباى گردن كشيده است كه بدون گناه كشته شد و خدا او را از ميان كشته ها خيرش دهد.
همانا كشتنت و كشته شدن بر ما و بر زنان پاك دامن واجب گشته است .
منبع : تبیان