بنى اسرائيل داراى تـابوتـى بودند كه فـرشتـگـان آنرا جلو سپـاه حمـل مـى كردند و اين تـابوت طلسم پـيشرفـت بنى اسرائيل بود و پس از حضرت موسى تابوت ناپديد شد و كسى از آن خبرى نداشت تا وقتى كه خداوند طالوت را سلطان بنى اسرائيل قرار داد براى نشان دادن حقيقت سلطنت وى تـابوت را به ايشان برگردانيد و در جنگى كه ميان طالوت و جالوت رخ داد تابوت جلو سپاه طالوت حركت مى كرد. (سوره بقره آيه 248.)
مختار هم براى آنكه روحيه سپاهيان را تقويت كند از ارائه دادن نمونه اى از تابوت بنى اسرائيل استـفـاده كرد هر چـند در پـيدايش اين فـكر دو جور نقل شده است :
1 ـ طفـيل فـرزند جعده خواهر زاده اميرالمؤ منين مى گويد: در زمان مختار وضعم بد بود و مـدتـى پـولى به دستم نيامد در انديشه بودم چه كنم تا اينكه يك روز از خانه بيرون آمـدم همـسايه خود را كه مردى عصار بود و روغن زيتون مى گرفت ديدم روى يك صندلى نشستـه كه از بس روغن روى آن ريخته تغيير رنگ داده است ، ناگهان اين فكر به مغزم خطور كرد اين صندلى را مى شود وسيله قرار داد تا پولى به دست آورم ، نزد مرد عصار رفته صندلى را از او گرفتم به خانه برده و آن را كاملا شستم تصادفا چيز خوبى از آب در آمد چون چوبش عالى بود و روغن خورده بود خيلى چشم گير شد.
از آنجا پـيش مـختار رفتم و آهسته او را گرفتم : مطلبى است كه مى خواستم با شما در ميان بگذارم ولى تاكنون نشده است و آن اينكه از پدرم جعده يك صندلى به من رسيده است كه پـدرم نقل مى كرد اين صندلى از على عليه السلام به ما رسيده و در آن نشانه اى از عـلى عـليه السلام مـى باشد مختار گفت : چرا تاكنون پنهان داشته اى زود آن را نزد من بفرست ، پارچه اى روى آن پوشانيده پيش مختار بردم ، او دوازده هزار درهم به من داد.
مختار اعلان عمومى كرد و مردم در مسجد اجتماع كردند، سپس به منبر رفت و ضمن سخنرانى اظهار داشت : هر چه در امتان پيشين رخ داد، نظير آن در اين امت نيز واقع شده است ، خداوند به بنى اسرائيل تـابوت داد و اين كرسى نظير تـابوت بنى اسرائيل است روپـوش را برداريد، همـينكه روپـوش را برداشتـند مـردمـان جاهل و نادان و يك عده بادنجان دور قاب چينها صدا را به الله اكبر و هلهله بلند كردند و اظهار خوشوقتى نمودند.
و چـون سپـاه كوفـه زير فـرمـاندهى ابراهيم عازم جنگ با ابن زياد شد كرسى را روى استـرى سوار كردند و از هر طرف هفت نفر آنرا با سلام و صلوات نگهبانى مى كردند و چـون جمـعيت بسيارى از شاميان در اين جنگ كشته شدند عراقيان را به اين كرسى عقيدتى پـيدا شد، اينجا بود كه طفيل مى گويد: از كرده خود پشيمان شدم ولى طولى نكشيد كه صندلى ناپديد گرديد.
طريقه ديگر در پيدايش كرسى اين است كه مختار به خاندان جعده گفت : كرسى على بن ابى طالب را كه بر آن مى نشست نزد من بياوريد؟ آنها هر چه قسم ياد كردند چنين چيزى پيش ما نيست مختار نپذيرفت و گفت : چقدر نادانيد برويد و كرسى على بن ابى طالب را حاضر كنيد؟
آنها چـنين فـهمـيدند كه هر جور تختى بياورند مختار آنرا مى پذيرد، لذا رفتند اين صندلى را آوردند مـخـتـار نيز آنرا اين چـنين بجاى تـابوت بنى اسرائيل قالب كرد.
منبع : تبیان