ماجراى حسين بن على عليه السلام ، حقيقتا موتور حركت قرون اسلامى در جهت تفكرات صحيح اسلامى بوده است . هر آزادى خواه و هر مجاهد فى سبيل الله و هر كس كه مى خواسته است در ميدان خطر وارد بشود، از آن ماجرا مايه گرفته و آن را پشتوانه روحى و معنوى خود قرار داده است در انقلاب ما، اين معنا به صورت بينى واضح بود. معلوم نبود اگر ما اين حادثه را نمى داشتيم ، چه طور مى توانستيم در اين معركه خوض كنيم اين خودش فصل عريض و قابل تعمقى است كه تمسك به ذيل ماجراى عاشورا و مجاهدت سيدالشهداء (عليه الصلاه و السلام ) چه تاءثيرى در وضع انقلاب ما داشت انسان وقتى در اين مساءله غور مى كند، از عظمت تاءثير آن حادثه به دهشت مى افتد و فكر مى كند كسانى كه از آن محرومند، اين خلا را چگونه مى توانند پر كنند.
اين سه فصل مربوط به شغل منبر، يعنى موعظه ، تبيين معارف ، و ارايه الگو و اسوه هر كدام لازمه اى در نفس منبرى و گوينده دارد و چيزى از او مى طلبد، پس ، اين ميدان را نبايد كم گرفت : در گذشته تصور غلطى در ذهن بعضى از ماها بود كه بحمدالله بعدها مرتفع شد. ما خيال مى كرديم كه اگر كسى اهل علم و مجتهد است ، نمى تواند اهل منبر يا روضه خوان باشد؛ اين دو را در دو سطح مختلف مشاهده مى كرديم . آن كسى كه مى خواهد اين سه وظيفه را عهده دار باشد، چه بهتر است كه در معارف دينى ، در فقه اسلام ، در علوم و فنون رايج در حوزه هاى علميه ، كه ملاك فهم احكام است ، در سطح بالا، بلكه اعلى باشد منبر را با اين چشم ببينيم .
منبع : تبیان