باد صبا درآمد فردوس گشت، صحرا
آراست بوستان را، نیسان به فرش دیبا
دست از جهان بشویم، عزّ و شرف نجویم
مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را
مقتول کربلا را، تازه کنم تولاّ
آن میرِ سر بریده، در خاک خوابُنیده
از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا
تخمِ جهانِ بی بر، این ست و زین فزون تر
کهتر، عدوی مهتر! نادان عدوی دانا!
بر مقتل، ای کسائی! برهان همی نمایی
گر هم برین بپایی، بی خار گشت خرما
تا زنده ای چنین کن، دلهای ما حزین کن
پیوسته آفرین کن بر اهل بیت زهرا**
زیرنویس=کسائی مروزی، زندگی و اندیشه و شعر او، صص 69، 70.@.
منبع : راسخون