فارسی
پنجشنبه 06 دى 1403 - الخميس 23 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 4
100% این مطلب را پسندیده اند

حكايت موسى عليه السلام و بلعم باعورا

در تاريخ آمده كه: زنا موجب نابودى جمع زيادى گرديده است. يكى از وقايع تاريخ داستان موسى عليه السلام و بلعم است كه نوشته اند:

وقتى موسى عليه السلام در وادى تيه از دنيا رفت، يوشع بن نون وصى او بنى اسرائيل را به همراه خود برداشت و براى فتح شهرهاى شام (يا شهر اريحا) حركت كرد، و چون به آنجا رسيد و شهر را محاصره كرد، حاكم شهر، بلعم باعورا كه در اثر عبادت مستجاب الدعوه بود خواست و به او گفت: بايد بروى و بر يوشع و لشگريانش نفرين كنى. بلعم برخواست و بر الاغ خود سوار شد و به راه افتاد، ولى الاغ اطاعت نكرده و بالاخره آن حيوان را زير ضربات شلاق كشت و خود پياده براى نفرين رفت، ولى جريانى ديد كه نتوانست نفرين كند و بالاخره نزد حاكم آمد، گفت: راهى براى نفرين بر اين ها نيست، اما براى نابود ساختن اينها راه ديگرى را به شما نشان مى دهم و آن راه اين است كه زنان زناكار و فواحش را زينت كنيد و به عنوان خريد و فروش ميان آنها بفرستيد و راه دلربائى را به آنان بياموزيد و آنها را تعليم كنيد كه اگر كسى از لشگريان يوشع خواست با آنها در آويزد از او ممانعت نكنند.

دستور بلعم را اجرا كردند و در نتيجه رفت و آمد زنان زناكار، لشگريان يوشع با زنان درآميختند و به نوشته مورّخان در نتيجه شيوع اين عمل در ميان لشگريان، مرض طاعون در آنها پيدا شد و در فاصله چند روز هفتاد يا نود هزار نفر آنها مردند.


منبع : پایگاه عرفان
0
100% (نفر 4)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اين هم نتيجه پاكى !
حکایتی از توصیف حضرت علی علیه السلام
نيت پاكت را قبول كردم
خوش به حال كسى كه نفسش رام شد
حکایتی از جمال دل‏
جوان عاق شده و مادر
برگرفته از کتاب «عبرت آموز» از تالیفات استاد ...
معرفت بيشتر، خضوع بيشتر
حكايت تكان دهنده على عليه السلام و بيت المال‏
از تأخير در اجابت نترسيد

بیشترین بازدید این مجموعه

خوش به حال كسى كه نفسش رام شد
نيت پاكت را قبول كردم
حكايتى در مبارزه با نفس‏
حكايت ميرغضب و نان و نمك مجرم‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
داستانى بسيار عجيب از نافع بن هلال‏
حکایتی از ذلت و مسكنت، پادشاهى و مكنت‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
آنقدر گفت تا غش كرد

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^