در تاريخ آمده كه: زنا موجب نابودى جمع زيادى گرديده است. يكى از وقايع تاريخ داستان موسى عليه السلام و بلعم است كه نوشته اند:
وقتى موسى عليه السلام در وادى تيه از دنيا رفت، يوشع بن نون وصى او بنى اسرائيل را به همراه خود برداشت و براى فتح شهرهاى شام (يا شهر اريحا) حركت كرد، و چون به آنجا رسيد و شهر را محاصره كرد، حاكم شهر، بلعم باعورا كه در اثر عبادت مستجاب الدعوه بود خواست و به او گفت: بايد بروى و بر يوشع و لشگريانش نفرين كنى. بلعم برخواست و بر الاغ خود سوار شد و به راه افتاد، ولى الاغ اطاعت نكرده و بالاخره آن حيوان را زير ضربات شلاق كشت و خود پياده براى نفرين رفت، ولى جريانى ديد كه نتوانست نفرين كند و بالاخره نزد حاكم آمد، گفت: راهى براى نفرين بر اين ها نيست، اما براى نابود ساختن اينها راه ديگرى را به شما نشان مى دهم و آن راه اين است كه زنان زناكار و فواحش را زينت كنيد و به عنوان خريد و فروش ميان آنها بفرستيد و راه دلربائى را به آنان بياموزيد و آنها را تعليم كنيد كه اگر كسى از لشگريان يوشع خواست با آنها در آويزد از او ممانعت نكنند.
دستور بلعم را اجرا كردند و در نتيجه رفت و آمد زنان زناكار، لشگريان يوشع با زنان درآميختند و به نوشته مورّخان در نتيجه شيوع اين عمل در ميان لشگريان، مرض طاعون در آنها پيدا شد و در فاصله چند روز هفتاد يا نود هزار نفر آنها مردند.
منبع : پایگاه عرفان