فارسی
سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 5 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

وسائل هدايت - جلسه هفتم (1) - (متن کامل + عناوین)

 

 

هدايت در تشكيل خانواده

تهران، حسينيه هدايت رمضان 1383

 الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلينو صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

در سوره مباركه آل عمران، پروردگار مطالب بسيار مهمى را در رابطه با خودساختگان بيان فرموده است.

قبل از اين كه به آن آيات اشاره بشود، به سه روايت مهم كه دو روايتش از رسول خدا صلى الله عليه و آله و يك روايت آن از وجود مبارك موسى بن جعفر عليه السلام است، لازم است عنايت كنيد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

« الناقصُ ملعونٌ »

معلوم است كه حرف اين انسان ملكوتى چيست. انسانى كه به فرموده قرآن مجيد: در هر مقدار عمرى كه به او عنايت شده، بايد تبديل به شجره طيبه بشود، و اگر بچه، طفل و كودك بماند، ملعون است. بدن او هشتاد ساله بشود، ولى عقل به همان حال يك سالگى باشد، قلب خالى از معرفت بماند، نفس همان حالات حيوانى قبل از تكليف را داشته باشد، ملعون است.

روح كوچك در اين زندان بدن مانده باشد، اين ناقص است، شجره نيست، چه برسد به طيبه بودن. اين تنها كارى كه كرده، به حجم استخوان، گوشت، رگ و اعصاب اضافه كرده است، كارى نكرده، فقط دور خودش چرخيده، و به بدن اضافه كرده است.

هشتاد ساله است، اما براى هيچ واقعيتى زحمت نكشيده، كه آن را به عقل، قلب، نفس و روح منتقل كند. حالا هم اگر از واقعيت ها با او حرف بزنى، گيج است و نمى فهمد.

 

بى معرفت و گمراه؛ بدتر از حيوان

امام صادق عليه السلام اين طور مردم نمك به حرام را معرفى كرده است، مردم بى حيا، بى شرم كه هشتاد سال سر سفره خدا نشستند و خوردند و هيچ چيزى نفهميدند، شاخ و برگى، ميوه اى و رشدى پيدا نكردند.

شما ممكن است بفرماييد، همين آدم هشتاد ساله زن و بچه و نوه و نتيجه دارد. مى گوييم: اين ها را حيوانات هم دارند، مگر آنها ندارند؟ حيوانها نر و ماده دارند، گاهى هم نر و ماده آنها سالى هفت تا بچه مى زايند، بعضى ها سالى ده تا بچه مى زايند.

ماهى هاى ماده، بعد از تماس با نر، گاهى صد هزار تخم مى ريزند، كه صد هزار تا ماهى مى شوند، آن ماهى ها هم صد هزار تخم مى ريزند، يك ساله يك نر و ماده، چند ميليون ماهى مى شوند، تازه در اين زمينه هم آنها برنده هستند، باز اين بيچاره بعد از هشتاد سال، كلاً ده تا پسر و دختر دارد، اما ماهى نر و ماده بعد از يك سال يك ميليون نوه دارند. نمره را بايد به آنها داد.

اگر در مسابقه خوردن هم باشد كه خدا پدر شتر را بيامرزد، از اين ها بهتر و بيشتر هم مى خورد، آب يك هفته اش را يك دفعه مى خورد، يك هفته هم در بيابانها بدون آب راه مى رود.

تازه اين مردم آزارى هم كرده، بى دين مانده و رفته زن گرفته، چراغ ايمان زن را هم خاموش كرده، آن وقت اين دو زن و شوهر بى دين ده تا بچه بى دين هم پيدا كردند، و به جان شما انداختند.

اگر يك نفر خودش بود و هشتاد سالش بود، يك درجه ظلم و فساد داشت، اما الان خودش هست و زن و بچه و دختران و پسران و نوه ها و نتيجه ها. يك جمعيت ظالم به وجود آورده است، يعنى اين شخص يك كارخانه ظالم سازى بوده است.

حالا در چند بچه و نوه و نتيجه اش يكى به تور شما جوانهاى خوب الهى خورده، دو سه شبى پاى درسى، مناجاتى، دعائى، كميلى، ابوحمزه اى آمده، آدم خوبى شده، به چه درد آن آقا مى خورد؟

اين روايت: « الناقصُ ملعونٌ » يعنى كسى كه بدنش رشد كرده، ولى دنبال رشد عقل، قلب، نفس و جان نرفته است.

 

مغبون يا ملعون بودن انسان

روايت دوم از وجود مبارك امام كاظم عليه السلام است كه مى فرمايد:

« من استوى يوماه فهو مغبون »(1)

يكشنبه كسى اگر با شنبه اش يكى باشد، اضافه نشده باشد، اين سرش كلاه رفته است.

شما در ارزيابى عالم هستى بايد هر روز، آن وزنى كه قرآن مجيد مطرح كرده به شما اضافه شود.


1 ـ كشف الغمة: 2/252؛ بحار الأنوار: 75/327، باب 25، حديث 5؛ «موسى بن جعفر عليه السلام مَنِ اسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ كَانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الزِّيَادَةَ فِي نَفْسِهِ فَهُوَ فِي نُقْصَانٍ وَ مَنْ كَانَ إِلَى النُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْحَيَاة.»

 

« وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »(1)

اين ترازوى من، ترازوى حق است، آنهايى كه وزن سنگينى پيدا كردند، اهل فلاح و رستگارى هستند:

« وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَ زِينُهُ فَأُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوآاْ أَنفُسَهُم بِمَا كَانُواْ بِـءَايَـتِنَا يَظْـلِمُونَ »(2)

آنهايى كه متجاوز از حدود الهى بودند، و وزنشان كم شده، اين ها اهل خسارت هستند.

هر روز بايد به وزن من اضافه شود؛ يك خير بيشتر، نماز بهتر، كلمه مثبت، مطالعه بيشتر، فهميدن دو آيه بيشتر، گوش دادن بهتر، كم كردن يك گناه از گناهان، توبه محكم تر، عيادت، حل مشكل، محبت بيشتر، اضافه بشود. هر روز اينقدر اضافه شود كه ديگر روزهايى برايم بيايد كه درى براى ورود شرّ به زندگى من باز نباشد و ايام عمر من پر از خير بشود.

دو روزتان مساوى نباشد؛ درس و علم بيشتر، كلاس بالاتر، دانشنامه قوى تر، تخصص بهتر،

« من المهد الى اللحد »(3)


1 ـ اعراف (7) : 8؛ «ميزان [ سنجش اعمال ] در آن روز حق است ؛ پس كسانى كه اعمال وزن شده آنان سنگين و با ارزش باشد ، رستگارند .»

2 ـ اعراف (7) : 9؛ «و كسانى كه اعمال وزن شده آنان سبك و بى ارزش باشد ، به سبب اينكه همواره به آيات ما ستم مى ورزيدند ، به خود زيان زده [ و سرمايه وجودشان راتباه كرده ]اند .»

3 ـ نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله : 218، حديث 327؛ «اطلبوا العلم من المهد إلى اللّحد.»

 

اين هم يك روايت است، كه از لحن روايت پيغمبر مقدارى آرام تر است، چون مخاطبان روايتِ موسى بن جعفر عليه السلام مقدارى بهتر هستند، يعنى كسانى هستند كه در حدى كار كردند، اهل ايمان هستند، حرف را مى فهمند، اين ها اگر دو روزشان مساوى باشد، ملعون نيستند، مغبون هستند. اما كسى كه اصلاً دنبال هيچ كارى در اين عالم به جز كار بدن نيست، ملعون است.

و كسى كه تنها كار بدنى ندارد، كار اخلاقى دارد، كار قلبى و روحى دارد، اما دو روزش مساوى است، او مغبون است.

 

كاسب، حبيب خدا

و اما روايت سوم؛ از وجود مقدس رسول الهى صلى الله عليه و آله است، كه حضرت مى فرمايد:

« الكاسبُ حبيبُ الله »(1)

كليمُ الله، خليل الله، صفوة الله هم نفرمودند، چون معروف به حبيب اللهى در اين عالم در درجه اول خود رسول خدا صلى الله عليه و آله است كه معروف به «حبيب الله» است.

يك كاروانى هستند كه حبيب الله هستند، يعنى همه محب حق هستند، محبوب، معشوق، رفيق و انيس حق هستند، يا حضرت حق انيس و مونس آنها است.

اينجا مى گويد: كاسب وارد كاروانى مى شود كه قافله سالار اين كاروان در اين عالم و آن عالم من هستم، اسمش در اين دفتر مى آيد.


1 ـ تفسير الآلوسى، الآلوسى: 20/109؛ «الكاسب حبيب الله وهو لا ينافي التوكل وأن ما يحصل للعبد بواسطته فضل من الله وليس مما يجب عليه سبحانه ولعلكم تشكرون.»

مواهب الرحمان فى تفسير القرآن، سيد عبدالاعلى سبزوارى: 3/170؛ «عن نبينا الاعظم صلى الله عليه و آله الكاسب حبيب اللّه.»

 

خصوصيات كاسبِ حبيب خدا

اين كاسب كيست؟ حالا وارد آيات سوره آل عمران مى شويم. اين كاسب دو رشته كسب دارد.

اما رشته كسب اول: كسب دنيايى و مادى است، زمينه ساز اين كسب، خود پروردگار عالم است، و مواد اين كسب و رشته هايش هم اين است:

« زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَ تِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَـطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاْءَنْعَـمِ وَالْحَرْثِ ذَ لِكَ مَتَـعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَـءَابِ »(1)

« زُيِّنَ » فعل مجهول است، و فاعل واقعى آن بى شك و ترديد، پروردگار عالم است. ما اينجا در كتابها نه حرف اهل سنت را قبول داريم، نه حرف كسى كه بى جهت از خودش براى « زُيِّنَ » فاعل درست كرده است. ما به دليل خود آيات قرآن مجيد، فاعل واقعى « زُيِّنَ » را خدا مى دانيم.

در حقيقت آيه اين طورى است: «زَيَّنَ اللّه» كه پروردگار عالم براى كوتاه كردن آيه و براى نشان دادن عظمت مطلب، فاعل ـ كه الله باشد ـ را حذف كرده است، و فعل را از معلوم تبديل به مجهول كرده، معنى اش اين شده است: زينت داده شده، آرايش داده شده.

چه كسى زينت و آرايش داده است؟ خدا. چه كسى ابرو و چشمش را درست كرده كه من هوايى بشوم و ميل پيدا كنم؟ خدا. چه كسى آرايشگر اين مواد بوده كه


1 ـ آل عمران (3) : 14؛ «محبت و عشق به خواستنى ها [ كه عبارت است ] از زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپايان و كشت و زراعت ، براى مردم آراسته شده است ؛ اينها كالاى زندگىِ [ زودگذرِ ] دنياست ؛ و خداست كه بازگشت نيكو نزد اوست .

 

دل من را جذب كند؟ پروردگار عالم.

 

زينت دادن خدا به زن و بچه و پول

حالا ببينيم چه چيزى را آرايش و زينت داده است؟ و به چه چيزهايى رنگ و نقاشى داده كه دل من را ببرد؟

« زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَ تِ مِنَ النِّسَآءِ »

ميل ها، دل دنبال كامروائى ها است.

آنهايى كه آرايش داده شده و من شديدا به آنها ميل دارم چيست؟ « مِنَ النِّسَآءِ »

زنان، خدا زنان را اين شكلى آفريده: لطيف، زيبا، عشوه گر، دلبر، اين كار خدا است، و اگر پروردگار طرف مقابلِ مردها را اين طور نقاشى، آرايش، لطافت روح و صداى نازك نداده بود، هيچ مردى ميل به ازدواج پيدا نمى كرد، و شهوت هم به مرد نمى داد.

« وَالْبَنِينَ » چه كسى بچه ها را چنان در چشم انسان آرايش داده كه انسان خسته از كار برگشته جان كنده، نصف شب خواب است، صداى توپ هم بيدارش نمى كند، اما به محض اين كه بچه شيرخواره يك ناله بزند، از خواب مى پرد، مى گويد: قربانت بروم، فدايت بشوم، بميرم. چه كسى اين كار را كرده است؟ خدا.

« وَالْقَنَـطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ »

چه كسى به طلا و نقره دلبرى داده است؟ خدا. البته منظور از طلا و نقره در آيه قرآن، پول و اسكناس است، كه حالا در عالم، كلى اش را بيان مى كند.

چون ريشه پول و معاملات در دنيا برگشتش به اين طلا و نقره است، و پشتوانه مال هر مملكتى است، پروردگار اسم اين دو تا را برده است.

به پول چه كسى دلبرى داده است؟ خدا، شما به هر پيغمبرى بگويى: زن دوست دارى؟ مى گويد: بله، بچه دوست دارى؟ حتما.

 

محبوبيت سه چيز نزد پيامبر صلى الله عليه و آله

1 ـ عطر

پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: از دنياى شما نزد من سه چيز محبوب است؛ يكى بوى خوش است كه حالا اين بوى خوش، عطر است كه در جيبم باشد، مرتب درش را باز كنم و به خودم بزنم، يا يك گل زيبا يا هواى مطبوع باشد.

من از دنياى شما:

« أُحبُ من دنياكُم ثلاثا »(1)

يكى بوى خوش است، دوست دارم هميشه خوشبو باشم كه از كنارم هر كس رد بشود، بگويد: خدا پدرت را بيامرزد، بگويد: به به! چقدر عالى! مى خواهد به مسجد برود.

پيغمبر صلى الله عليه و آله خيلى هم عطر استعمال مى كردند، و تا پول به دستش مى آمد، مقدارى از آن را عطر مى خريد.

معنى هم دارد، يعنى همه شما هميشه مثل گل باشيد.

 

مثل گل بودن در همنشينى با مردم

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: اين طور نباشيد كه وقتى از پيش دوست خود بلند


1 ـ أعيان الشيعة، السيد محسن الأمين: 6/64؛ «قول النبي صلى الله عليه و آله اني أحب من دنياكم ثلاثا النساء والطيب وقرة عيني الصلاة.»

و عبارت اين چنين آمده: وسائل الشيعة: 2/144، باب 89، حديث 1755؛ «عَنْ أَنَسٍ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله قَالَ حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمُ النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلاَةِ.»

 

شديد و رفتيد، رفيقتان بپرسد: او چطور بود؟ بگويد: بر پدرش لعنت.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: بچه هايى كه باعث بشوند مردم بر پدر و مادرشان فحش بدهند، اين ها عاق و اهل جهنم هستند.(1)

گل باشيد، مى گويد: بوى خوش، بوى خوش در زبان پيغمبر فقط برگ گل و گلاب و عطر نيست.

مى فرمايد: بوى خوش را دوست دارم كه هميشه من بوى خير و بوى خدا بدهم.

 

 ادامه دارد . . . 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایتی از اهل خیر
تسليم شدن در برابر حق‏
مثل گل بودن در همنشينى با مردم
دین رحمت
توبه، افق طلوع آمرزش
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه یازدهم - (متن کامل + ...
حكايتى در مهار نفس
قارون در كمال بى‏ادبى
اهمیت زیارت حضرت رضا(ع) در کلام امیرالمؤمنین(ع)
تماشای جمال الهی

بیشترین بازدید این مجموعه

چگونه محبوب خدا شویم- جلسۀ چهارم
نجات دلقك دربار فرعون از عذاب‏
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
مرگ و عالم آخرت
گناه و سبب آن - جلسه بیست و یکم – (متن کامل + عناوین)
توحيد، بهاي بهشت
اندیشه در اسلام - جلسه نهم - (متن کامل + عناوین)
پند فردوسی در باب حقیقت رستگاری
طهارت سازی
صدیقۀ کبری(س)، صراط مستقیم الهی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^