5.بررسي اغراض، مضمون و ساختار لفظي و معنوي شعر حماسي-آييني عاشورايي در گستره ي ادب عربي
1-5.اغراض شعري(مدح، وصف، رثا، هجا)درست است كه همان اغراض شعري كهن، در اين شعر نيز وجود دارد، اما نوع و چگونگي بهرهبرداري از اين اغراض، جلوه اي ويژه و رويكردي متفاوت به آن مي بخشد.وصف، مدح، هجا و رثا در تاريخ ادبيات عربي از كاربردي ذاتي و ماهوي برخوردار است؛ به اين معني كه هر يك از اين شيوه هاي شعري، در همان هدف و عنوان كلّي-توصيف، ستايش، سرزنش، مرثيه-بكار برده مي شود، اما در شعر حماسي-آييني عاشورايي عملكردي ابزاري و آلي مي يابند و در خدمت اهداف، مضامين و باورهاي ديني قرار مي گيرند.به دو نمونه از اين اغراض با ذكر موارد خاص اشاره مي شود:
1-1-5.وصف:
دعبل خزاعي نخست، شب هايي را توصيف مي كند كه ماهرويان پرده از رخسار برمي گرفتند و او روزها را به سرمستي ديدار آنان پشت سر مي گذارد:
واذ هنّ يلحظم العيون سوافراً و يسترن بالايدي علي الوجنات
و اذ كلّ يوم لي بلحظيّ نشوه يبيت لها قلبي علي نشوات
(دعبل، همان، ص3ذ8)
ترجمه:در آن هنگام(شب ها)ماهرويان نقاب از رخسار برمي گرفتند و گونههارا با دست مي پوشاندند هر روز ديدگانم سرمست ديدار آنان بود و قلبم به ياد آن مستي ها و خوشي ها، شب را به روز مي آورد.
اما دعبل به دنبال آن،اين وصف را زمينه ساز پيمان شكني دشمنان اهل بيت (ع)قرار مي دهد:
هم نقضوا عهد الكتاب و فرضه و محكمه بالزّور و الشّبهات
(همان)
ترجمه:آنان پيمان و فرمان قرآن و آيات محكم آن را به دروغ و شبه افكني گسستند.
2-1-5.هجا:
در هجا كه شاعران به خود اجازه مي دهند در برابر دريافت صله، گستاخانه پرده دري كنند و هر صفت زشتي را بي پروا بر زبان برانند، شاعر شيعي با تصويرسازي هاي بي بديل، اين زشت نمايي را با ستم ستمگر و بي عدالتي و فريبكاري او پيوند مي دهد تا آرمان خواهي و مقاومت و پايداري را در انديشه و جان مخاطب خويش زنده نگاه دارد.
ابن رومي در قصيده ي جيميه ي خود-سروده شده در رثاي يحيي عمرالحسين-نخست، تصوري هجو آلود از ستم عباسيان ارائه مي دهد:
اجنّوا بني العبّاس من شنانكم و شدّوا علي ما في العياب و اشرجوا
و خّلوا ولاه السّوء منكم و غيّهم فاحربهم ان يغرقوا حيث لجّجوا
(ابن رومي، همان، ص653)
ترجمه:اي بني عباس!زشتي هاي[كردار]خود را بپوشانيد و درپوش هاي [صندوق هاي كينه و دشمني خود]را ببنديد و بند كيسه هاي دشمني را بكشيد و بربنديد؛ و فرمانداران بدكردارتان را با گمراهيهايشان واگذاريد.چه شايسته اند درهمان منجلاب و باتلاق هاي[بدبختي و گمراهي خويش]فرو روند.
ابن رومي آنگاه در بخش هاي پسين، آنان را از فرجام ناخوشايند و سقوط در
ورطه ي نابودي برحذر مي دارد و اميداوارانه برپايي دولت حق را به شيعيان نويد مي دهد:
غررتم اذا صدقتم انّ حاله تدوم لكم و الدّهر لونان اخرج
لعلّ لهم في منطوي الغيث ثائراً سيسمولكم و الصّبح في اللّيل مولج
(همان، ص654)
ترجمه:فريب خورده ايد اگر پنداريد اين فرمانروايي براي شما دوام دارد؛ زيرا دنيا و روزگار دو رنگ سياه و سفيد دارد (گاهي به سود شماست و گاهي به زيانتان)شايد آنها در پايان اين دوران بارش(انقلاب و شورش)[دولت]و انتقام گيرنده اي داشته باشند كه بر شما برتري يابند؛ زيرا بامداد از دل تاريكي برمي آيد.
2-5.مضمون و درونمايه
چنانچه در بخش بررسي ساختار و درونمايه ي شعر عاشورايي گذشت، شاعران متعهد شيعه در اين گسترده با تاثير از ابعاد گوناگون حادثه ي طف و نيز پيروي از تعاليم و آموزه هاي پيشوايان معصوم شيعه، مضامين و معاني نويي را افكندند و با هدفمند و جهت دار كردن سروده هاي خود ،زمينه ي شكل گيري و تحول شعر حماسي-ك آيييني عاشورايي را با ويژگي هاي منحصر به فرد و ايجاد مكتب ادبي مستقل شيعه فراهم ساختند.بررسي نمونه هاي ياد شده در ادب عربي نشان مي دهد اشعار عربي-قرن اول تا سوم هجري-با توجه به پيشينه طولاني و توانمند ادبي و پشت سر نهادن دوران شكوفايي و پيشرفت و برخورداري از گنجينه هاي پربار لغوي و نيز تكامل زبان شعري و تجربه ي كامل قالب هاي عروضي در گستره ي ايجاد تحول و انقلاب در مضمون به پختگي و انسجام رسيده است.
3-5.ساختار لفظي و معنوي
درك ضرورت، انتقال و تبليغ مفاهيم، آموزه ها و تعاليم آييني و عاشورايي از سوي شاعران شيعي و توانايي علمي و ادبي بالاي آنان، گزينش و كاربرد اين رويكردها را در گستره ي ساختار لفظي و معنوي امكان پذير ساخت:
1-3-5:كاربرد زبان روزمره:
شاعران شيعي با درك موقعيت تاريخي شعيه و فراز و نشيب هاي آن و با توجه به اهميت فراوان زبان شعر در پاسداري از سنگرهاي اعتقادي و انتقال آموزه ها و معارف حسيني به نسل هاي آينده، زبان مطنطن و سرشار از واژگان و تركيبات و اصطلاحات اديبانه ي ويژه ي خواص را كنار نهادند و به زبان روزمره و متداول در ميان مردم روي آوردند كه سرشار از سادگي و رواني بود.عقبة بن عمرو السهمي چنين مي سرايد:
مررت علي قبر الحسين بكربلا ففاض عليه من دموعي غزيرها
(شبر، همان، ج1، ص52)
ترجمه:در كربلا بر قبر حسين گذشتم و اشك فراواني از ديدگان من بر تربت[پاك]او فرو ريخت.
و يا كميت مي گويد:
ذهب الّذين يعاش في اكنافهم لم يبق الّا شامت او حاسد
(همان، ج2، ص184)
ترجمه:كساني كه پناهگاه مردم بودند، رفتند (درگذشتند)و جز سرزنشگر يا حسود كسي باقي نماند.
اين شيوه، با اشعار ديگر شاعران، همچون سيدحميري، دعبل، نمري، ابن رومي و سيدرضي استمرار مي يابد.
2-3-5.آزادي كامل در گستره گزينش واژگان و اجتناب از كاربرد پيرايه هاي لفظي رايج:
رويكرد پيش گفته اين امكان را در اختيار شاعران شيعي قرار داد تا در حوزه ي گزينش واژگان مناسب ،به دور از هرگونه مصلحت گرايي و ملاحظات اديبانه يا منازعات رايج در محافل شعري درباري، از آزادي كامل برخوردار باشند و هدف را قرباني و فداي وسيله نسازند و با اجتناب از پيرايه ها و آرايه هاي لفظي رايج، در جستجو و بررسي لغوي خود به افراط و تفريط دچار نگردند.كميت با توجه به اين ويژگي مي سرايد:
وقتيل بالطّفّ غودر منه بين غوغاء امة و طغام
(همان، ج1، ص190-191)
ترجمه:كشته ي طفّ(كربلا)كه در ميان هياهو و غوغا و جار و جنجال قومي پست [بر زمين تفتيده]رها شده است.
و اين سروده ي دعبل:
توفّوا عطاشاً بالفرات فليتني توفّيت فيهم قبل حين وفاتي
(دعبل، همان)
ترجمه:آنان دركنار فرات تشنه لب جان باختند.اي كاش من نيز پيش از فرا رسيدن مرگم، در ميان آنان[بودم]و با ايشان جان مي دادم.
3-3-5.كاربرد واژگان اعتقادي با بار معنايي جديد:
يكي از ويژگي هاي برجسته ي ساختار لفظي و معنوي شعر حماسي آييني عاشورايي، كاربرد واژگان اعتقادي با معناي جديد همچون ولي، امام، ثارالله، الوترالموتر، مهدي، انتظار، حجه الله، بقيه الله وجز آن مي باشد.كميت مي گويد:
وقالوا ترابيّ هواه ودينه بذلك ادعي دبينهم و القّب
(بشر، همان، ج1، س185-186)
ترجمه:و گفتند او در عشق و آيينش ترابي است(طرفدار ابوتراب علي(ع)و علوي مذهب است)و من به همين نام و لقب در ميان آنان خوانده مي شوم.
و هم سروده است:
و اوجب يوماً بالغدير ولاية علي كلّ برّ من فصيح و اعجم
(اميني، همان، ج2، ص192)
ترجمه:و در روز غدير ولايت علي(ع)را بر هر نيكوكاري از عرب و عجم واجب فرمود.
دعبل نيز اينگونه درباره ي مفهوم انتظار مي سرايد:
فلوا الّذي ارجوه في اليوم اوغد تقطّع نفسي اثرهم حسرات
(دعبل، همان، ص46)
ترجمه:اگر اميدوار آن كس نبودم كه امروز يا فردا خواهد آمد،[بند بند] جانم از حسرت هايي كه[درفقدان]ايشان ابراز مي داشتم، از هم مي گسست.
4-3-5.تشخيص هيئت موسيقيايي كلمات و تركيب آن با ويژگي الهام دروني شاعر:
اين تشخيص و تركيب، موجي از اهتزاز و جنبش و شور بيروني و دروني را در مخاطبان برمي انگيزد و آنان را براي همذات پنداري و اثرپذيري آماده مي سازد.
دي الجّن با توجه به اين ويژگي سروده است:
يا عين في كربلا مقابر قد تركن قلبي مقابر الكرب
(شبر، همان، ج1، ص284)
ترجمه:اي چشم[اشك ريز من]در كربلا گورهايي است كه آرامگاههايي از محنت و سختي در قلب من بر جاي نهاده است.
و يا دعبل با جهت دهي اين دو خصوصيت مي سرايد:
راس ابن بنت محمّد و وصيّه يا للرّجال علي القناة يرفع
(دعبل، همان، ص150)
ترجمه:واي بر شما مردان!سر پسر و دختر پيامبر و جانشين او، بر نيزه بلند است.
5-3-5.توجه به جنبه دلالي و ارتباطي خيال:
بر خلاف بسياري از شاعران برجسته ي عرب، شاعران عاشورايي براي تحقق آرمان هاي مكتبي و گسترش آموزه هاي حسيني(ع)بيشتر به جنبه ي دلالي و ارتباطي صور خيالي شاعرانه و نه حيثيت استقلالي و ذاتي آن(پرداختن به خصوصيات و پيرايه هاي لفظي و لغوي و تفنن هاي ادبي)اهميت مي دادند.ديك الجن سروده است:
كم شرقت منهم السّيوف و كم رويت الارض مّن دم سرب
(شبر، همان، ج1، ص284)
ترجمه:چه بسيار شمشير كه از[خون]ايشان سيراب شد (باريختن خون ايشان، درخشيدن گرفت)و چه بسا كه زمين از خون روان و جاري[ايشان] آبياري گشت.
6-3-5.تلفيق و سازگاري ميان زبان عاطفي و حماسي و پيوند آن با انديشه ي ديني شاعر:
در آفريده هاي شعري ادبيات عربي، همواره ميان زبان عاطفي و حماسي نوعي گسست و جدايي مشاهده مي شد؛ چرا كه از نظر شاعران، شعر عاطفي با رقّت و نازكدلي همراه بود و شعر حماسي با شكوه وفخامت؛ و اين هر دو به طور معمول در يك سبك و غرض خاص، قابل جمع نبود؛ اما شعر حماسي-آييني عاشورايي از يك سو توفيق يافت ميان زبان عاطفي و حماسي تلفيق و هماهنگي برقرار سازد و از سوي ديگر توانست با پيوند استوار آن با درونمايه هاي انديشه هاي ديني، زمينه هاي شكل گيري يك سبك شعري مستقل را فراهم نمايد.
دعبل در بخشي از قصيده ي تائيه، نخست حزن آلود و غمگنانه، از تجاوز به حريم خاندان پيامبر(ص)شكايت مي كند:
وآل رسول الله تسبي حريمهم و آل زياد ربّه الحجلات
(دعبل، همان، ص46)
ترجمه:به حريم خاندان پيامبر خدا تجاوز مي شود و خاندان زياد در حجله هاي [شادماني وسرور]به سر مي برند.
سپس با زباني پرشكوه، نفس خود را به آينده روشن و فرجام نيك، مژده مي دهد:
فيا نفس طيبي ثمّ يا نفس ابشري فغير بعيد ما هوآت
(دعبل، همان، ص47)
ترجمه:پس اي نفس!شادمان باش و اي جان!بر تو مژده با كه آنچه آمدني است چندان دور نمي باشد.
7-3-5:استفاده از تشبيهات تمثيلي برگرفته از آيات قرآني و معارف ديني:
از جمله ويژگي هاي ساختار لفظي و معنوي اين شعر، قرار گرفتن تشبيهات تمثيلي برگرفته از آيات قرآني و معارف ديني در بافت و ساختار هنرمندانه براي اثبات حقانيت خلافت و ولايت سلاله ي نبوت و انعكاس فضايل ايشان است.
سيدحميري درباره نزول آيه ي تطهير و اختصاص آن به اصحاب كساء چنين سروده است:
انّ يوم التّطهير يوم عظيم خصّ بالفّضل فيه اهل الكساء
(اميني، همان، ج2، ص343)
ترجمه:روز[نزول]آيه تطهير، روز بزرگي است كه در آن، آل عبا به برتري و فضل ويژگي يافتند.
و يا كميت وجوب ولايت اميرالمومنين(ع)را اينگونه به تصوير مي كشد:
عليّ اميرالمومنين و حقّه من الله مفروض علي كلّ مسلم
و انّ رسول الله اوصي بحقّه و اشركه في كلّ حقّ مقسّم
(همان، ص286)
ترجمه:علي (ع)اميرو سرورمومنان است و حق [ولايت]او از جانب خدا بر هر مسلماني واجب است.پيامبر خدا به حق او سفارش فرمود و او را در هر حق تقسيم شدهاي شريك فرمود.
افزون بر موارد جزئي مذكور، رجزها و سروده هاي مشهورو بلند عاشورايي، مانند هاشميات كميت، تائيه ي دعبل و جيميه ي ابن رومي-كه به برگزيدههايي از آن در بخش هاي مختلف مقاله اشاره شد-مصاديق بارز و شواهد صادق تحقق اين رويكرد از سوي شاعران متعهد شيعي به شمار مي روند.
6.نتيجه
پيامدهاي ارزشي و ادبي شعر عاشورايي
شعر حماسي آييني عاشورايي در روند تكاملي خود، پيامدهاي ارزشي و ادبي مهمي را برجا نهاد كه نخست، شماري از اثرگذارترين آنها مذكور مي گردد؛ سپس به دور مورد خاص از تحقق اين پيامدها در شعر معاصر شيعه(در دو قالب قديم و جديد)اشاره مي شود:
1.حفظ و استمرار ارزش ها و آرمان هاي علوي و حسيني و انتقال آنها به نسلهاي آينده؛
2.تصويرسازي منسجم و اثرگذار از رويدادهاي جانگداز كربلا و حفظ ثبت آنها در حافظه ي تاريخي شيعه؛
3.فراهم ساختن زمينه ي شكل گيري شعر حماسي-آييني عاشورايي كه هم ويژگي هاي سنتي رثا را در خود داشت و هم نوآوري هاي شگفت و شورآفرين در آن به چشم مي خورد؛
4.دميدن روحيه ي مقاومت و پايداري و ايثار در شعر شاعران شيعي و نفوذ آن در زندگي فردي و اجتماعي شيعيان؛
5.برخورداري از جايگاهي بنيادين در شكل گيري مكتب ادبي مستقل شيعه و تاسيس سبك ويژه-با تحول در جهت دهي اغراض و انقلاب در مضمون و درونمايه و دگرگوني در ساختار لفظي و معنوي، چنانچه در بخش هاي مربوط به هر يك مذكور گشت-و منحصر به فرد شعري در گسترده ي زبان و ادبيات عربي؛
6.عامل تبليغي و ارتباطي مهم مكتب تشيع در عرصه ي رويارويي و مقابله با دستگاه هاي پرزرق و برق و عظيم تبليغاتي دشمن ؛
7.سرچشمه ي هميشه جوشان در قلمرو ابداعات و نوآوري هاي شاعرانه و جهت بخشي پويا به جريان هاي فكري و ادبي ديني و غير ديني در دوره هاي گوناگون.
شيخ محمدعلي يعقوبي، از اعلام ادب و شاعر معاصر شيعي و عراقي در قصيده اي با عنوان "ميلاد ابي الشهداء"در يك تابلوي زيباي شاعرانه، در آغاز، خصلت هاي نيكو و جايگاه بلند امام(ع)را به تصوير مي كشد:
اعد الطّرف دون ادني علاه ستراه يرتدّ و هو كليل
سودد تقصر الكواكب عنه و علي هامة الضّراح يطول
(شبر، همان، ج10، ص109)
ترجمه:از نزديكترين نقطه به بلنداي[جايگاه]او بنگر؛ نگاهت خسته و ناتوان بازمي گردد.بزرگي و سيادتي[مي بيني]كه[دست]ستارگان از آن كوتاه است و تا اوج كرم و بخشش، امتداد و گسترش دارد.
شاعر به دنبال آن، با اشاره اي زيركانه به مفهوم آب در حماسه ي ثارالله، مفهوم فدا شدن و تقديم قرباني را مطرح مي سازد:
لاتجاري يديه نيلاً اذاما طفحت دجلة وفاق النّيل
قرّب النّفس للاله فداء اين منه الذّبيح اسماعيل
(همان)
ترجمه:دجله و نيل آنگاه كه [خروشان از بستر خويش]لبريز شوند و فيضان كنند، به بخشش دستان او نتوانند رسيد.جان خويش را فدا و قرباني معبود خود ساخت.اين فدايي كجا و اسماعيل ذبيح كجا؟
ادونيس-شاعر شيعي و معاصر سوري-در تصويري آكنده از حزن واندوه و درد و با زباني شورانگيز و حماسي، تنهايي و غربت و بي ياوري امام حسين(ع)را در زير زخم شمشير و تيغ و تير دشمن و همراهي و خضوع پديده هاي هستي را در برابر او عاشقانه مي سرايد:
وحينما استقرّت الرّماح في حشاشة الحسين
و ازّيّنت بجسد الحسين
وداست الخيول كلّ نقطة في جسد الحسين
واستبلت و سرقت ملابس الحسين
رايت كلّ حجر يحنو علي الحسين
رايت كلّ زهرة تنام عند كيف للحسين
رايت كلّ نهر يسير في جنازة الحسين
(رجايي، 1382ش، ص163)
ترجمه:چون نيزه ها بر جان حسين(ع)نشست و آرام و قرار گرفت، و با پيكر حسين(ع)آراسته و تزيين شد، و اسبان جاي جاي پيكر حسين(ع)را در زير سم خود [لگدكوب]كردند، و جامه هاي حسين(ع)ربوده[وميان دشمنان]تقسيم شد، هر سنگ را ديدم كه به حسين مهر مي ورزيد و ديدم هر گل كنار حسين(ع)مي آرمد، و هر رود را ديدم كه وراي پيكر حسين(ع)، روان و جاري است.
نويسنده: دكتر سيدحسين سيدي/هوشنگ استادي
منابع
1.اصفهاني، ابوالفرج، الاغاني؛بيروت:داراحياء التراث العربي،[بي تا].
2.ــــ ، مقاتل الطالبيين، بيروت:دراالمعرفة،[بي تا].
3.اميني، عبدالحسين، الغدير؛ قم:مركز الغدير للدراسات الاسلامية، 1416ق/1995م.
4.بلاشر، رژي، تاريخ الادب العربي؛ ترجمه ي ابراهيم كيلاني؛ دمشق: دارالفكر، 1984م.
5.بيضون، ابراهيم؛ ملامح التيارات السياسية في القرن الاول الهجري؛ بيروت:دارالنهضة العربية، 1979م.
6.حسين، طه؛ تاريخ العربي؛ بيروت:دارالعلم للملاميين، 1981-1998م.
7.حوفي، احمدمحمد، ادب السياسة في العصر الاموي، قاهره:دارالنهضة، 1979م.
8.خزاعي، دعبل بن علي، ديوان شعر؛ شرح مجيد الطراد؛ بيروت: دارالجيل، 1978م.
9.رجايي، نجمه؛ شعر و شرر؛ مشهد:دانشگاه فردوسي، 1382.
10.رضي، محمدبن الحسين؛ ديوان شعر؛ شرح دكتر يوسف شكري فرحات؛ بيروت:دارالجيل، 1415ق/1995م.
11.شبر، جواد؛ ادب الطف؛ بيروت:دارالمرتضي، 1988م.
12.ضيف، شوقي؛ تاريخ الادب العربي قاهره:درالمعارف، 1960م.
13.عبدالجليل، ج.م؛ تاريخ ادبيات عرب؛ ترجمه ي آذرتاش آذر نوش؛ تهران:اميركبير، 1374ش.
14.فاخوري، حنا؛ تاريخ ادبيات زبان عربي؛ ترجمه ي عبدالمحمد آيتي؛ تهران:توس، 1376.
15.قمي، عباس؛ نفس المهموم؛ قم:ذئوي القربي، 1421ق/1379ش.
16.كرباسي، محمدصادق محمد؛ دائرة المعارف الحسينية؛ لندن:المركز الحسيني للدراسات، 1421ق.
17.گيب، آلكساندر راسكين؛ درآمدي بر ادبيات عرب؛ ترجمه ي يعقوب آژند؛ تهران:اميركبير، 1363ش.
18.يعقوبي، احمدبن اسحاق؛ تاريخ يعقوبي؛ قم:موسسه و نشر فرهنگ اهل بيت،[بي تا].
منبع : فصلنامه شيعه شناسي شماره 28