(وَ أنا أختَرتُكَ فَاستَمِع لِما يُوحيَ، انَّنِي أنَا الّلهُ لَا اِلَهَ اِلَّا اَنَا فَاعْبُدنِي و أقِمِ الْصَّلَوةَ لِذِكري). اي موسي من ترا برگزيدم پس به آنچه وحي ميشود گوش فرا ده. همانا منمالَّله، خدايي كه معبودي شايسته پرستش جز من نيست پس مرا بپرست و نماز را براي يادمن به پا دار.
برترين عبادت انسان
به اعتراف روان شناسان و جامعه شناسان، عشق پَرستش و مِيل به نيايِش يك نياز فِطري و يكي از غَرائز عاليانساني است. به گواهي موَّرخان عِبادت در همة ملل واقوام متمدّن جهان وجود داشته و هر يك به شِكلي اين خواستة دروني را در زندگي پيادهكردهاند. حتّي گاهي سَراب را آب پنداشتهاند. وجود مَعابِدگوناگون- كه بهترين ميراثفرهنگي هر كشور را تشكيل ميدهد- گواه گويا بر اين واقعيّت بوده و هست.
متاسّفانه در دورة جاهليت قرن بيستم ما هنوز با بُت پرستي ستاره، گاو و حتيشيطان و يزيد پرستان نا آگاه در شَرق و غَرب عالَم روبه رو هستيم. ولي قرآن كريم سرلوحة برنامهِ همة پيامبران رادعوت به پرستش مَعبود حقيقي يعني آفريدگار هستي، و كنارزدن مَعبودهاي ساختگي و بر حَذَر داشتن از كُرنِش در برابر بُت هاي بي جان و جاندار ومبارزه با اَربابان زَر و تَزوير ميداند. آنجا كه خداوند ميفرمايد: (وَ لَقَد اَرسَلنا فِي كُلِّ اُمَّةٍرَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا لّ'لهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغُوتَ، فَمِنهُمْ مَنْ هَدَي الَّلهُ وَ مِنهُمْ مَن حَقَّتْ عَلَيهِالضَّلَالَةُ فَسيِرُوا فِي اْلاَرضِ فَاْنْظُرُوا كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبيِنَ) و هر آيينه در هر اُمّتيپيامبري را بر انگيختيم كه خدا را بپرستيد و از طاغوت دوري كنيد،
پس برخي از ايشان از هدايت الهي بهرهمند شدند و گروهي بر گمراهي استوارماندند. پس زمين را بپيماييد و بنگريد كه سرانجام تكذيب كنندگان پيامبران چگونه بود!
نخستين پيام اخرين پيامبر الهي، حضرت محمّد (صلی الله علیه واله) نيز اين بود: «قُولُوا لا اِلهَاِلَّا اللهُ تُفْلِحُوا» بگوييد معبودي شايسته پرستش چون الله(حقيقتي كه همة كمالات ر بينهايت داراست) وجود ندارد. تا رستگار شويد. چنان كه امام علي(علیه السلام) فرمود: «فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً صَلَّي اللهُ عَلَيهِ و الِهِ بِالحقِّ لِيُخْرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ اْلاَوثانِ اِلي عِبادَتِهِ وَ طاعَةِالشَّيْطانِ اِلي طاعَتِهِ»؛ خداوند حضرت محمّد (صلی الله علیه واله) را برانگيخت تا بندگانش را ازپرستش بتها، به بندگي خدا بكشاند و از فرمانبرداري از شيطان، به اطاعت خدافراخواند.
بنابراين يكي از اهداف مهمّ بِعثَت پيامبر اسلام دعوت به پرستش خالق يگانه ومُنعِم حَقيقي و مهربان بود. با اينكه در اَثَر ناآگاهي عدّهاي پرستش الهي را با كارهايناشايستي همراه كردهاند و در اجراي مراسم عبادت برخي به دور خود ميچرخيدند وعدهّاي خوراكي يا حيوان و انسان را ميسوزاندند و حتّي گاهي در جاهلّيت صد نفر را باخشونت قرباني بتها ميكردند. به روايت امام رضا(ع) پيامبر(صلی الله علیه واله) ميفرمودند: «اَلصَّلاة قُربانُ كُلِّ تَقِيٍّ؛ نماز وسيلهاي نزديكي به خدا براي هر پرهيزگار است» ان حضرت نماز رابه عنوان نُخستين حكم عبادي و جامعترين عِبادت اسلامي براي انسان به جاي رَقص وآدم كشي جاهلي مراسم تشريفاتي سرگرم كنندة ساير مَذاهب و آئينهاي بشري بهجهان بشريت معرّفي نمود و فرمود: «صَلّوُا كَم'ا رَأَيْتُمُوني اُصَلّي؛ همانگونه كه من نمازميگزارم شما نماز گزاريد.»و با روش سمعي و بَصَري اين عبادت را-كه كاملترين نماز وداراي سه بخش: مقدمات، طهارت و مُقارنات(اَجزاء و اَفعال خاصّ) و تَعقيبات(اذكار پساز اداي فريضه نماز)ميباشد-جايگزين مراسم خَرافي معمول در ميان ساير ملّتهاساخت.
نماز نماد دين و نمود دينداري
ارزش و جايگاه نماز در جهان بيني توحيدي و دين فِطري اسلام، بر هيچمسلماني پوشيده نيست، زيرا در قرآن كريم 105 بار از نماز ياد شده و از مهمترينسفارشات انبياء، بارزترين عَمَل عبادي پيامبران و در روايات شيعه و سنّي به عنوان يكياز اركان بناي اسلام معرّفي شد. نماز اوّلين فريضة الهي است كه در اسلام تَشريع و تااخرين لحظة عمر در هر شرايطي(در دريا، زمين، هوا، ميدان جنگ، و حتّي در حالبيماري)هر مكلّف بايد به هر نحو ممكن اين تكليف الهي را انجام دهد. وُجوب نمازضَروري دين و مُنكر آن مُرتَدّ و مُستحِقّ مَجازات سخت خواهد بود.
در سخنان بنيانگذار اسلام، نماز ستون دين، پرچم و آرم اسلام، سيماي مكتب،نور و معراج مؤمن، وسيله سنجش اَعمال و كليد بهشت، تشبيه گرديده است. در بيانامامصادق(ع) برترين چيزها شناخته شده است.فرمود «ما أَعْلَمُ شَيئاً بَعْدَ الْمَعرِفَةِ أَفضَلَمِنْ هذه الصّلوةِ»؛ بعد از شناختن خدا چيزي را برتر از نماز نميشناسم.» در اخرينلحظات شهادت خود به خويشان فرمود: «اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنال مُستَخِفّا بِالصَّلوةِ.؛ همانا شفاعت ما به كسي كه نماز را سَبُك شمارد نميرسد.»
پيامبر اسلام ترك عمدي نماز را كفر ميداند و ميفرمايد: «مَن ترك الصلاةمتعمداً فقد كفر»اين كار بر خلاف گناهان ديگر، همراه با لذّت و شهوت نيست؛ بلكهترك نماز سَهل انگاري است و بي اعتنايي به نماز نشانة ضعف ايمان و بي ديني به شُمارميآيد.
به خاطر اهميّت نماز بود كه پيامبر (صلی الله علیه واله) ميفرمود: «قُرّةَ عَيني فِي الصّلوةِ؛ نماز نورچشم من است.» وامام اول ما علي(ع) در حال نماز اولين شهيد محراب شد. فاطمه بانوي نمونة اسلام همچون پدر، آنقدر نماز خواند، كه پاهاي مباركش ورَم نمود. نورديدگانش حُسين و زَينب، در سختترين روزهاي زندگيِ خويش در واقعة عاشورا نمازنافلة را نيز به فراموشي نسپردند. همة پيشوايان دين از نوادگان او، تا مَهدي مَوعود(عج)همة عمر گرانبهاي خويش را صرف اِحيا و اِقامة نماز به درگاه بي نياز كردهاند.
پرداختن به احكام و اَسرار فراوان نماز، در اثار گرانبهاي عالِمان ديني از كُليني تاخُميني-كه تنها شهيد اوّل (734-786 ه ق) در دو كتاب «اَلْفيّه» و «نَفْليَه» خود با الهام ازحديث لِلصّلوةِ اَربَعُ اَلفِ حَدُودٍ به بيان هزارواجب و سه هزار مستحب، پيرامون نمازپرداخته است-كه اين رويكرد به نماز نشانة جايگاه والاي نماز در فرهنگ غنّيِ اسلامياست. چنانكه صاحب جواهر با اِستناد به رِوايات وارده مينويسد «بَل هي اصلُ الاسلام، وخيرُ العمل، و خيرُ موضوع، و الميزان و المعيار لساير اعمال الاَنام. فمن و في بها استوفيأجر الجميع و قُبِلَت منه كلُّها. فهي حينئذ للاعمال بل للدين كالعمود للفُسطاط، و لذاكانت اوّل ما يحاسَب به العبد و يُنظَر فيه من عمله. فاذا قُبِلَت منه نظر في ساير عمله و رُدَّعليه. فلا غَرو لو سَمِّي تاركها من الكافرين، بل هو كذالك لو كان له الدّاعي الاستخافبالدين»
حكمتهاي نماز در كلام حكيم ازلي
روشن است كه نماز به عنوان يك عبادت كامل و جامع واجب اسلامي شاملمُقدِّمات، شرائط، اَقوال آموزندة ديني، اَفعال سازندة زندگي، اذكار و تَعقيبات مستحب،مبطلات و مكروهات و داراي احكام گسترده ميباشد. بههمان نسبت حِكمَتها ورازهاي مهمّ ارزندهاي از سوي خداي حكيم در آن گنجانده شده است كه در بيش ازيكصد و بيست آيه قران كريم و بيست هزار حديث امده است، كه در اين مقاله مَجالطرح همه آنهانيست.
به عنوان مثال: مُقدِّمات نماز-كه شامل طهارتِ ثَلاث (غُسل، وُضو، تَيّمم)،مسواك زدن، اِستنشاق، اِباحة مكان و اِزالة نَجاست از بدن و لباس، و قِبله و وَقتشناسي،و از همه مهمتر نِيَّت ميشود- اَفزون بر رُشد علمي و فرهنگي نمازگزار به خاطر وجوبيادگيري مسائل شرعي نماز، به او درس بهداشتِ تَن و روان و پاكسازي محيط زيست، و رعايت حقوق مردم، و وحدت و يكپارچگي امّت و نظم و انضباط فردي و اجتماعي واِغتنام فرصت و برنامه ريزي در كارهاي روزمرّة زندگي ميدهد.
مسلماً تك تك اركان و اجزاي نماز نيز داراي حكمتهاي عرفاني، اخلاقي، اجتماعي ، سياسي، اقتصادي و فرهنگي است كه اگر بخواهيم به همة آنها بپردازيم مثنوي هفتاد من كاغذ ميشود. از اينرو با الهام از سخن مولا علي(ع): «ما لا يُدرِكُ كُلُّهُلا يُترَكُ كُلُّهُ» تنها به فلسفه و رازهاي كلّي نماز به درگاه بي نياز در كلام محكم حكيمازلي به شرح اتي اشاره، و همينجا با پوزش از قرآنيان اگاه با حافظ عارف همنوا ميشويم:
آنكس است اهل بشارت كه اشارت داندنكتهها هست، ولي مَحرم اسرار كجاست
1- ياد خدا و احياي اصالت انساني
چنانكه ميدانيم نماز با توجه و خشوع و حضور قلب نمونه بارزي از ذكر قلبي وزبانياي است كه مسلمانان در اوقات پنجگانة نماز به عنوان يك وظيفة ديني با ان روبروميشوند. و قران كريم ميفرمايد: (اِنَّني اَنَا اللهُ لا اله اَنَا فَاْعبُدنِي و اَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكريِ) همانا من الله هستم معبودي جز من نيست. پس مرا پرستش كن، و نماز را براي يادآوري من برپا دار!
خداوند در اين ايه فلسفة اصلي نماز را ذكر ياد كرده است، كه در فرهنگ اسلام وقران ذِكْرِ الله، ذكر اَسماء الله، ذكر الاء الله، ذكر ايّام الله، و ذكر اولياء الله بكار رفته است. ذكردر لغت ياد آوري معنايي به زبان يا قلب است، و منظور از ذكر حضور خدا در دل يا به زباناوردن نام و صفات پروردگار جهان است. ياد خدا در اسلام روح عبادت و توجه دائميانسان در هر زمان و مكان، و حال توصية قران ميباشد. چنانكه ميفرمايد: (يا ايُّهاالَّذينَ اَمَنوا اذْكُرُوا اللهَ ذِكراً كَثيِراً) (واذْكُرُوا اللهَ كثيراً لعلَّكمْ تُفلِحونَ) پيامبر اسلامنيز فرمود: «اِنَّما فُرِضَتِ الصَّلوةُ و اُمِرَ بِالْحَجِّ و أُشعِرَتِ الْمناسكُ لِاِقامَةِ ذكرِ اللهِ؛ همانا نماز واجب شده و براي حجّ دستور رسيده و به مراسم عبادي آگاهي داده شده تا ياد خدا درميان خلق پايدار ماند.»
بنابراين در فرهنگ اسلامي، ياد خدا بهترين سرماية زندگي آدمي است كه روحانسان تشنة محبّت و اُنس با خالق حَقيقي را سيراب، و تغذيه و پيوند روح آدمي را با روحهستي بخش مستحكم مينمايد. بشر را از خود فراموشي و از خود باختگي و سرگردانينجات ميدهد. بههمين دليل در قران و روايات، موانع ياد خدا و اَسباب غفلت و نِسيان،لهو(سرگرمي)، اِعراض(روگرداني) كه خطرناكترين چهرة فراموشي خداست به مسلمانان گوشزد شده تا از ان برحذر باشند، كه شيطان دوستان نا صالح شيطان صفت،سرمايه و فرزندان، اشتغال به تجارت و شغل زدگي و ارزوي دراز، از جملة انهاست، كهگاهي نه تنها دلبستگي به آنها بلكه خواستن عامل بازگشتن از ياد خدا در زندگي فرد، ياجامعه ميشود. حال اگر اين عوامل ويرانگر شخصيّت و هويّت انساني نقش باز دارندهخود را ايفا نمايد،
بايد شاهد مرگ ارزشها و اصالتهاي انساني بود.
چرا كه فراموشي خدا همان بيگانگي از خود حقيقي، و وابستگي به خود طبيعياست. بي تفاوتيها، هرزه گريها، بي دادگريها، و پوچ گرائيها، و لااُبالي گريها را بهارمغان مياورد. چه اگر انسان بر سر سفرة عالَم نشست ونمك خورد و نمكدان شكست ووليِ نعمت خود را ناديده گرفت. تيشه به ريشة خود ميزندو سند بيچارگي خود را امضامينمايد. وبه عذاب الهي گرفتار ميشود: (و لا تَكونُوا كَالَّذيِنَ نَسُوا اللهَ فَأَنسَيهُمْأَنفُسَهُمْ)
اگر كسي به بيچارگي غفلت و بي خبري از خود، و فراموشي پيوند خويش با خدايجهان دچار شود؛ از افتخار انسانيّت محروم، و به مرز حيوانيّت تنزُّل مينمايد. (لَهم قُلُوبُلا يَفْقَهونَ بِهَا و لَهم أَعيُنٌ لايُبصِرونَ بِها لهم أَذَانٌ لا يَسمَعونَ بها اُولئكَ كَالْاَنعامِ بَلْ هُمْاَضَلُّ اُولئكَ هُمُ الْغافِلونَ) ايشان دل دارند و با ان دين را عميق نميفهمند و ديدگانيدارند كه با آنها نميبينند و گوشهايي دارند كه با آنها نميشنوند. اين گروه چونچهارپايانند، بلكه گمراهترند و اينان همان غافلان و بي خبرانند.
در اين باره چه زيبا نوشتهاند، مقام معظم رهبري: « دين ضمن آنكه هدف و جهت و ره و وسيله را مشخص ميكند، توش و توان لازم براي پيمودن راه را نيز به انسانميبخشد و مهمترين محمولة كوله بار راهپيمايان اين راه توشهي «ياد خدا»است. روحيةطلب و اميد و اطمينان كه بالهاي نيرومند براي پروازند، فراورده و بهرة ياد خدا ميباشد.ياد خدااز طرفي هدف را كه همانا پيوستن به او-يعني به بينهايت خوبي و كمال-است،همواره در مدّ نظر قرار ميدهد و مانع از گم كردن جهتگيريها ميشود و راهپيما رادربارة راه و وسيله حسّاس و هوشيار ميدارد. از طرفي بدو قوّت قلب و نشاط و اطمينانميبخشد و او را از سرخوردگي و فريفتگي به پديدهاي مشغول ساز يا بيم از ناهنجاريهاو ناهمواريها محافظت ميكند.
جامعة اسلام و هر گروه و فرد مسلمانان در صورتي ميتواند در راهي كه اسلام ارائهداده و همة پيامبران به آن دعوت كردهاند به استواري، بي توقف و برگشت قدم بردارد، كهخدا را فراموش نكند!»
2 - پيروزي بر مشكلات و شكيبائي
بدون ترديد زندگي انسان در هر زمان داراي نشيب و فراز، و يا اقبال و اِدبار است وهر شخصي با حوادث ناخوشايند و مشكلات زندگي روبه رو ميشود. فردي موفق خواهدبود، كه با آغوش باز در برابر اين ناملايمات، خود را نبازد و با آنها دست و پنجه نرم كند كهگفتهاند:
اندر بلاي سخت پديد آيد فرّ و بزرگواري و سالاري
براي چيرگي بر مشكلات و ناگواريها دو پاية اساسي لازم است، يكي دروني و آن ورزيدگي خاصّ انسان در مقابلة با سختيها و ناكاميها است، و ديگر بروني كه داشتنتكيه گاه نيرومندي است كه بتواند هر ان از او مدد گيرد و به كمك او بر مشكلات فايقآيد.
به خاطر همين است كه قران ميفرمايد: (و اْستَعينُوا بِالصَّبرِ و الصَّلوةِ، و اِنَّها لَكَبيرَةٌ اِلاَّ علي الخاشِعينَ) از روزه و نماز كمك گيريد همانا نماز جز براي خاشعان گراناست، كه خداوند منّان در آية شريفه به انسان مؤمن آموزش ميدهد: با گرفتن روزه و تَرك مُبطلات ان، روحية مقاومت را در برابر ناملايمات در خود تقويت نمايد، و به وسيلة نماز با برقراري ارتباط با قدرت لايزال الهي و استمداد از خداي مهربان روحيّة خود را تقويت و بهحلّ مشكلات همّت نمايد.
به خاطر همين است كه در روايات توصيه شده است: به هنگام هجوم هَمّ و غم و مشكلات وضو بگيريد و به مسجد برويد، و نماز بخوانيد و دعا كنيد. به نقل امام علي(علیه السلام) پيامبر(صلی الله علیه واله) هر گاه كه غم و اندوهي به او روي مياورد ميفرمود: «أَرِحْنا يا بَلال، اي بلال با أذان و اعلام نماز، ما را آسوده نما.»
بدون شك توجّه به نماز و راز و نياز به درگاه بي نياز، و برقراري ارتباط با خدا بهعنوان تكيه گاه مطمئنّي براي جذب امدادهاي غَيبي، نيروي معنوي تازهاي در انسانايجاد و او را براي پايداري در برابر ناهمواريها آماده ميسازد. و استعانت از صبر و صلاةبراي تحمل مشكلات و پيروزي بر اميال و شهوات و هوسهاي نفساني براي كسانيممكن است كه اعتقاد به مبدأ و معاد و كيفر و پاداش اخروي دارند و گرنه افراد بي ايمان دركشاكش زندگي بي پناه خواهند ماند. به همين جهت است كه در پايان ايه ميفرمايد: اينكار جز براي كساني كه در برابر خداوند، با توجه كامل به نماز ميايستند، مشكل و سنگيناست. به همين جهت در اسلام، نمازهاي مستحبي و نافلة فراواني جهت براوردن نيازها ورفع گرفتاريهاي مادّي و معنوي زندگي معرفي شده، كه شرط اصلي براوردن حاجات،اعتقاد و ايمان كامل متقاضي و مشروع و مصلحت آميز بودن حاجات، براي مؤمن است.
ياد آوري
تأثير انكارناپذير نماز در رفع نگرانيها و دلهرههاي رواني واقعيتي است كه مورد تأييد صاحب نظران قرار گرفته است، كه به نمونه هائي از آن اشاره ميشود. دكترآلِكسيس كارِل مينويسد: نماز به آدمي نيرويي براي تحمّل غمها و مصائب ميبخشد،انسان را اميدوار ميسازد و قدرت ايستادگي و مقاومت در برابر حوادث ميدهد. گانديپيشواي مصلح هند در جريان مبارزه با استعمار و تحمّل رنجها با كمك نماز، تجديد نيروكرده و ميگفت: اگر كمك نماز نبود، خيلي پيش از اين بايد ديوانه ميشدم! ديل كارِنْگي مينويسد: هر وقت همة توان خود را در برابر ناملايمات بهكار برديم. و تمام راه حلها راآزموديم و نتيجة دلخواه بهدستمان نيامد، در حالي كه امواج سهمگين يأس و نوميديقلب و روحمان را ميآزارد. آنگاه دست نياز به نماز و به سوي خدا دراز كرده و از او ياريميخواهيم. راستي چرا ما قبل از اينكه دچار نااميدي بشويم، چنين كاري نميكنيم و چراهر روز با خواندن نماز و نيايش به درگاه خدا از او ياري نميخواهيم؟! ژاك دِميش قهرمانسنگين وزن بُكس جهان ميگويد: هر شب قبل از اينكه به بستر برود حتماً نماز و دعاميخواند. گر چه برخي از اشخاص براي برطرف كردن مشكلات يا فرار از اين مصائب وسختيها خود را به خواندن كتاب داستان مشغول ميكنند، يا به پارك و مسافرت ميروندو يا خود را به بازيهاي ساده و تفريحات سالم سرگرم ميسازند. و يا با كسي كه بهحرفهاي او گوش ميدهد، درد دل ميكنند، تا از فشارهاي رواني آنان كاسته شود و ايچه بسا كه از ديدگاه روانشناسان اين فعاليتها در كاهش اضطراب مؤثر و اين كارهانتيجه مثبت داشته باشد. امّا مردان خدا از ناملايمات دنيا به اسباب دنيوي روي نميآورند. بلكه به خدا، به نماز، نيايش با او رو ميكنند كه كارسازتر است.
3 - پيشگيري از گناه و تباهي
در ميان هر ملت براي پيشگيري از تخلّفات و كجرويها و مفاسد اجتماعي وجنايتها و جرايم فردي راهي پيش بيني شده است، كه نياز به هزينة سنگيني دارد. ولياسلام علاوه بر ارشاد و اجراي قوانين كيفري: حدود، تعزيرات، قِصاص و دِيات با وضععباداتي نظير روزه و نماز و يادآوري خدا و معاد انسان فراموشكار را از پَيروي هوسها وارتكاب گناه باز ميدارد. قرآن كريم انگيزة اصلي عبادات امّت اسلامي را با تعبير مكررّ(لَعَلَّكُم تَتَّقُونَ) رسيدن به تقوا و روحية خدامداري در زندگي و دوري از گناه معرّفيمينمايد. اسلام ميكوشد تا در ساية تقويت ايمان و تقوا، عوامل اصلي وادارندة به گناه وتخلف يعني: شهوت، غَضب، غرائز، اميال و احساسات و عواطف تعديل نشدة آدمي را ازراه تعليم، تلقين، تذكُّر كنترل نمايد. تجربه نشان ميدهد كه نمازهاي يوميّه، يكي از بهترين وسائل پيشگيري از گناه و تأمين أمنيت به حساب ميآيد. چنانكه در قرآنمجيد ميخوانيم (و أَقِمِ الصَّلوةَ تَنْهَي عَنِ الفَحشاءِ و المُنكَرِ و لَذِكرُ اللهِ اَكبَرُ و اللهُ يَعلَمُ مَاتَصنَعُون) ونماز را به پا دار، زيرا نماز از فحشا (گناهان بزرگ و پنهانيِ ناشي از شهوت) ومنكر (گناهان بزرگ آشكار ناشي از غضب) باز ميدارد، البتّه ياد خدا بزرگتر از نماز است،و خدا به آنچه ميكنيد داناست. آري نماز گزار واقعي كه به نماز ميايستد و با تكبير مكررّخود خدا را از هر چه هست برتر و بالاتر ميشمارد و به ياد نعمتهاي فراوان او سپاس وحمد او ميكند و او را به رحمان و رحيم بودن ميستايد، او را مالك روز جزا معرّفي ميكند، ضمن اعتراف به بندگي تنها از اوياري ميجويد، پيمودن راه راست را از او طلب ميكند، ازراه و روش مغضوبين و گمراهان، به او پناه ميبرد ، براي خدا به رُكوع خَم، و براي سجده درپيشگاه او به خاك ميافتد، غرق در عظمت او ميشود، قهراً در اثر قرائتِ اين أذكارآموزنده انگيزة انحراف و گناه در چنين شخصي، به نابودي كشانده ميشود. بدون شك، ازاين راز و نياز، در روح و قلب چنين انساني از راه تلقين و تكرار و تمرين، جنبشي به سويحقّ و جهشي به سوي پاكيها ايجاد ميشود و اين امواج معنويّت كه به بركت گفتگويروياروي با خدا حاضر و ناظر بر اعمال عِباد، پديد ميآيد ، همانند سدّ پولاديني، مانع وقوعگناه در جامعه ميشود. با توجه به ممنوعيّت استفاده از مكان و لباس غصبي و هر گونه معصيت و تخلّف در حال نماز، ترجيحاً از عادت زشت تجاوز به حقوق ديگران دست ميكشد. بديهي استكه هر چه نماز از شرايط كمال و روح عبادت (ياد خدا)كه در آيه از خودنماز برتر شناخته شده، بيشتر برخوردار باشد، اثر بيشتري در پيشگيري از گناه خواهدداشت. گاه در فردي نماز نهي كليّ و جامع و در فرد ديگري نهي جزئي و محدود، از فحشاء و منكر مينمايد. ولي ممكن نيست، كسي نماز بخواند وَلَوْ صوري، و هيچ گونه اثري در او نبخشد. چه اگر افراد نمازگزار را احياناً گنهكار مييابيم، اگر نماز نخوانند، مسلَّما ًآلودهتر خواهند شد. چون نماز رابطة شخص با خداست و هر قَدَر كه اين اعتماد عميقتر ومحكمتر باشد، شخص به خدا نزديكتر و از گناه دورتر ميگردد.
4 - فَلاح يا رستگاري و آزادگي
مهمترين آرمانهاي بشر آزادگي است، آزاد مردان جهان زندگي را به خاطر آزاديدوست دارند. از اين رو مولا علي(ع) نيز، فرمود: «لا تَكُنْ عَبدَ غَيْرِكَ قَد جَعَلَكَ اللهُ حرّاً» بندة ديگري مباش كه خدا تو را آزاد آفريده است.» در بينش قرآن تنها راه دستيابي بشر به آزادگي واقعي، ايمان و توجّه كامل به خدا در هنگام نماز است و ميفرمايد:(قدْ اَفلَحَ المُؤمِنونَ الَّذيِنَ همْ فِي صَلاتِهِم خاشِعونَ) به راستي كه مؤمنان رستگارند،آنانكه در نمازشان خشوع ميورزند. در اين آيه اوّلين نشانة مؤمنان اقامة نماز با خشوع وتوجه كامل به خدا معرفي شده است، زيرا خشوع به معناي حالت فروتني و ادب روحي وجسمي در برابر بزرگي است كه شخص، مجذوب جلال و شكوه خدا شود. در حال نماز خودرا مانند ذرهّاي بي مقدار در برابر حقيقت بي نهايت و قطرهاي در برابر اقيانوس بيكرانرحمت و قدرت و حكمت پروردگار داند. به گونهاي كه همه چيز فراموش كند و چنان از خودغافل بماند كه جز خدا را نبيند، چنين انساني ميتواند به فلاح-كه در اصل به معنايبريدن و شكافتن است و در فارسي به رستگاري از رَستن به معناي آزاد و رها شدن، يارُستن به معناي روئيدن ترجمه ميشود-برسد. در فرهنگ اسلام به هر نوع پيروزي ورسيدن به مقصد و كاميابي اطلاق شده است؛ فَلاح را نتيجه ياد فراوان خدا قرار داده، وفرمود: (و اذْكُروا اللهَ كَثيراً لَعَلَّكُم تُفلِحوُن) در منطق قرآن پرستش و كرنش نسبت بههر كس و هر چيز، جز براي خدا، از خود بيگانه شدن، وابستگي، و دل سپردن به هر چيز،بندگي و اسارت واقعي به حساب ميآيد. به همين دليل، عبادت جز براي خدا حرام وممنوع است، و تنها در پرتو ستايش و پرستش خداست كه انسان با هدايت و امدادهايغيبي الهي، ياراي مقاومت در برابر قدرتهاي اهريمني و آزادي از هر نوع بندگي، دستمييابد. «مُفلِحوُن»، كساني هستند كه موانع را از مسير بر ميدارند، راه خود را به سويمقصد نهايي يعني كمال، و سعادت و كاميابي و پيروزي در دنيا و آخرت ميشكافد، پيشميرود و در ساية ايمان و نماز و نيايش به پيشگاه خداي بي نياز آزاد وسربلند زندگيميكنند و در آخرت نيز به بركت همين نماز خاشعانه و عاشقانه به رضوان الهي در جواررحمت حقّ، و در بحبوحة بهشت جاودان، در كنار پاكان، در كمال عزّت و سربلندي، به سرخواهند برد.
5 - اغتنام فرصت يا بهره وري
(و ابتغِ فِيما أَتَيكَ اللهُ الدارَ الأخرةَ و لا تَنْسَ نَصيِبَكَ منَ الدُّنيا و أحسَنَ كماأَحسَنَ اللهُ اِليكَ) و در آنچه خدا به تو داد سراي ديگر را بجوي(جستجو كن)و بهرهات رااز دنيا فراموش مكن، و همان گونه كه خدا در حقّ تو نيكي كرد نيكي كن. مخاطبمستقيم اين آيه پول پرستِ خودخواهِ بني اسرائيل، يعني قارون است كه در كنار فرعونمظهر زور و سامري، سمبُل تزوير و فريب، به عنوان زر پرستي، با حضرت موسي مقابلهميكردند، كه اين پسر عمو، يا پسر.
خالة حضرت موسي(ع) در آغاز از مؤمنان بود، كه دنيا پرستي او را به كفر كشاند وعليه آن حضرت توطئه كرد و سرانجام زمين او و گنج هايش را بلعيد كه داستان اينثروتمند مغرور و سرنوشت عبرت انگيز او در طيّ 7 آيه از سوره قصص آمده است. درضمن اين سه توصيه حقايق درخشاني نهفته است. در احكام نماز، وقتشناسي يكي ازمقدّمات و پيشاهنگهاي نماز معرّفي و فُقَها در كتب فقهي براي نمازهاي يوميّه، دقيقاسه زمان و وقت اَدا را مشخص فرمودهاند، كه عبارتند از وقت فضيلت، مشترك و مختصّكه اوقات فضيلت در نماز صبح از اول سپيدة صبح تا پديداري سرخي مشرقي است، و درنماز ظهر و عصر تا رسيدن ساية شاخص برابر اندازة خود است و در نماز مغرب تا از بينرفتن سرخي مغربي(شفق) و وقت فضيلت عشا از اول ذهاب حمرة مغربيّه تا نيمه شبميباشد و نيمه شب ديگر قضا خواهد شد. در روايات ما بر نماز اوّل وقت تأكيد شده، چنانكه پيامبر(صلی الله علیه واله) در پاسخ اين سؤال كه: برترين اعمال چيست؟ فرمود: «الصَّلوةُ لِاَوَّلِ وَقتِها» علي(ع) نيز درنامهاي به محمد بن ابي بكر فرماندار مصر نوشت: «اِرتَقِب وقتَالصَّلوةِ فَصَلِّها لِوَقتِها و لا تَجعَل قَبلَهُ و لا تُؤَخِّرْها لِشُغلٍ؛ مراقب اوقات تعيين شدهنمازهايت باش و در وقت فضيلت و مقرّر آن را به جاي آر. به خاطر بيكاري پيش از وقتآن و اشتغال به كاري انجام آن را از وقتش تأخير ميانداز.» امام صادق(ع) نيز ميفرمايد:«اِمتَحِنُوا شيعَتَنا عِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كيفَ مُحافَظَتُهُ عليها؛ پيروان ما را با نماز اول وقتبيازماييد كه چگونه بر آن محافظت مينماييم.»حضرت رضا(ع) نيز به ابراهيم بن موسيحتي در بين راه فرمود: «غَفَرَ اللهُ لكَ لا تُؤخِّرونَ صلاةً عن اوَّلِ وقتها الي اخرِ وقتها منغيرِ علَّةٍ.عليكَ ابداً بِاوَّلِ الوقتِ ؛ خد ترا بيامرزد هيچ نمازي را بدون علت از اول وقتشبه تأخير مينداز. بر تو باد به نماز اول وقت.»
حتي در روايتي از نماز اول وقت تعبير به رضوانُ اللهِ و نماز آخر وقت تعبير بهغفرانُ اللهِ (عفوُ اللهُ) شده. چنان كه امام صادق(ع) فرمود: «اِنَّما جُعِلَ آخرَ الوقتَ لَلمريض ِو المعتَلِّ و لمن له عذرٌ و اوَّلُ الوقتِ رضوانُ اللهِ و اخرُ الوقتِ عَفوُ اللهِ، و العفوُ لا يكونُ اِلَّامِن تقصيرٍ، و اِنَّ الرَّجُلَ لِيُصلّي في غيرِ الوقتِ، و اِنَّ ثوابَ مافاتَهُ من الوقتِِ خيرٌ لهُ منأهلِهِ و مالِهِ .» اين همه تاكيد بر أداي نماز در اوّلين فرصت و خود داري از تأخير وقت نمازهمان موضوع بهره وري است.
استفاده صحيح از وقت و عمر براي زندگي بهتر و متعاليتر است كه در اخلاقاسلامي از آن به«اغتنامِ فَرصَت «تعبير ميشده است. اوّلين درس نماز اين است و هدردادن سرمايه گرانبهاي عمر و فرصتهاي طلايياي كه چون ابر به طور نامحسوس، درگذر است. چنان كه امام علي (ع) فرمود: «اَلفُرضَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب فَانتَهِزُوا فُرَصَالخيرِ» خسارت بزرگي است كه به هيچ وجه قابل جبران نيست و اگر عاقلانه از آنها بهرهبرداري نشود، جز پشيماني و اندوه چيزي عايد انسان در دنيا و آخرت نخواهد شد. چنانكه حضرت علي (ع) ميفرمايد: «اِذا اَمكَنتَ الفُرصةُ فَانتَهِزوا فَاِنَّ اِضاعَةَ الفُرصَةِ غُصَّةٌ ؛وقتي فرصتي برايت پيش آيد. آن را غنيمت شمار چرا، كه از دست دادن فرصتها باعثغصّه و اندوه ميشود. سعدي با الهام از اين احاديث ميگويد:
بودم جوان كه گفت مرا پيرِ اُستادفرصت غنيمت است، نبايد ز دست داد
و نيز مولا ميفرمايد: ما فاتَ مَضي، و ما سَيَأتيكَ فَأَين َقُم فَاغتَنِمِ الفُرصَةَ بينَ العَدَمَينِ
كه سعدي سروده است:
سعديا دي رفت و فردا هم چنان موجود نيست درميان اين و آن فرصت شمار امروز را
پيامبر(صلی الله علیه واله) در وصاياي خويش به اباذر فرمود: «يا اباذرُ اِغتَنِم خَمساً قبلَ خمسٍ: شبابكَ قبلَ هِرَمِكَ و صِحَّتَكَ قبلَ سُقمِكَ و غِناكَ قبلَ فقرِكَ و فَراغَكَ قبلَ شغلِكَ وحَياتَكَ قبلَ مَوتِكَ؛ اي اباذر پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت دان؛ جوانيترا پيش از پيري، سلامتيت را قبل از بيماري، دارائيت را پيش از تنگ دستي، فراغت و بيكاري، پيش از گرفتاري، زندگي ات را پيش از مرگ.»
به اين ترتيب پيامبر اسلام پنج نعمت بزرگ را هشدار ميدهد، كه بايد از اينموهبتهاي الهي، به موقع بهره برداري شود تا از دست نرود و در راه پيشرفت خود وجامعه از اينها استفاده گردد مبادا كه با سوء استفاده از اعتقاد به توكُّل و تقدير الهي، ازتلاش و كوشش به خاطر كسالت و تنبلي و يأس و نوميدي، كه مهمترين عاملعدم استفادهاز فرصتها است. براي تأمين آينده باز ايستيم، و از ثروت عمر و جواني خود بهره نگيريم.حتي در روايات ما تسويفَ از اِلقائات شيطاني، يعني كار امروز به فردا افكندن موردنكوهش قرار گرفته است. امام باقر(ع) فرمود: «اِيَّاكَ و التَّسويفَ فَاِنَّهُ بحرٌ يُغرَقُ فيهِالهَلكي.»
شاعر ميگويد«خار در ديدة فرصت مفكن.»و هيچ گاه به فرمودة قرآن: (و لاتَيئَسُوا مِن رَوحِ اللهِ) و(لا تَقنَطوُا مِن رَحمَةِ اللهِ) از اينرو مسلمانان را نشايد كار امروزبه فردا افكند از خود مأيوس شود.بلكه در ساية نمازهاي پنجگانه روح اميد را در خودبيافزائيد و بكار مفيد روزمره خود با استفاده از فرصتها بپردازيم. كه سعدي شيرينسخن ميگويد: جوانا ره طاعت امروز گير كه فردا جواني نيايد ز پير
فلسفه نماز از ديدگاه برگزيدگان
پيامبر اسلام كه نخستين نمازگزار كامل بود، در سفر معنوي معراج، حقيقت و روحنماز به او ارائه شده بود وقتي از اسرار و حكمتهاي نماز از حضرتش ميپرسند با چهره بازبالبداهه بيست و شش راز و رمز وجوب نماز را براي نمازگزار ميفرمايد: «الصَّلوةُ مِنْشرايِعِ الدّينِ، و فيها مَرضاتُ الرَّبِّ، و هيَ منهاجُ اْلانبياءِ، و لِلمُصلّي حُبُّ الملائكَةِ،وهديً، وايمانٌ و نُورُ الْمَعرِفَءِ، و بَرَكةٌ في الّرِزقِ، و راحَةٌ لِلبَدَنِ، و كراهةُ الشَّيطانِ،وسَلاحٌ علي لكافرِ، و اجابةٌ لِلدُّعا، و قَبولٌ لِلاَعمالِ و زادُ المُؤمِنِ منَ الدُّنيا الي الا'خرَةِ،وشفيعٌ بينهُ و بينَ المَلِكِ المَوتِ، و أُنسٌ في القبرِ، و فراشٌ تحتَ جنبهِ، و جوابٌ لِمنكَرٍونكيرٍ، و تكونُ صلاةُ العبدِ عندَ المحشرِ تاجاً علي' رأسهِ، و نُواًعلي بدنهِ، و ستراً بينهُ،وبينَ النّار، و جوازاً علي الصِّراطِ، و مفتاحاًلِلجنَّةِ، و مُهُوراً لِلحُور العينِ، و ثمناً لِلجنَّةِبالصَّلوةِ يبلغُ العبدُ الي الدَّرجةِ العُلي، لِاَنَّ الصَّلوةَ تسبيحٌ، و تهليلٌ، و تحميدٌ، و تكبيرٌ،وتمجيدٌ، و تقديسٌ، و قولٌ و دعوةٌ؛
ضمرة بن حبيب ميگويد از پيامبر(صلی الله علیه واله) در رابطه با نماز پرسش شد، حضرت درپاسخ خواص و فوايد دنيوي و اخروي نماز را چنين بيان فرمود:
نماز از احكام دين است كه اين اسرار را در بر دارد: 1-رضا و خرسندي پروردگار2-راه پيامبران به سوي خدا3-محبوبيت نزد فرشتگان 4-وسيله رهنمايي به حقّ5-سرماية ايمان 6-روشنايي براي شناخت خدا 7-افزايش روزي 8-آسايش بدن9-ناخرسندي و آزار شيطان 10-سلاح براي نبرد با كافران11-اجابت دعا و نيايش12-پذيرش اعمال عبادي 13-توشة مؤمن از دنيا براي آخرت 14-واسطه مياننمازگزار و فرشته مرگ 15-همدم عالم قبر 16-فرش بستر آرامگاه 17-پاسخ بازجويينكير و منكر 18-تاج افتخار بر سر 19-نورانيت چهره 20-پوشاك بدن 21-مانع ميانبنده و آتش جهنم 22-پروانه گذر از صراط 23-كليد ورود به بهشت 24-كابين سيهچشمانِ بهشتي 25-بهاي بهشت موعود 26-وسيلة عروج به مرتبة بالاي بهشتي.
زيرا نماز مجموعهاي از تسبيح(سبحانَ اللهِ گفتن)و تهليل(لا الهَ اِلَّا اللهُ گفتن)وتمجيد و بزرگ داشت و تقديس و تنزيه خدا از عيب و كاستي است، و گفتار حق وفراخواني بسوي درستي و خوبيها است.»
حضرت علي(ع) نيز در سخناني كه پيرامون حكمتهاي احكام فرمودهاند،برجستهترين فلسفة نماز را كِبر زُدايي ميداند، و ميفرمايد: «وَالصَّلوةَ تَنْزِيْهاً عَنِالْكِبْرِ» خداوند حكيم نماز را براي پاك سازي انسان از بيماري كبر و خود برتر بيني مقرّرفرموده است.
حضرت علي بن موسي الرضا(ع) از جمله نمازگزاران واقعي بود و هر شب همانندجدّش امير المؤمنين هزار ركعت نافله ميگزارد. وي در بيان علّت وجوب نماز در اسلامميفرمايد: «اِنَّ عِلَّةَ الصَّلوةِ أنَّها اِقرارٌ بالرُّبوبيةِ للهِ عزَّوجلَّ و حلعُ الاَندادِ و قيامٌ بينَ يديِالجبَّارِ جلَّ جلالهُ بالذُّلِّ و الْمسكنةِ و الخُضُوعِ و الاِعترافِ و الطَّلَبِ لِلاقالَةِ منْ سالفِالذُّنوبِ و وضعِ الوجهِ علي الارضِ كلَّ يومٍ اِعظاماً عزَّجلَّ و اَن يَكونَ ذاكراً غيرَ ناسٍ و لابطرٍ. ويكونَ خاشعاً متذَّلِلاً راغباً طالباً لِلزَّيادةِ فيِ الدّين و الدُّنيا مع ما فيهِ منَ الايجابِ والْمُداوَمَةِ علي ذكرِ اللهِ عزَّوجلَّ باللَّيلِ و النَّهارِ لعلَّا ينسيَ العبدُ سيِّدهُ و مدَبِّرهُ و خالِقَهُفيبطِرَ و يَطغي و يكونَ في ذكرهِ لِرَبِّهِ و قيامهِ بينَ يديهِ زجراً لهُ عن المَعاصي و ما نِعالَه ُعنْ أنواعِ الفَسادِ؛
اما علّت اين كه نماز بر مردم واجب شد اين است كه نماز گزار به پروردگاريخداوند بزرگ و شكستناپذير اعتراف ميكند، هر گونه شركي را از ساحت قدس او رها و بدور ميسازد و در پيشگاه خداوند جبَّار و با شكوه با حالت خواري و بي چارگي و فروتني واقرار به زبوني خويش ميايستد و چشم پوشي از گناهان گذشته خويش را از حضرت حقّميخواهد، و هر روز صورت بر زمين ميگذارد، ت خداي عزّوجل را تعظيم نمايد، و هموارهبه ياد او باشد، و آني او را فراموش نكند ت سركشي بنمايد.
تا اين كه حالت دل شكستگي و خود كمي بيني و رغبت به او را از دست نداده، وخواستار افزايش دين و دنياي خود باشد. افزون بر اينها نماز پاسخ گويي به خدا و استمرارو ادامه ياد او در تمام شبانه روز است تا مگر بنده سرور و اداره كننده امور، و آفريدگار خود رافراموش نكند، كه نتيجة فراموشي خدا ناسپاسي و گردنكشي است ولي ياد خدا و به نمازايستادن در پيشگاه او بنده را از همه گناهان باز ميدارد، و از هر گونه فساد و تباهيجلوگيري ميكند.
بديهي است احاديث ياد شده نمونة گزيدهاي است از كلمات برگزيدگان خدا وقطرهاي است از دريا. و تشنگانِ وادي معرفت را به منابع حديثي از جمله ج 3 وسائلالشيعة شيخ حرّ عاملي و ج 82 بحار الانوار علامة مجلسي، و ديگر كتب روايي و فقهيارجاع ميدهيم.
عاشورا روز تبلور نماز عاشقانه
نماز در اسلام اگر چه يك عبادت فردي و وسيله پيوند معنوي عبد با معبود واقعياست. كه نه تنها هر مسلمان در هر شرايطي بايد در اَداي اين وظيفة شرعي تلاش نمايد.بلكه بايد در اِحيا و اِقامة اين فريضة ديني در جامعه اسلامي همّت گمارد.
چنان كه در قرآن كريم بيش از چهل بار از اِقامه نماز و به پاداشتن آن سخن بهميان آمده: (أَقيمُوا الصَّلَوة) يازده بار، (أَقامُوا الصَّلوة) نُه بار، (أقِمِ الصَّلَوة) پنج بار(يُقيمونَ الصَّلَوةَ) شش بار و... در زيارت نامة امامان: به ويژه حضرت سيّد الشُّهداءنيز ميخوانيم: «أَشهدُ اَنَّكَ قد أَقَمتَ الصَّلوةَ...» و يكي از امتيازهاي اين بزرگان را اقامةنماز ميدانيم. حضرت ابي عبد الله الحسين(ع) به فرموده امام چهارم نه تنها در تمامعمر شبانه روز هزار ركعت نماز خواند بلكه در شب و روز عاشورا يعني در سختترينشرايط، از اقامة نماز آن هم به جماعت كوتاهي نفرمود و حتي حكمت درخواست مهلتيك شبه از دشمن زبون را عشق به نماز معرفي و خطاب به برادرش ابوالفضل(ع) فرمود:«تَدْفَعْهُم عنَّا العَشِيَّةَ لَعَّلنا نُصَلّي لِربِّنا اَللَّيلةَ و ندعُوهُ و نستغفرهُ فَهُوَ يعلمُ أنّي قد كنتُ أُحِبُّ الصَّلوةَ لهُ و كثرةُ الدُّعاءِ و الاِستِغفارِ؛
آنها را امشب از جنگ باز دار، باشد كه امشب را در پيشگاه پروردگارمان به نماز ونيايش و طلب آمرزش بايستيم، كه خدا ميداند من همواره نماز، دعا، و استغفار را دوستداشتهام.»
امام (ع) در اين عبارات خود را عاشق نماز خوانده و اين درسي است كه نماز گزارواقعي نه تنها بايد نمازخوان باشد، بلكه هميشه بايد دوستدار نماز و مروّج فرهنگ نماز درجامعه انساني باشد.
سنگهاي دشمن دون از هر سو امام را احاطه كرده بود و از سوي ديگر تشنگي وداغ عزيزان بر او فشار ميآورد و گريه و شيون زنان و كودكان دل سوخته حرم پيامبر دلشرا ميآزرد. همانند پدرش علي در ليلةُ الحرير و ميدان نبرد صفّين در گيراگير خون و آتشجنگ و در شرايط بحراني و بسيار خطرناك با ياران خود به نماز جماعت ايستاد و با ايننماز عارفانه و عاشقانه خويش از سرزمين گرم و سوزان نينوا به همگان پيام اقامة نماز دراوّلين وقت آن، آن هم به جماعت داد.
حضرت ابي عبد الله در آن روز تاريخي و حماسه ساز، چنان نمازي خواند كه هيچكس پيش از او و بعد از او توفيق انجام چنين عبادت جامع و كاملي را نيافت.زيرا امامحسين(ع) در ظهر عاشورا تمام ابعاد، اسرار، افعال، و اقسام يك پرستش مخلصانه و نمازعاشقانه را در زيباترين كاملترين نوع آن در پيش ديدگان دوست و دشمن، به نمايشگذاشت.
نماز خاصّي كه با خون دل، وضو گرفت و با تربت پاك كربلا تيمّم نمود و بامداد آنروز در عين بي آبي-به گزارش علامة مجلسي- غسل شهادت كرده بود و همة جلوههايپرستش اعمّ از عبادت ظاهري و باطني، بدني و قلبي، مادّي، معنوي، فردي و گروهي درآن نماز تبلور يافته بود.
پس از پايان نماز خوف ويژه اوّلين شهيد راه نماز در جبهة كربلا، سعيد بن عبد الله حنفي را در آغوش گرفت كه به امام روح نماز ميگفت« اَوْفَيتُ أنتَ أَمامي فِي الْجنَّةِ؛ آريتو در بهشت پيش روي من هستي.»
به تعبير اهل معنا دو سه ساعت ديگر، براي امام همام نماز ديگري پيش آمد كه:تكبيرةُ الاحرام، قيام، قرائت، ركوع، سجود، تشهّد و سلام ويژهاي داشت، تكبير آن را بافرو افتادن از ذوالجناح سر داد، و قيام را به هنگام هجوم دشمنِ دون به خيام حرم، ركوعآن زماني بود كه تيري به قلب مقدّسش اصابت كرد و مجبور شد حضرت قامت خم كند. تاآن را از پشت سر بيرون بياورد، و آخرين سجدة خونين امام، بر پيشاني نبود، بلكه وقتينيزة صالح بن وهب مزني بر پهلوي آن حضرت اصابت كرد و امام (ع) گونة راست رويتربت گرم نهاد و اين ذكر از سوز دل بر زبان داشت كه: «بسمَ اللهِ و بِاللهِ و علي ملَّةِ رسولِاللهِ، اِلهي رِضاً بِقَضائكَ تسليماً لِأَمركَ لا معبودَ سواكَ يا غياثَ الْمُستَغثينَ» و تشهّدوسلامش با خروج و عروج روح بلند ملكوتيش به شاخسار جنان همراه بود. ولي ديگرخود نتوانست سر از سجده بردارد و تا دشمن سر مقدّس آن حضرت را به اَوج سنان و نيزهبالا برد. كه آن حضرت با تلاوت آيات سورة كهف به عنوان تعقيب نماز، دشمن را تهديد وعقوبت فرمود: چه خوب سروده است صغير اصفهاني:
الحق نماز او به درِ بي نياز كردكز خون وضو گرفت و به مقتل نماز كرد
عشق از شه شهيد بياموز كانچه داشتاز جان و دل به درگة جانان نياز كرد
ساقي هر آنچه جام بلا دادش به دستدست از براي ساغر ديگر دراز كرد
گه در تنور گه به سنان شد سرش عجيبدر راه عشق طيّ نشيب و فراز كرد
در دل«صغير»را چه شرر بود كاين چنينجانها كباب از سخن جان گداز كرد
مشروعيت و كيفيّت نماز خوف
چنان كه ميدانيم نماز ركن دين مبين اسلام و به فرمودة پيامبر اكرم نمازهايپنج گانة شبانه روزي نخستين واجب امّت اسلامي و نخستين عملي است كه بالا بردهميشود و اوّلين چيزي است كه در فرداي قيامت از انسان سؤال ميشود كه اگر پذيرفتهشود بقية اعمال آدمي پذيرفته ميشود وگرنه ديگر كارهاي ديني مورد قبول درگاه الهيقرار نميگيرد.
از نظر فقيهان با توجه به آيات وارده از جمله (فَأَقيمُوا الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ كانتعلي الْمؤمِنينَ كتاباً موقوتاً) پس نماز را به پا داريد زيرا نماز وظيفة ثابت و معيني برايمؤمنان است. و نيز: (وَأْمُرْ أهلَكَ بالصَّلوةِ و اصطَبِر عليهَا) اي پيامبر وابستگان را بهنماز فرمان ده و بر انجام آن باجديّت شكيبا باش.
وجوب عيني نمازهاي يوميّه بر همة مكلّفان، جز زنان در دوران عادت ماهيانه، درهر شرايط و با هر كيفيت ممكن، حتّي با اشارة پلكها و ذكر قلبي تنها، از مسائل اتّفاقي وبلكه ضروري دين شناخته شده است.
حتّي در ميدان كارزار، و در حال درگيري با دشمن غدّار به عنوان نماز خَوف ومُطارَده بايد انجام گيرد. كه مشروعيّت نماز خَوف و جِواز قصر آن در سفر و حضر، در زمانغيبت نيز اتّفاقي فقهاي اسلامي است. جز مالك كه بر اين باور است. كه در حضر نمازخَوف دو ركعتي و قصر نميشود، و تنها از كيفيّت و هيأت اَداي آن كم ميشود. نه كمّيّتركعات نماز. مستندديگر فقهاي ما افزون بر نماز خَوف پيامبر در غزوات: ذاتُ الرِّقاع سهميلي مدينه در منطقة نَجد؛ و بطنُ النَّخيل (بين طائف و مكه) و عُسفان(36 ميلي بينمكه حُجفه). و نماز خَوف امير مؤمنان در صفّين و ليلة الهَرير، و نماز ظهر عاشوراي سيّدالشّهداء و ديگر روايات، كه خداوند ميفرمايد: (و اِذا ضَربتُم في الاَرضِ فليسَ علَيكُمجُناحٌ أَن تَقصُروامنَ الصَّلوةِاِنْ خِفتُم أَن يفتِنَكُم الّذينَ كَفَرُوا، اِنَّ الكافِرينَ كانَ لكُم عَدوّاًمبيناً. و اذَا كنتَ فيهم فَأَقمتَ لهمُ الصَّلوةَ فَلَتَقُم طائفَةٌ منهم معكَ وَلْيَأخذوا حذرَهُم وأسلِحَتَهم وَدَّ الَّذينَ كفروُا لوتغفلونَ عن أسلِحَتكُم و أمتِعَتِكُم فَيَميلونَ عليكم مَيلَةً واحدَةً ولا جُناجَ عليكمْ اِنْ كانَ بكُم أَذيً منْ مَطرٍ أوْ كنتمْ مرْضي اَن تَضَعوا أسلِحتَكمْ و خُذوُاحِذْركُم اِنَّ اللهَ أَعدَّ لِلكافِرينَ عذاباً مهيناً. فاِذا قَضَيتُمُ الصَّلوةَ فَأذكُروا اللهَ قياماً و قُعوُداً وعلي جُنُوبِكمْ فَاِذا اطْمَأَنَنْتُمْ فَأَقيمُوا الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ كانت علي المُؤمنينَ كتاباً موُقوتاً) كه ترجمة منظوم آيات مزبور از زبان شاعر جوان معاصر نيشابوري كه بسياررسا و زيباست، چنين است:
چو راه سفر را گرفتيد بازگناهي نباشد شكسته نماز دو ركعت بخوانيد جاي جهاد به فرمان و دستور پروردگار «نگرديد غافل ز كفّار خوارز نيرنگ آن قوم ناسازگار» كه بس آشكار است آن دشمنيكه دارند آن كافران دني پس آن گه كه شخص تو اي مصطفي ميان سپاهي به وقت غزا چو خواهي كه برجاي آري نمازعبادت كني خالق بي نياز
گروهي مسلّح شوندت عَسسنگهبان بگردند ازپيش و پس پس آن گه كه سجده به جاي آورندنماز و عبادت به پايان برند گروهي كه اوّل نخوانده نمازخود از بهر خواندن بيايند باز بيايند افراد آن با سلاح«نمايد خِرَد بر تو راه صلاح»
بلي كافران ميكَشند انتظاركه غَفلَت نماييد در كارزار كه ناگه به سوي شما حمله وربگردند با نيزه و با سپر چو بيماري و بارش آسمانشما را به رنج افكند، آن زمان گناهي نباشد گشاييد اگردر آن چند لحظه سلاح از كمر وليكن در اين حال هم بر حذربمانيد از خصم تيره گهر كه از بهر كفّار روز شمارعذابي نهاد است. پروردگار كه گردند نابود و خوار و ذليلبر آنها تباهي بگردد گسيل پس از آن كه پايان پذيرد نمازبمانيد در حالت احتزار به هر حال كايد به دست شمانماييد تسبيح يكتا خدا به پهلو و بنشسته و ايستابه هر حال گوييد ذكر خدا پس از آن گه كه ايمن شديد از عدوچو دانيد نايد گزندي از او در اين حال خوانيد كامل نماز«بگرديد مشغول راز ونياز» كه بر مؤمنان به پروردگاربود واجب اين حكم در روزگار.
بنابراين چگونگي اجراي اين نماز در ميادين نبرد در آغاز به وسيلة قرآن كريم درقالب نَمونه، بيان حكم شده است تا براي مسلمانان واضحتر و زيباتر از كار درآيد و بهتعبير منطقي از نوع تعريف به مثال است، كه پيامبر را امام جماعت فرض كرده، ومأمومين را به دو گروه دسته بندي كرده است. كه امام صادق(ع) در توضيح آن چنينفرمود: رسول خدا در جنگ ذات الرِّقَاع با اصحاب خود به نماز ايستاد.
به اين صورت كه ياران را دو قسمت كرد: يك دسته را روياروي دشمن قرار داد، و بادسته ديگر نماز خواند. آن حضرت تكبير فرمود آنان نيز گفتند، آن جناب حمد و سورهخواند و آنان ساكت بودند، او ركوع نمود آنان نيز ركوع كردند، او سجده بهجاآورد آنان نيزسجده كردند.
سپس پيامبر خدا براي ركعت دوّم به پا خواست، و ديگر چيزي از حمد و سورةركعت دوّم نخواند تا نمازگزاران به صورت فرادا ركعت دوم خود را به پايان بردند، و بهيكديگر سلام دادند، و جاي خود را با گروه محافظان عوض كردند، و در برابر دشمنايستادند.
دستة دوم كه تاكنون در برابر دشمنان ايستاده بودند، با پيامبر(صلی الله علیه واله) اقامت نمازجماعت بستند. آن جناب تكبير گفت آنان نيز گفتند و در حال قَرائت پيامبر سكوتكردند. تا آن حضرت به ركوع رفت آنان نيز به ركوع رفتند آن حضرت سجده نمود آنان نيزبه سجده رفتند. آن گاه پيامبر خدا نشست و تشهّد خواند و سلام داد آنان برخاستند و يكركعت باقي مانده خود را فرادا به پايان بردند، و در آخر به يكديگر سلام دادند؛ و اين هماننماز خَوفي است كه خداوند به پيامبرش دستور داده است.
نماز شدّت خوف يا مُطارَدَه كه شامل نگراني از سَيل و دَرنده و غيره بر جانمسلمانان به حكم آية شريفه: (حافظوُاعلي الصَّلَواةِ و الصَّلوةِ الْوسطيَ و قُومُوا للهِ قانِتينَ. فَاِن خِفْتُم فَرِجالاً اَوْ رُكبَاناً فَاذا أَمِنْتُم فَاذْكُروا اللهَ كَما علَّمَكُمُ ما لم تَكونواتَعلَمونَ).
در انجام نماز به خصوص نماز مياني-ظهر يا صبح-كوشا باشيد، و از روي خضوع و فرمان برداري براي خدا به پا خيزيد، و اگر به خاطر خطر نگران شديد نماز را در حالسواره ياپياده به جا آريد. امّا هنگامي كه امنيّت خود را باز يافتند. پس خدا را ياد كنيد(نمازرا به صورت معمولي بخوانيد) همان گونه كه خداوند چيزهايي را كه ميدانستيد به شماآموزش داد.
بر اساس قاعدة فقهي: «اَلْمَيْسورُ لا يَسقُطُ بالْمَعسُورِ» با حدّاقل اَذكار و به هرصورت كه مقدور باشد، انجام ميگيرد. نماز خَوف باتوجّه به آيات ياد شده به دو نوع: خَوفو شدّت خوف يامُطارَدَه دسته بندي ميشود، كه معروفترين نماز خَوف نوع نخست همانخَوف ذاتِ الرّقاع است، كه براي نخستين بار توسط شخص نبيّ اكرم(صلی الله علیه واله)، اِجرا شد، وكيفيت آن مورد پذيرش همة فقيهان مذاهب برجستة اسلامي، جز حَنَفيان است.
پيدا است، كه منظور از بودن پيامبر(صلی الله علیه واله) در ميان مسلمانان براي اِقامه نمازجَماعت در صورت وجود خوف از عَدُو اين نيست كه انجام نماز خَوف مشروط به حضورشخص پيغمبراست.بلكه مقصود حُضور امام و پيشوايي براي اقامه نماز جماعت در ميانسربازان و مجاهدان اسلام است. از اين رو حضرت علي و امام حسين در صِفّين و كربلاوحتّي حُذيفة بن يَمان در فتح طبرستان در بحبوحة نبرد پس از درگذشت پيامبر نمازخوف به جاي آوردند و ادعاي منسوخ شدن اين حكم كه از سوي قاضي اَبو يوسف مطرحشده، بي اساس خواهد بود. و تأكيد آية تشريع نماز خَوف بر اِقامه آن به جَماعت به اِمامتآن حضرت حتّي در ميدان جنگ با كفّار افزون برمشروعيت آن بيانگر اهميّت اصل نمازآن هم به جماعت، و در اوّل وقت ميباشد. مطمئناً چنين نمازي در تأمين آرامش روانرزمندگان و بالا بردن روحية آنان در نبرد با دشمنان و همدلي و هماهنگي مسلمانان،تأثير به سزائي داشته، و خواهد داشت. كه شرايط اجرايي آن از اين قرار است:
1- مدافعان مسلمان در ميدان نبرد دست كم قابل تفريق به دو دسته پاسدار ونمازگزار باشند.
2- دشمن قوي و نگراني منطقي از هجوم دشمن به رزمندگان در حال نماز باشد.
3- نماز به جماعت و رو به قبله باشد، و دشمن در جهت قبله مستقرّ نباشد.
4- حفظ آمادگي دفاعي در حين نماز با همراه داشتن اسلحه اگر چه خون آلودهباشد.
چرا كه نماز خَوف از عدو، آتش بس موقّت يك جانبه از سوي فرمانده مجاهدانمسلمان به دشمنان اسلام است. در ميدان نبرد اگر مدافعان اندك و يا دشمن نزديك و يادر حال زَد و خورد و درگيري، خَوف شديد، باشد نماز مُطارَدَه خوانده ميشود. چنان كه اميرالمؤمنين در ليلة الهرير نمازش در اذكار تسبيح و تحميد و تكبير و تهليل خلاصه شدهبود.
چگونگي نماز خوف ظهر عاشورا
به گزارشي امام حسين(ع) روز دوم محرّم الحرام وارد سرزمين كربلا شد، و عصرروز عاشورا به شهادت رسيد. بنابراين مدّت اقامت حضرت ابي عبد الله وياران وهمراهانش در كربلا هشت روز بيشتر نبود، و مسافري كه كمتر از ده روز در جايي بماندالبته در صورتي كه مرددّ نباشد وسفر او شرعي باشد نمازش كوتاه و دو ركعتي ميشود.
بنابراين هر چند نماز خوف هم به فتواي اكثريّت قريب به اتّفاق فقيهان، حتّي درحضَر هم قصر و دو ركعتي ميشود اما در آن بيابان امام هم مسافر بود و هم در حال خَوفبه سر ميبرد و نوع نماز آن حضرت نماز خَوف ذات الرّقاع بود كه به جماعت برگزار شد. بااين تفاوت كه در اين غزوه پيامبر با كفّار در حال نبرد بود، و امام حسين(ع) در بيابان كربلابا ب'اغيان و شورش گران در حال جنگيدن بود. و اين عمل امام(ع) مشروعيّت اقامه نمازخوف در مقابله با آشوب گران را اثبات مينمايد. اگر چه جواز قصر براي مسلمانان باغيمورد ترديد است.
چنان كه صاحب جواهر مينوييسد:
«و الاحتياط لا ينبغي تركه في ذالك كلّه حتّي في الخوف من العدو اذا لم يكنمُخالفا في الدين و ان كان باغيا بالخروج علي غير امام العصر للشكّ في شمول الادلةاما لو كان عليه(ع) فلا ريب في تقصير العدد حينئذ كما يدل عليه فعل امير المؤمنين فيحرب صفّين و الحسين في كربلا كالشكّ في تناول الادلة المشروعيّة صلاة الخوف بالنسبة الي الباغي نفسه...»
صاحب جواهر كاستن از كيفيّت نماز و بسنده كردن به اشاره به جاي قرائت و اَذكارركوع و سجود در نماز خوف را بر خلاف اصل احتياط ميداند، و نمازگزار حتّي المقدور بايداز عدد ركعات و كميّت نماز بكاهد. نه كيفيّت آن.
چنان كه فقيه نامي ابن نَما مينويسد:
«حضرت صلاة الظهره فأمر (ع) لزهير بن القين و سعيد بن عبد الله الحنفي انيتقدّ ما أمامه بنصف من تخلف معه و صلّي بهم صلاة الخوف بعد أن طلب منهم الفتورعن القتال لادا الفرض قال ابن حصين اِنَّها لا تقبل منك و أنتَ شارب الخمر!و قيل صلّيالحسين و اصحابه فرادي بالايماء»
در حالي كه امام(ع) به همراه ياران به نماز ايستاده بود يزيديان سنگ دل نه تنهابه نمازگزار و نماز احترام نگذاشتند دهان به زخم زبان گشودند و با سوء استفاده از اينفرصت به سوي اين نماز گزاران عاشق و مدافعان اسلامي تير اندازي كردند، و قلبنمازگزاري چون سعيد بن عبد الله را نشانه رفتند، و او را به شهادت رساندند، و كوفيان غدّاربا اين كار خود به بي اعتنايي خود به نماز و شعائر مقدّس دين، به خاطر دنيا و منافق بودنخويش اثبات كردند.
طبري و ديگران نوشتهاند: در گرما گرم نبرد عاشورا در عرصة كربلا. يكي از تابعانو شجاعان شيعه و ياران علي (ع) و ياوران مسلم بن عقيل در كوفه، به نام عمرو بنعبدالله معروف به ابوثمامة صائدي دريافت كه ظهر است و خطاب به سيد الشهدا عرضكرد. «يا أبي عبد الله نفسي لك الْفدأ اني اري هولاء قد اقتربوا منك لا و الله لا تقتل حتيأقتلُ دونك ان شاء الله و احبّ ان ألقي ربّي لقد صليّت هذه الصلاة التي دنا وقتها. فرفعالحسين رأسها ثم قال: ذكَّرتَ الصَّلاة جَعَلَكَ اللهُ منَ الْمُصلّينَ الذّاكرين. نَعَم هذا وقتها؛اي ابا عبدالله: جانم به فدايت كه اين گروه قصد جان تو كردهاند نه به خدا كشتهنميشوي مگر به خواست خدا من در راه تو كشته شوم. و دوست دارم در حالي پروردگارم راملاقات نمايم كه اين نماز را كه وقتش فرا رسيده به جاي آرم. امام(ع) نگاهي به آسماننمود و فرمود: آري اكنون اوّل وقت نماز است، و دوباره او را دعا فرمود كه: نماز را ياد كرديخدا ترا از نمازگزاران ذاكر قرار دهد.
امام نگاهي به آسمان كرد و فرمود: آري اكنون اول وقت نماز است و در حق او دعاكرد: به ياد نماز هستي خداوند ترا از نمازگزاران اوّل وقت قرار دهد.»
يادآوري
اين نكته نيز ضروري است كه هرگز اين گونه نبود كه يك مجاهد والا مقام به فكرنماز ظهر بود.ولي امام معصوم در انديشه نماز اول وقت به جماعت نباشد، بلكه امام(ع) بهطور قطع و مسلّم آماده انجام اين فريضه ديني بود، لذا فرمود: ذَكَرتَ الصَّلاةَ و نفرمودذَكَرتَني، و از اين جمله منظور امام(ع) تشويق ابو ثمانه، و ديگر نمازگزاران و رزمندگان بهنماز، و به ياد خدا بودن در هر حال است و اين درسي بود كه امام(ع) از پيامبر و اميرمؤمنان در ميادين نبرد اسلام آموخته بود.
چنان كه در جنگ صفيّن عبد الله ابن عباس، امام علي(ع) را نگران آسمان و درحال انتظار در بحبوحة نبرد ديد و با شگفتي پرسيد: چرا به آسمان نگاه ميكني؟حضرتفرمود: مراقب اول وقت نمازم. ابن عباس گفت: اكنون مصلحت ما نيست، دست از جنگبكشيم. حضرت در پاسخ فرمود؛ چنين نيست؛ «اِنَّما قاتَلناهم علي الصَّلاة؛ جز ايننيست كه ما بخاطر نماز با آنان ميجنگيم.»
اين موضعگيري براي همة پيروان علي(ع) و حسين(ع) درسي است كه بخاطربسپاريد كه نماز بايد همة امور را تحت الشّعاع قرار دهد و به تعبير روايات و شهيد رجايي:به كار بگوييد وقت نماز است.
به گزارش مقرّم در مقتل الحسين(ع)، امام پس از اداي نماز ظهر عاشورا بهجماعت در سخنان كوتاهي به يارانش فرمود: «يا كرامُ هذهِ الجنَّةُ فُتِحَت أبوابُها واتّصَلَت أنهارُها و أيْنَعَت ثمارُها و هذا رسولُ اللهِو الشّهداءُ الَّذينَ قُتِلوا في سبيل اللهِ يَتَوَقَّعونَقُدومَكُم و يَتَباشَرونَ بِكُم فَهامُوا عن دينِ اللهِ و دينِ نبيِّهِ و ذَبَّوا عن حرمِ الرَّسولِ؛ ايبزرگ نشان، اين بهشت است كه براي شما درهايش باز و رودهايش به هم پيوسته و ميوههايش رسيده و اين پيامبر خدا و شهيدان راه خدا هستند كه در انتظار ورود شما به سرميبرند.پس بر عهده شماست كه از دين خداو پيامبرانش حمايت و از حرم پيامبر دفاعنماييد.»
سخن آخر با عاشوراييان
بسياري از قدرتمندان تاريخ بشر بر پاية حسّ خلود و عشق به ماندن هميشگيمايل بودند كه پس از مرگشان نام و يادشان زنده بماند و چه بسا كه بناهاي يادبودي پيشاز مرگ براي خود ساختهاند، و يا كتيبههاي سنگي يا فلزّي از خود به يادگار گذاشتهاند وليهرگز اين نوشتهها در دلها و سينهها جا نگرفت.
اما آرمانهاي مردان الهي و پيامهاي مناديان دين و حقيقت با اين كه رويصفحة لرزان هوا منعكس شده بود، همواره در دلها و سينههاي انسانها نقش بسته وخطوط نوراني آن زندگي نسلها را در گسترة تاريخ انسانيّت روشن نگه داشته است.
پيامهاي نهضت حسيني كه همواره با دود آه اين سالار شهيدان، به امواج هوايگرم كربلا سپرده شده بود، و با خون پاك امام(ع) و ياران وفادار او بر زمين نقش بستهبود.چون از سر اخلاص و عشق به خدا بود رنگ جاودانگي گرفت.
بي ترديد نهضت الهي حسيني همانند دانشگاهي پويا آموزهها و پيامهاي فراوانو مهمّي دارد كه در جاي خود بايد بيش از پيش مورد بررسي و بهره برداري قرار گيرد ونماز ظهر عاشورا كه بخش كوچكي از آن قيام الهي است، براي بشريت به ويژهعاشوراييان و عاشقان ابي عبد الله پيام هايي داد كه مهمترين آنها از اين قرار است:
1-اهميّت نماز و عبوديت و بندگي خدا در زندگي انسان.
2-فضيلت محافظت بر نماز در اول وقت آن.
3-ضرورت ترويج نماز، با جماعت مسلمانان.
4-مواظبت بر دفاع از نمازگزاران حتي در ميدان نبرد.
5-جديّت در احترام به مقدسات دين و احياي اذان.
6-استعانت و كمك خواستن از خدا در پيكار با ستمگران.
7-تبعيّت از مكتب جهاد و شهادت در حفظ آرمان حسينيان، زيرا اگر ما شيعياندر پي آن نباشيم كه بخش مربوط به خود را از آن حماسة جاويدان، چون تابلويي آموزندهدر زندگي شرافت مندانه، استفاده نماييم بايد بر شيعه بودن خويش ترديد نماييم.
آري ما همواره بايد تلاش نمائيم كه در پايداري در صراط مستقيم حق جوئي وحق گرائي و احترام به مقدسات اصيل مذهب، پايبندي به شعائر دين، امر به معروف ونهي از منكر، مبارزه با خرافات، جلوگيري از توهين، تضعيف اسلام ناب محمدي(صلی الله علیه واله)،اصلاح برخي آداب و رسوم عزاداري كه آفات آن به شمار ميآيد، پيش گام باشيم وگرنهناخواسته همسو با دشمنان به نهضت كربلا و بانيان ارجمند آن خيانت كردهايم.
چه اين كه اگر حسين(ع) و يارانش با مهلت گرفتن از دشمن، شب را تا صبح بهنماز و دعا و تلاوت قرآن و استغفار پشت سر گذاشته و شب عاشورا را محفل انس با خدا وتقويت معنويت قرار دادهاند. روا نيست، به بهانه عزاداري با نواختن شيپور، ني، فلود واجراي آهنگهاي مبتذل و موسيقي غنايي و برهنه كردن بدن در جلو چشم نامحرمانو...مجالس عزا را به محفل شادي و گناه و معصيت الهي تبديل كنيم.
اگر امام حسين(ع) براي مبارزه با بدعت و نجات اسلام خون داد، حسينيان نيز باحفظ شعائر مذهبي و مراسم عزاداري سنّتي، و پرهيز از هر نوع كارهاي من درآوردي-نظير شبيه سازيهاي غير واقعي، چهار دست و پا راه رفتن و صورت را بر زمينكشيدن، و خون آلوده كردن، و قمه زدن در ملاعام - كه در دنياي امروز موجب وهن مذهب وبدبيني به مقدّسات ديني، و ضرر غير قابل جبران ميگردد- بايد در تقويت دين و ترويجفرهنگ عاشورايي كه همان مبارزه با ستم و فساد و تباهي است، همواره كوشش نمايند.
در شرايط كنوني به جاي قمه زني علني، به ياد شهداي كربلا براي درمان بيمارانو پاداش اخروي خون خود را به مراكز انتقال خون اهداء نمايند. چرا كه در موقعيّت كنونيبسياري از فقيهان نامي نظير آية الله شيخ محمد حسين كاشف الغطاء در «الفردوسالاعلي» علامه سيد محسن امين عاملي در «اعيان الشيعه» و نيز امام خميني و ديگراندر وضع كنوني جهان به فتوا اجتناب از قمه زني و ممنوعيت آن دادهاند.
مقام معظم رهبري مدظله العالي نيز در ديدار با روحانيون، در آستانة ايام عاشورايسال 1373 نيز باتوجه به شرايط زماني فرمود: «اين جانب از كسي كه تظاهر به قَمه زنيكند قلباً راضي نيستم» و نيز در جاي ديگر ميفرمايد: «من در دو سه سال قبل از اينراجع به قمه زني مطلبي را گفتم و مردم عزيز ما آن مطلب را با همة وجود پذيرفتند، وعمل كردند.
اخيراً شخصي مطلبي را به من گفت كه خيلي برايم جالب و عجيب بود، براي شماهم نقل ميكنم: كسي كه با مسايل كشور شوروي سابق، و اين بخشي كه شيعه نشيناست-آذربايجان-آشنا بود ميگفت: آن وقتي كه كمونيستها بر منطقه آذربايجانشوروي سابق مسلط شدند همه آثار اسلامي را از آنجا محو كردند مثلاً مساجد را به انبارتبديل كردند. سالنهاي ديني و مذهبي و حسينيهها را به چيزهايي ديگر تبديل كردند وهيچ نشانهاي از اسلام و دين و تشيّع باقي نگذاشتند. فقط يك چيز را اجازه دادند و آنقمه زدن بود.
دستور العمل رؤساي كمونيستي به زير دستان خودشان اين بود، كه مسلمانان حقندارند نماز بخوانند، نماز جماعت برگزار كنند. اما اجازه دارند قمه بزنند. چرا؟! چون خودقمه زدن براي آنها يك وسيله تبليغ بر ضدّ دين و بر ضدّ تشيّع بود. بنابراين گاهي دشمناز بعضي چيزها اين گونه عليه دين استفاده ميكند. هرجا خرافات به ميان بيايد دينخالص بدنام خواهد شد.»
به تعبير شاعر خوش ذوق معاصر حجة الاسلام محدثي:
كي گفت حسين تو بر سر خويش بزن؟!با تيغ به فرق خويشتن نيش بزن!
تيغي كه زني بر سر خود اي غافلبر فرق ستمگران بد كيش بزن
چنان كه گذشت، روح اساسي نهضت حسيني امر به معروف و نهي از منكر بود.بنابراين محبّان حسيني بايد از نَوح به باطل و مدّاحي و مرثيه خواني افراد بيسواد كهداستانهاي بي اساس و خرافات پوچ و اشعار غلوآميز، و محتواي زبان حال بي مدرك، واخبار جعلي، كه موجب وَهن معصومين و استهزاء مسلمين و تضعيف دين ميگردد. بهشدت پرهيز، و جلوگيري نمايند، و نگذارند، كه مراسم مذهبي حركت آفرين عاشورا واربعين حسيني و ديگر امامان با خرافات آميخته گردد و مسئوليت شرعي نخبگان وعلماي دين و مسئولان هيئتهاي مذهبي قهراً در اين زمينه سنگينتر خواهد بود.
سرانجام اگر سيّد الشّهدا(ع) در گرماگرم ظهر عاشورا در اوج تابش سوزان خورشيدپاييزي، و تشنگي و در ميان صفير تير باران دشمن به نماز جماعت ايستاد. براي آن بود،كه به همگان اعمّ از زن و مرد و پير و جوان مسلمان تفهيم نمايد كه به نماز اوّل وقت آنهم به جماعت اهميّت دهند!و احياي اين فريضه مهم را مهمتر از سينه زني، زنجير زني،علم كشي و نوحه خواني بدانند، و در ظهر عاشورا در مياديني كه سدّ معبر پيش نيايد.بهاقامه نماز با جماعت همّت گمارند و نوجوانان و جوانان و مؤمنين بدانند كه عزاداري از بينماز مقبول درگاه الهي نخواهد بود.
اگر بخواهيم مورد عنايت و توجه حضرت ابي عبد الله الحسين(ع) قرار بگيريم،بايد نماز را سر لوحه زندگي خويش قرار دهيم. تا از پويندگان خطّ سيد الشهدا و راه و روشاولياي خدا باشيم.
چنان كه امام خميني1 در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات و معارفاسلامي در تاريخ 14/3/59 فرمودند: «نماز پشتوانه ملت است. سيد الشهدا در همانظهر عاشورا كه جنگي بزرگ بود و همه در معرض خطر بودند، وقتي يكي از اصحاب گفت:كه ظهر شده است. فرمود: ياد من آورديد نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب كند. وايستاد در همان جا نماز خواند: نگفت كه ما ميخواهيم جنگ بكنيم، خير، جنگ را براينماز كردند.»
از اين رو به جرأت ميتوان نتيجه گرفت كه شهادت ياران و امام و اسارت خاندانپيامبر، حيات اسلام و قرآن جاودان را براي انسان به ارمغان آورد و به تعبير شباب شاعرژرف انديش:
گر آن تشنه لب، كشته عطشان نميشد قوي هرگز اركان ايمان نميشد
به دين خدا ميشدي تنگ، ميداناگر شاه دين سوي ميدان نميشد
ز راه خدا باز ماندي، همه كسبه راه خدا او، چو قربان نميشد
به مرگ ديانت شدي كفر، خندانبه قتلش، اگر ديده گريان نميشد
جهانيش مهمان احساس نبوديبه خولي سرش، تاكه مهمان نميشد
سرش گر نميخواند، آيات قرآنبه كس، كشف اسرار قرآن نميشد
كجا جمع گشتي، پريشاني ديناگر اهل بيتش، پريشان نميشد
كجا كاخ دين حق، آباد گشتيگرش خانمان، جا به ويران نميشد
محك شد حسين(ع)، ار نه تا صبح محشر غِش كفر، هرگز نمايان نميشد
ز دوزخ اميد نجاتش، نبودي «شباب»ار حسين را، ثنا خوان نميشد
اين بخش را با دعاي سجده پايان «زيارت عاشورا» حُسن ختام ميبخشيم كهامام باقر(ع) ناظر خردسال صحنه عاشورا ميفرمايد: «اللهم لك الحمدُ حمدَ الشّاكرينَلكَ علي مُصابِهِم. الحمدُ للهِ علي عظيمِ رزيَّتي. اللهم ارْزُقني شفاعةَ الحسينِ يومَ الوُرودِو ثَبِّتْ لي قَدَمَ صِدْقٍ عندكَ معَ الحسينِ و اصحابِ الحسينِ الذينَ بذَلوا مُهَجَهُم دونَالحسينِ عليه السّلامُ معبود، تمامي حمد سپاس گزاران حقيقي در برابر آن چه به ايشانرسيده است ويژه توست؛
و بر غم و اندوه سترگي كه در اين مصيبت بزرگ به من رسيد تنها تو را سپاسگويم. بارالها شفاعت حسين(ع) را به هنگام ورود بر خويش در سراي ديگر، روزي منفرما! و گام مرا در پيشگاه خود و همگام با حسين(ع) و ياران او-كه آخرين قطرات ذخيرهخون دل خويش را در راه حسين(ع) افشاندند-استوار و پايدار فرما!»
منابع:
1 - قرآن كريم، ترجمه ناصر مكارم، مدرسه امام علي بن ابي طالب(ع)، قم 1378
2 - ابن الاثير الجزري، ابوالحسن علي بن محمد(م 606)الكامل في التاريخ، دار الكتبالعربيه بيروت ط 2، 1378 ق
3 - ابن ابي الحديد، ابو حامد عبد الحميد(م 656)شرح نهج البلاغه، دار احيا الكتبالعربيه القاهره 1378 ق
4 - ابن طاووس، السيد علي بن موسي (م 664)الملهوف علي قتلي الطفوف، دار الاسوه،تهران ط 2-1375
5 - ابن عبد ربه، الاندسي، احمد بن محمود(م 328)العقد الفريد، مطبعه لجنة التأليف والترجمه و النشر 1365 ق
6 - ابن نما الحي، محمد بن جعفر(م 645)مثير الاحزان، مطبعه الحيدريه، النجف،1369ق
7 - ابو داوود، سليمان بن الاشعث السجستاني (م 275)سنن ابي داوود، دار حيا السنهالنبويه.
8 - بحراني، شيخ عبد الله اصفهاني (م 12)عوالم العلوم و المعارف و...(الامام الحسين ج17)مدرسه الامام المهدي، قم، 1407 ق
9 - جمعي از پژوهشگران، موسوعه الامام الحسين(ع) انتشارات كمك آموزشي وزارتآموزش و پرورش، 1378
10 - جناتي، محمد ابراهيم دروس في الفقه المقارن، معهد الشهيد الصدر، قم، 1411 ق
11 - حر العاملي، محمد بن الحسن(م 1104)وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعهدار احياء، التراث العربي بيروت، 1382 ق
12 - خامنهاي سيد علي حسيني، از ژرفاي نماز، بعثت، تهران
13 - صالح، صبحي، نهج البلاغه، دار الحجره، قم، 1407 ق
14 - طبرسي فضل بن حسن(م 548)1-اعلام الوري، باعلام الهدي، دار المعرفه،بيروت، 1399
15 - طبرسي، ابو نصر الحسن بن فضل(م ق 6)مكارم الاخلاق، مؤسسه الاعلمي،بيروت، ط 2-1392 ق
16 - طبري، ابو جعفر محمد بن جرير بن يزيد، (م 310)تاريخ الامم و الملوك، دارالمعارف، مصر ط 2- 1971 م
17 - عزيزي، عباس، نماز و عبادت امام حسين، انتشارات نبوغ، قم، 1378.
18 - فيض، ملا محسن(م 1091)محجه البيضافي احياء الاحياء دفتر انتشارات اسلامي،قم 1383 ق
19 - فيض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، بي نا، تهران، بيتا
20 - قاضي نعمان، محمد التميمي (م 363)دعائم السلام، دار المعارف، مصر، 1379 ق
21 - قرطبي، محمد بن احمد(م 661)الجامع لاحكام القرآن، دار احياء التراث العربي،بيروت
22 - قمي، شيخ عباس(م 1319)1-سفينه البحار ط سنگي 1355 ق ثنايي،تهران2-مفاتيح الجنان، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران (به خط طاهر خوشنويس )3-نفس المهموم، مكتبه، بصيرتي، قم
23 - متقي، الهندي، علي(م 957)كنز العمال سنن القوال و افعال، مؤسسه الرساله، بيروتط 5-1405ق
24 - مجد، اميد، قرآننامه منظوم، كتيبه، تهران 1377
25 - مجلسي، محمد باقر(م 1111) بحار الانوار مؤسسه الوفاء، بيروت ط 2-1403
26 - مشك فشان، گزيدهاي از ارشادات و تلميحات و آثار رهبر معظم انقلاباسلامي(جزوه )
27 - مفيد، محمد بن محمد نعمان (م 413) 1- الارشاد في معرفه حجج الله علي العباد،مكتبه بصيرتي، قم.
28 - مصطفوي، محمد كاظم، القواعد، مؤسسه النشر الاسلامي، قم 1412 ق
29 - مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1-چشمه خورشيد.(مجموعه مقالات اولينكنگره امام خميني و فرهنگ عاشورا)دفتر 3-1، 1374 مجموعه مقالات دومينكنگره بين المللي امام خميني فرهنگ عاشورا، دفتر 2، تهران 1376
30 - نجفي، محمد حسن(م 1266)جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، دار احياءالتراث العربي، بيروت ط 7-1981 م
31 - نجمي محمد صادق، سخنان حسين بن علي از مدينه تا شهادت، انتشاراتاسلامي قم، 1360.
32 - يوسفيه، ولي الله، فلسفه شهادت حسين و ياران او، سنايي، تهران 1344 س.
منبع : مجمع جهانی اهل البیت