خدايا،مرا به كه واگذار مى كنى؟ به نزديك تا با من به دشمنى برخيزد،يا به بيگانه تا با من با ترش رويى برخورد كند يا به آنان كه خوارم مى شمرند؟،و حال اينكه تو خداى من،و زمامدار كار منى.من به تو شكايت مى كنم،از غربتم،و دورى خانه آخرتم،و سبكى ام نزد كسى كه اختيار كارم را به او دادى.خدايا غضبت را بر من فرود نياور،اگر در مقام خشم كردن بر من نباشى،از غير تو باك ندارم،منزّهى تو،جز اينكه عافيتت بر من گسترده تر است،از تو درخواست مى كنم پروردگارا به نور جمالت،كه زمين و آسمانها به آن روشن گشت،و تاريكيها به آن برطرف شد، و كار گذشتگان و آيندگان به وسيله آن به اصلاح رسيد،كه مرا بر خشمت نميرانى،و ناخشنودى ات را بر من فرود نياورى، خشنودى حق توست،خشنودى حق توست،تا پيش از ان راضى شوى،معبودى جز تو نيست،
منبع : پايگاه عرفان