فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

سوره اخلاص حقيقت بندگى‏

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ]

بگو: او خداى يكتاست.

حقيقت عبادت، اظهار بندگى و خضوع و خشوع قلبى داشتن و شكر انعام و احسان و اكرام نمودن است.

با اين معنى و حقيقت، پرستش به معناى جامعش جز در برابر مولا و پروردگار و اربابى كه جميع نعمت ها از اوست و همه طور قادر بر سود و زيان رساندن است جايز نيست.

بنابراين بايد وجود مقدس و محبوبى را بندگى كرد كه به تمام موجودات وجود بخشيده و پروراننده و روزى دهنده آن هاست و آفريدن و خلق كردن و عطا كردن حيات و شعور وقف حريم مقدس اوست و اين همه مستلزم داشتن قدرت و حيات و اراده و علم و حكمت بى نهايت در بى نهايت است و اين معانى هم از آثار قدرتش در ميدان پرعظمت حيات آشكار است و اين همه از مفهوم اللّه پيداست.

چون اين مفهوم را به حقيقت دريابى و توفيق درك آن از ناحيه حضرتش نصيب تو شود، شعله عشق فطرى به وجود مقدس او در تو زبانه كشد و عالى ترين و قوى ترين تحرك، براى اداى خالصانه ترين عبادت براى تو حاصل گردد، آن وقت است كه بر اثر اين عشق از والاترين ارزش برخوردار خواهى شد و خداى نخواسته، اگر در زمره بى معرفت ها بمانى، از اين عشق محروم خواهى شد و در آن صورت براى تو محركى جهت ورود در فضاى پرمعناى عبادت نخواهد بود و از اعتبار و آبرو هم در پيشگاه او نصيب نخواهى نداشت.

يكى از حواريون بزرگ عيسى در اين مسئله داد حقيقت داده مى گويد:

اگر من با زبان بشر و ملائكه حرف مى زدم ولى محبت نداشتم يك پاره مسى مى شدم كه به صدا درآيد، اگر من داناى غيب و آگاه از همه اسرار و علوم مى شدم و تمام ايمان كامل را كه كوه ها را از جا بر كند دارا مى گشتم ولى محبت نداشتم چيزى نمى بودم.

اگر من همه اموال خود را مى بخشيدم و تن خودم را براى سوزاندن تسليم مى كردم ولى محبت نداشتم به دردى نمى خوردم، محبت داراى متانت و شفقت است، محبت حسد نمى شناسد، محبت تفاخر و خودستايى نمى كند و خود را آلوده به غضب نمى سازد و بدى را به حساب نمى آورد، از بى عدالتى شاد نمى شود، محبت متحمل مى شود و به همه چيز اميد مى بندد و به همه چيز صبر مى آورد و هرگز نابود نمى شود.

عارفان بينادل و مردان حق و واصلان بزم فضيلت و مقيمان حضرت حقيقت در نزد همه ملت ها يك شراره كوچكى از آتش اين عشق در كانون دل داشته اند و تنها يك جرعه و بلكه يك قطره از اين باده جان بخش خورده بودند كه با يك شراره دل ايشان جهانبين گشته و از اين يك قطره جان، ايشان سرمست دو عالم شده بودند.

اين عشق است كه در دل همه انبيا و اوليا و عرفا جايگزين بوده و تجلى نموده و از زبان همه ايشان گويا و پرتو افشان گرديده است.

تا عشق تو خيمه زد به جانم

 

از عرش برين گشت شانم

شد عالم و آدمم فراموش

 

از ياد تو يار مهربانم

مى نوشم از آن دو نرگس مست

 

تا مست ابد شود روانم

عشق است و وفا و مهربانى

 

اركان و عناصر روانم

گم گشت دلى كه خود نشان داشت

 

از لطف زيار بى نشانم

يك مشت گل است تن ولى جان

 

صد باغ گل است در نهانم

رحم آر به عاشقى چنين زار

 

مى پرس زحال ناتوانم

خون شد دل آسمان به حالم

 

چون ديد دو چشم خون فشانم

بگسست دل از جهان الهى

 

پيوست به يار دلستانم

     

 

 

 


منبع : پايگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

چشم پوشى از آنچه سود دنيايى و آخرتى ندارد
عوامل آلودگى
نعمت خواب
تفسیر و شرح صحیفه سجادیه (جلد 11 )
كلام علامه مجلسى رحمه الله در انديشه‏
خوف از عذاب گناهان در قرآن
نعمت‏هاى خدا از زبان سید الشهدا علیه السلام
شب زنده دارى ائمه اطهار عليهم‏السلام
حكمتهايى از نهج البلاغه
براى هر گناهى توبه اى مخصوص است

بیشترین بازدید این مجموعه

لجام گسیختگى کودک
عبرت آموزى امیر تیمور
عوامل آلودگى
نفس و هفت مرحله آن
تفسیر و شرح صحیفه سجادیه (جلد 11 )
ذكر ، برترين عبادت
سخنراني مهم استاد انصاريان در روز شهادت حضرت ...
دعا علت گشايش‏
راههاى سلوك لقاء اللّه‏
عظمت حج و ثواب آن‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^