ركوع، از اركان عظيمه نماز است و بدون آن نماز باطل و بى ثمر و بى حاصل است.
ركوع، حالت تواضع عبد در پيشگاه مقدس مولاست و از بهترين حالات عبادتى بنده در بارگاه قدس حضرت اوست.
ركوع، جلب كننده توجه خداوند به بنده عابد و راهى از راه هاى نجات انسان از عذاب فرداست، چرا كه ركوع نمايانگر اين معناست كه عبد از آلودگى به كبر و منيت و خودخواهى و خودپرستى پاك است.
ركوع، نشان دهنده اين حقيقت است كه عبد سر سرپيچى از مولا را ندارد و جز طاعت و فرمانبرى راهى را انتخاب نكرده است.
ركوع، اظهار ذلت ذليل به طور عملى، در برابر حضرت عزيز است، عزيزى كه با كمال كرامت جبران كننده ذلت عبد و عزت دهنده بنده صالح است.
راكع، از نور ركوعش دل روشن كند و آلودگى قلب بريزد و به كسب آبروى از خاك در محبوب نائل گردد.
راكع ركوع در نماز، از افتادن به بند هوا و شياطين باطنى و ظاهرى در حدى محفوظ و چون به سجود حقيقى رود، با تمام وجود از تمام خطرها در امان حضرت حق قرار خواهد گرفت.
ركوع، معالج كبر، شكننده كمر شيطان، راهى به سوى ملكوت و نورى براى جان و آرامشى براى اضطراب خاطر است:
[أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ] .
آگاه باشيد! دل ها فقط به ياد خدا آرام مى گيرد.
امام صادق عليه السلام در جمله اول روايت مى فرمايد:
عبد براى حضرت اللّه به حقيقت ركوع نمى كند. مگر اين كه خداوند عالم او را به نور بهاى خود، نورى و زيب و زينتى عنايت كند كه ملائكه با همه لطافت و نورانيت از نور او در شگفت آيند و او را در سايه اش جاى دهد و كسوت اصفيا بر او پوشاند.
ركوع در حقيقت آن است كه راكع به وقت ركوع، حق عظمت خدا را و حقارت تمام موجودات را نسبت به او نگه دارد.
در ركوع حقيقى نه تنها بدن و اعضا وابسته به آن در ركوع است، بلكه عقل و قلب و نفس هم در ركوع است كه ركوع عقل خالى بودن آن از اوهام و شوائب فرهنگ هاى شيطانى و خيالات و تصورات باطل و تصميمات غلط نسبت به بندگان خداست و ركوع قلب خالى بودن آن از محبت ها و نفرت هاى غلط و آراسته بودنش به محبت الهى و شؤون آن جناب است و ركوع نفس خالى بودن آن از سيئات اخلاقى و آراسته بودنش به حسنات الهيه است.
اگر بدن در ركوع ولى قلب و عقل و نفس بيرون از اين مدار باشند، در حقيقت انسان در مرز تكبر نسبت به حقايق جهان هستى مى باشد!
منبع : پایگاه عرفان