فارسی
چهارشنبه 07 آذر 1403 - الاربعاء 24 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

یا رقیه بنت الحسین ازکمال مومنی

چه شده این همه تو خونجگر و گریانی

که چنین با تن رنجور مرا می خوانی

بارها از نوک نی، سوختنت را دیدم

چه شده قلب مرا این همه می سوزانی

آمدم پیش تو ای دخترک معصومم

خنده ات کو؟ چرا بی رمق و بی جانی؟

خواستم تا که تو را در بغل آرام کنم

چه کنم نیست تنی تا بکنم احسانی

کاش می بود لبی تا به لبت بوسه زنم

که نگویی زچه رو، روی تو می پوشانی

تا که آغوش تو را دو سرم حس کردم

یادم آمد شبیه مادر من می مانی


منبع : کمال مومنی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

علم افتاد،این یعنی اشارت از احمد سوسرایی
بگـذار گـریـه ، درد دلـم را ، دوا کـنـد ازمحمد ...
باز دلم نغمه ماتم گرفت از مرتضی شاهمندی
یاری نماند و کار ازین و از آن گذشت از وحشی بافقی
عزای ابوالفضل از خباز کاشانی‏
نام تو قلم روی اساطیر کشید ازجلیل صفز بیگی
آینه در کربلاست از بیدل دهلوی
دریای ادب‏ سید رضا موید خراسانی
جلوه هاي عاشورا در شعر دفاع مقدس(2)
بزرگ فلسفه قتل شاه دین حسین این است از خوشدل ...

بیشترین بازدید این مجموعه

دریای ادب‏ سید رضا موید خراسانی
عزای ابوالفضل از خباز کاشانی‏
بر سر نعش ابوالفضل از صابر همدانی
بگـذار گـریـه ، درد دلـم را ، دوا کـنـد ازمحمد ...
جلوه هاي عاشورا در شعر دفاع مقدس(2)
نام تو قلم روی اساطیر کشید ازجلیل صفز بیگی
باز دلم نغمه ماتم گرفت از مرتضی شاهمندی
یاری نماند و کار ازین و از آن گذشت از وحشی بافقی
آینه در کربلاست از بیدل دهلوی
علم افتاد،این یعنی اشارت از احمد سوسرایی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^