فارسی
شنبه 10 شهريور 1403 - السبت 24 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

داستانى شگفت انگيز از كيفر خداوند

 

محدث بزرگوار، علامه فهيم، خدمتگذار كم نظير به فرهنگ اهل بيت مرحوم مجلسى از محى الدين اربلى نقل مى كند كه او گفته: روزى به زيارت پدرم رفتم، مردى نزد او نشسته بود چشمش به چرت زدن گرم شد در اين حال عمامه از سرش افتاد اثر زخمى كه مربوط به شمشير بود بر سرش به چشم آمد پدرم درباره آن زخم از او پرسيد، گفت: اين زخم اثر شمشيرى است كه در جنگ صفين به سرم رسيده.

حاضران در آن مجلس از روى اعتراض به او گفتند: مسئله صفين در گذشته به وقوع پيوسته و تو آن زمان را درك نكرده اى از كجا مى گوئى اين زخم مربوط به جنگ صفين است!!

پاسخ داد من روزى به قصد رفتن به مصر حركت كردم شخصى از اهالى غز با من هم سفر شد در ميان راه سخن از جنگ صفين به ميان آمد آن شخص به من گفت: اگر من ايام جنگ صفين را درك مى كردم و در آن صحنه حاضر بودم شمشيرم را به خون على بن ابى طالب و يارانش سيراب مى كردم من نيز در پاسخ او گفتم: اگر من هم در آن نبرد حاضر بودم به اميرمؤمنان يارى مى دادم و شمشير خود را با خون معاويه و اصحابش رنگين مى نمودم.

در اين گيرو دار با هم قرار گذاشتيم كه همان محل گفتگو صفين باشد، او از ياران معاويه و من نيز از اصحاب اميرمؤمنان (ع) باشد، ناگهان حس كردم شمشيرى به سرم فرود آمد به روى زمين افتاده و از هوش رفتم وقتى چشم باز كردم ديدم شخصى با سر نيزه اش مرا بيدار مى كند از مركب پياده شد و دستش را به زخم سرم كشيد همان لحظه سرم از زخمى كه خورده بود معالجه شد، سپس فرمود: تو همين جا باش تا من بيايم، از نظرم غايب شد پس از ساعتى بازگشت، سربريده آن شخص را كه به من زخم زده بود با مركب هايمان آورد و به من خطاب كرد: اين سر دشمن توست، چون تو به كمك ما برخاستى، ما نيز تو را كمك كرديم، خداوند كسانى را كه براى خدا به ما كمك مى كنند يارى مى دهد، پرسيدم شما كيستيد، خود را به من معرفى كنيد؟ گفت من محمدبن حسن صاحب الامر مى باشم چنانچه درباره اين زخم از تو پرسيدند بگو: اين زخم در جنگ صفين به من رسيده است. آرى جريمه آنان كه نيت و عملشان شيطانى است و در برابر حق از روى كبر و خودبينى مى ايستند و بناى توبه و بازگشت ندارند حتمى و قطعى است، و هيچ گونه روزنه و راهى براى فرار از كيفر گناهان باطنى و ظاهرى ندارند چنان كه در پايان آيه مورد بحث آمده: وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مغلوب شيطان
بهره‏هاى حج
حكايت گرگان و كرمان‏
آنچه به پسر داوود داده‏اند از دست مى‏رود
زكريا بن آدم و احترام او
دل سپارى به اهل بيت(ع) و ازدواج‏
توبه «وحشى»
تواضع در برابر حق‏
من راهب نيستم‏
گنهكار اميدوار

بیشترین بازدید این مجموعه

طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
او اخلاق خوش دارد ، زمین کنده مى شود
حکایتی از شفای درد
مغلوب شيطان‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
ضايع كردن نماز
من راهب نيستم‏
الهام به مادر موسی
دل سپارى به اهل بيت(ع) و ازدواج‏
درخواست از امام حسین(ع) که مبادا از گناه شمر بگذرد

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^