فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

علی اکبر(ع) از یوسف رحیمی

عشقت میان سینة‌ من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته

دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته

عمریست آقا جان دلم از دست رفته
پائین پای مرقدت مأوا گرفته

گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب
شش گوشه هم با نور تو معنا گرفته

از کودکی آوارة کوی تو هستم
دست دلم را حضرت زهرا گرفته

مانند جدت رحمتٌ للعالمینی
حیف است دست خالی ما را نبینی

*

 زلف تو را موج پریشان می شناسد
چشم تو را آیات باران می شناسد

عطر تو و پیراهنت را یوسف شهر
کوچه به کوچه صبح کنعان می شناسد

اعجاز چشمان تو را آیه به آیه
آری دل تازه مسلمان می شناسد

آقا کرامات نگاه روشنت را
خورشید در هر صبحگاهان می شناسد

خشم و خروش و هیبتت را بین میدان
هوهوی رعد و برق طوفان می شناسد

خورشید از شرم نگاهت رو گرفته
در ساحل نورانیت پهلو گرفته

*

 بالاتر از حد تصور ها کمالت
دل می برد از اهل این عالم خیالت

صبح ازل چشمان مبهوت ملائک
بودند شیدای تماشای جمالت

می جوشد از خاک قدمهای تو زمزم
کوثر شراب خانگیّ لا یزالت

کی می شود با بالهای این چنینی
پرواز تا اوج شکوه بی مثالت

آنجا که بال جبرئیل آتش گرفته
بام نخست پر کشیدنهای بالت

خُلقاً و خَلقاً ، منطقاً عین رسولی
دیگر چه گویم از تو و خوی و خصالت

وقتی که تکبیرت طنین انداز می شد
می گفت لیلا مادرت : شیرم حلالت

می ریزد از عطر نگاهت یاس آقا
تنها تویی هم شانه با عباس آقا

*

 هر صبح بر لب نغمة تکبیر داری
تو آفتابی ، صبح عالمگیر داری

با حلقه های گیسوی پر پیچ و تابت
صد کاروان دل در تب زنجیر داری

از لهجه ات عطر خدا می بارد آقا
هر گاه بر لب نغمة تکبیر داری

از میمنه تا میسره می پاشد از هم
وقتی که در دستان خود شمشیر داری

باید برایت ذوالفقاری دست و پا کرد
حیدر شدی و هیبتی چون شیر داری

از هیبت چشم تو دشمن می گریزد
پلکی بزن تا عالمی بر هم بریزد

*

 حالا که خاکم را سرشته دستهایت
بگذار تا باشم همیشه خاک پایت

بال و پری می خواهم امشب از تو آقا
تا که تمام عمر باشم در هوایت

آه ای اذان گوی سحر گاه مدینه
یاد نبی را زنده می سازد صدایت

ای کاش چشمانم تبرّک می شدند از
گرد و غبار بال خاکیّ عبایت

ای زینت کرب و بلای حضرت عشق
بگذار باشم زائر پائین پایت

عمریست از مهر تو در دل توشه دارم
شوق طواف مرقد شش گوشه دارم

 


منبع : یوسف رحیمی
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شعری از مولانا جلال الدین رومی
بند نهم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
خنجر و عطش از سیدعلی حسینی ایمنی
حسینیهء خدا از رحمان نوازنی
علمدار از محمد هاشمی فرد «ساجد»
چون میر کربلا به صف کربلا رسید از عباس حسینی (ذاکر)
من و شهری که از مردی نشان نیست از محسن غلامحسینی
گریه مکن، از علی اکبر لطیفیان
قصیده به دور ضریح حضرت ابوالفضل که بنا به دستور ...
جلال محمدی‏ مهتاب در آب‏

بیشترین بازدید این مجموعه

داغ
بند نهم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
شعری از مولانا جلال الدین رومی
علمدار از محمد هاشمی فرد «ساجد»
حسینیهء خدا از رحمان نوازنی
گریه مکن، از علی اکبر لطیفیان
من و شهری که از مردی نشان نیست از محسن غلامحسینی
چون میر کربلا به صف کربلا رسید از عباس حسینی (ذاکر)
خنجر و عطش از سیدعلی حسینی ایمنی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^