فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 0

داستانى از حاج محمد تهرانى‏

 

دوستى داشتم به نام حاج محمد تهرانى كه از سواد خواندن و نوشتن بهره اى نداشت ولى از نظر ايمان و يقين و عمل صالح مردى فوق العاده بود. يك بار در عرفات و بار ديگر در كاظمين خدمت مولاى بزرگوارمان حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه رسيده بود. در اواخر عمر مبتلاى به بيمارى رعشه سخت در هر دو دستش شده بود به طورى كه از جابجا كردن يك استكان آب عاجز بود.

براى زيارت حضرت رضا عليه السلام به مشهد مشرف شد، بالاى سر حضرت طلب شفا كرد، نيمه شب همان شب در عالم رؤيا به خدمت حضرت رضا عليه السلام رسيد، امام به او فرمود: به خاطر اين رعشه در دست، مقامى در قيامت برايت مقرّر شده كه بسيار عالى است.

چنانچه در اين چند روزه باقى مانده عمر بخواهى از خدا براى تو طلب شفا كنم ولى در مقابل شفاى اين بيمارى آن مقام آخرتى از دستت خواهد رفت، عرضه داشت كه تا پايان عمر با اين بيمارى صبر مى كنم؛ زيرا مقام آخرتى بالاتر از سلامت دست من است، سپس ازخواب بيدار شد و تا روز مرگ با همان رعشه در حالى كه قلبى راضى از حضرت حق داشت به سر برد.

صبر بر بيمارى تا هنگام شفا داراى ثواب زيادى است و بر مريض است كه شكايت خود را از بيمارى فقط و فقط متوجه حضرت حق كند كه صبر بر مرض و لب فرو بستن از شكايت باعث شفاى زودرس است.

ابن عباس مى گويد:

انَّ امْرَاةَ ايُّوبَ قالَتْ لَهُ يَوْماً: لَوْدَعَوْتَ اللّهَ انْ يَشْفِيَكَ، فَقالَ: وَيْحَكِ كُنّا فِى النَّعْماءِ سَبْعينَ عاماً فَهَلُمَّ نَصْبِرْ فِى الضَّرّاءِ مِثْلَها، فَلَمْ يَمْكُثْ بَعْدَ ذلِكَ الّا يَسيراً حَتّى عُوفِىَ.

همسر ايوب يك روز به او گفت: اگر از خدا بخواهى شفا مى دهد، ايوب بر او فرياد زد ما به مدت هفتاد سال در نعمت و خوشى بوديم بر ماست به مدت هفتاد سال در اين مصيبت و سختى صبر كنيم، مدّت زيادى نگذشت مگر اين كه ازتمام رنج ها راحت شد.

حضرت على عليه السلام فرمود:

الْمَريضُ فى سِجْنِ اللّهِ مالَمْ يَشْكُ الى عُوّادِهِ تُمْحى سَيِّئاتُهُ. وَ ايُّما مُؤْمِنِ ماتَ مَريضاً ماتَ شَهيداً، وَ كُلُّ مُؤْمِنٍ شَهيدٌ، وَ كُلُّ مُؤْمِنَةٍ حَوْراءُ، وَ اىُّ ميتَةٍ ماتَ بِها الْمُؤْمِنُ فَهُوَ شَهيدٌ، وَ تَلا قَوْلَ اللّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ:

وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ اولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ»

بيمار در زندان خدا است و تا زمانى كه از بيمارى خود نزد عيادت كنندگانش شكايت نكند، سيّئاتش محو مى شود و هر مؤمنى در بيمارى بميرد شهيد است و تمام مؤمنان شهيدند و تمام زنان مؤمنه حورا هستند. به هر مرگى مؤمن بميرد شهيد است، سپس آيه شريفه را تلاوت كردند: و كسانى كه ايمان به خدا و رسولان آوردند، اينان صديقون و شهداء نزد پروردگارشان هستند.

مريض مستحب است در وقت بيمارى اين دعا را بخواند و تكرار كند:

لا الهَ إلّااللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيى وَ يُميتُ وَ هُوَ حَىٌّ لايَمُوتُ، سُبْحانَ اللّهِ رَبِّ الْعِبادِ وَ الْبِلادِ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ حَمْداً كَثيراً طَيِّباً مُبارَكاً فيهِ عَلى كُلِّ حالٍ، وَ اللّهُ اكْبَرُ كَبيراً، كِبْرِياءُ رَبِّنا وَ جَلالُهُ وَ قُدْرَتُهُ بِكُلِّ مَكانٍ. اللّهُمَّ انْ كُنْتَ امْرَضْتَنِى لِقَبضِ رُوحِى فى مَرَضِى هذا فَاجْعَلْ رُوحى فى ارْواحِ مَنْ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنْكَ الْحُسْنى ، وَ باعِدْنى مِنَ النّارِ كَما باعَدْتَ اوْلياءَكَ الَّذينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنْكَ الْحُسْنى.

نيست خدايى جز خدايى يكتا و شريك ندارد و همكارى براى او نيست، سلطنت و سپاس مختص ذات اوست كه مى ميراند و زنده مى كند و اوست كه زنده است و هرگز نمى ميرد و از بين نمى رود، منزه است خدايى كه پروردگار بندگان و آبادى هاست، حمد و سپاس مختص خدايى است كه فراوان و مداوم و در همه حال خدايى بزرگ و بزرگتر و بلند پايه است، پروردگار ما و قدرت تواناييش به همه جا حكمفرماست، بار خدايا! اگر مرا بيمار گردانيده اى كه در اين بيمارى جانم را بگيرى، بارالها! جانم را در زمره كسانى قرار ده كه آنها را مورد احسان خود واقع ساختى و مرا از آتش غضبت به دور دار همان طورى كه دوستانت را كه مورد احسان تو هستند، از آتش دور داشته اى.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
1
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

نگاه انداختن به خانه همسایه
حضرت ابراهيم عليه السلام و نماز
حکایتی از خوف و محبّت نزد عارفان‏
آتش احسان بر خان حضرت على اكبر عليه السلام‏
حكايت روباه و گرگ‏
داستان شگفت انگيز مرگ هارون
داستانى آموزنده‏
حكايت ميرغضب و نان و نمك مجرم‏
مى‏خواهد قلبم از هم بشكافد
داستان جوان مطيع خدا

بیشترین بازدید این مجموعه

حكايت فروش نخلستان و انفاق آن‏
حکایت سزاى توهين به بلال‏
حكايت گرگان و كرمان‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
داستانى آموزنده‏
حاجت بزرگ‏
آتش احسان بر خان حضرت على اكبر عليه السلام‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
حکایت پیرمرد آتش‌پرست با حضرت موسی(ع)

 
نظرات کاربر

علی اصغر عارفی پور
با سلام داستان شما را خواندم با تشکر خدا نگهدار.
پاسخ
0     0
10 اسفند 1390 ساعت 6:32 بعد از ظهر
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^