فارسی
پنجشنبه 04 مرداد 1403 - الخميس 17 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 4
100% این مطلب را پسندیده اند

کم کم غروب واقعه از راه می رسید از مطهره عباسیان

کم کم غروب واقعه از راه می رسید
یک زن میان دشت سراسیمه می دوید
این خیمه ها نبود که آتش گرفته بود
آتش میان سینه ی او شعله می کشید
راهی نمانده بود برایش به غیر صبر
باید دل از عزیز سفر کرده می برید؛
مردی که رفت و از سر نی حسّ بودنش
قطره به قطره سرخ و غریبانه می چکید
آن مرد رفت و واقعه را دست زن سپرد
باید حماسه پشت حماسه می آفرید


منبع : مطهره عباسیان
0
100% (نفر 4)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ای شفای دردهای من حسین از سید حبیب حبیب پور
غوغای غم ازحبیب اللّه‏ چایچیان (حسان)
غفلت اگر که دامن ما را رها کند از جواد حیدری
احمد مشجری کاشانی «محبوب» یادگار حیدر
دست خالی از علی دهقانی
دیدی که چنین ز عشق پرپر زده‌ایم از امیر عاملی
تجسم نور از خدیجه پنجی
اشک گل کرد از علی انسانی
نخل های تشنه ازدوستعلی دهقان
شمع‌ها از پای تا سر سوخته از غلامرضا سازگار

بیشترین بازدید این مجموعه

گل های سرخ
با آسمان قسمت بکن بال وپرت را ازمریم حقیقت
غوغای غم ازحبیب اللّه‏ چایچیان (حسان)
نیستان درنیستان داغداری از غلامرضا کاج
تحليل ادبی خطبه حضرت زينب(س) در كوفه
نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت از یوسف رحیمی
شمع‌ها از پای تا سر سوخته از غلامرضا سازگار
دیدی که چنین ز عشق پرپر زده‌ایم از امیر عاملی
شعر مرثیه انگلیسی جاستیس ا. د. راسل در عزای امام ...
ای شفای دردهای من حسین از سید حبیب حبیب پور

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^