فارسی
سه شنبه 06 شهريور 1403 - الثلاثاء 20 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

مشک و دست از محمدرضا سروری

مشک هم اشک به بی دستی من می ریزد

هر دم از سینه ی او ناله ی غم می خیزد

کو دو دستی که دگر مشک  به آن آویزد

غصه کِی  از دل ماتم زده ام بگریزد
دست آماج سن و نیزه ی  اعدایم بود

 مشک خو کرده ی دستان توانایم بود

دست هم سنگر دیرینه ی مشکم افتاد

مشک سرداده  از این  واقعه آه  و فریاد

دست آویزه ی تن ،مشک هم آویزه ی دست

در غم ماتم او ، بغض دل مشک شکست

دست گردیده جدا، مشک چنان می نالد

دیده و دل به وفاداری او می بالد

دست افتاده ز تن چون گل سرخی به کویر

 مشک در چنبره ی غم شده در بند و اسیر

مشک در سوزش آه و غم دلواپسی اَست

اشک برچهر ه ی او جلوه گه بی کسی است

درد  بی دست شدن سخت گرانست بر او

 زین عزا داده گره بر رخ و طاق ابرو

مشک می نالدو می سوزد ازین دربه دری

ساقی تشنه ی بی دست ندارد ثمری

دست بر صفحه ی خاکست به خون آلوده

  مشک کِی گردد ازاین ماتم و غم آسوده

مشک را با نوک دندان بگرفتم شاید

اشک از دیده ی غمدیده  به بیرون نآید

دستم افتاد ولی در بدنم تابی بود

 چشم امّید به مشک و قدح آبی بود

مشک هم عاقبت افتاد چو دستم بر خاک

ناله ی  آهم از این رو  برسد تا افلاک

آه و افغان من از ماتم بی دستی نیست

 اشکم آمد چوبدیدم که دگرمشک تهیست

مشکم افتاد توانم ز وجودم پر زد

قاصد مرگ به غمخانه ی جانم در زد

ساقی و مشک دو دلداده ی هم پیمانند

نقطه ی عشق و امید همه ی یارانند

سروری ساقی بی دست دمی غصه نخورد

تیر بر مشک نشست ساقی ازآن جان بسپرد

 

 


منبع : محمدرضا سروری
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

چهل روز اندوه
این عطش چیست در آیینه ی رود افتاده ست از محمد حسین ...
خورشید که در میان خون، پرپر زد از حمیدرضا شکارسری
باز دلم خون شد و چشمم گریست ازمحمدشریف صادقی (وفا)
بزرگ فلسفه قتل شاه دین حسین این است از خوشدل ...
سزاوار است شعری تازه گویم از امیر عاملی
خاک حرمت ، مهر نماز است حسین (ع)ازمشفق کاشانی
در چشم باد، لاله گل ِ پرپرش خوش است از مژگان ...
دلم دریای خون است و تباهی از حجت اله بخشوده
کمتر مرا صدا کن از سید حبیب حبیب پور

بیشترین بازدید این مجموعه

باز دلم خون شد و چشمم گریست ازمحمدشریف صادقی (وفا)
چهل روز اندوه
خورشید که در میان خون، پرپر زد از حمیدرضا شکارسری
این عطش چیست در آیینه ی رود افتاده ست از محمد حسین ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^