فارسی
چهارشنبه 03 مرداد 1403 - الاربعاء 16 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

احوالات قلب‏ در كلام غزالى‏


منابع مقاله
:

کتاب : عرفان اسلامى جلد دو         

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

غزالى در كتاب پر ارزش «منهاج العابدين» درباره مسئله قلب مطالبى دارد كه به انضمام قسمتى از اشعار عارفان و كلمات بزرگان نقل آن خالى از فايده نيست، مى فرمايد:

بر تو باد اى برادر! كه دل نگاهدارى و در آن نظر نيكو كنى و بذل و جهود بجاى آرى كه دل را [خطر و اثر] از همه اعضا عظيم تر است و كار دل باريك تر و اصلاح آن دشوارتر و اندر آن پنج اصل ياد كنيم:

علم خداوند به قلب

اوّل: قوله تعالى:

[يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ] «1».

[او] چشم هايى را كه به خيانت [به نامحرمان ] مى نگرد و آنچه را سينه ها پنهان مى دارند، مى داند.

و قوله تعالى :

[يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ ] «2».

خدا آنچه گفتار غزالى نمى باشد در دل هاى شماست مى داند.

وقوله تعالى :

[إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ] «3».

او به آنچه در سينه هاست، داناست.

چند كرّت و چند جايگاه ياد كرده است و به اطلاع خداوند خبير كفايت است مرد را كه حذر در پيش گيرد و اين تهديد بس است خواص بندگان او را؛ زيرا كه معامله با علّام الغيوب با خطر باشد.

 

قلب نظرگاه حضرت حق

اصل دوّم:

قَوْلُهُ صلّى اللّه عليه [وآله ]

وسلّم: إِنَّ اللّهَ لا يَنْظُرُ إِلى صُوَرِكُمْ، وَلا إِلى أَعْمالِكُمْ، إِنَّما يَنْظُرُ إِلى قُلُوبِكُمْ «4».

خداوند به چهره ها و اعمال شما نمى نگرد، فقط به دل هاى شما نظر مى كند.

پس دل، موضع نظر ربّ العزّه است. اى عجبا! از كسى كه روى خويش كه نظرگاه خلق است همه روزه مى شويد و پاكيزه مى دارد و آرايش مى دهد تا خلق بر دنس و چرك و عيب آن مطّلع نشوند و دل كه نظرگاه حق است فرو گذارد و قبائح و فضايح و عيوب و آفات آن را مهمل بگذارد كه اگر خلق بدانند كه فضيحت و رسوايى در دل دارد، به يك بار از او هجرت كنند و بيزار شوند.

 

قلب فرمانرواى بدن

اصل سوّم : آن كه دل مَلِكى است مطاع و مهترى است با تبع و اعضا جمله تبع اويند و چون مَلِك را كار مستقيم باشد، رعيّت و تبع را هم كار مستقيم باشد.

بيان آن است كه رسول خداى تعالى فرمود:

إِنَّ فى الْجَسَدِ مُضْغَةً، إِنْ صَلُحَتْ صَلُحَ الْجَسَدْ وَإِنْ فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ، أَلا وَهِىَ الْقلْبُ «5».

در جسد پاره گوشتى است كه اگر آن پاره گوشت اصلاح شود جسد هم اصلاح گردد و اگر در فساد باشد جسد هم فاسد است، بدانيد كه آن پاره گوشت قلب است.

و چون صلاح كلّى در آن است، واجب باشد عنايت بدان مصروف داشتن.

 

قلب خزانه جواهر

اصل چهارم : آن كه دل خزانه هر جوهرى نفيس و معنى خطير و عزيز است؛ اوّل عقل است و بزرگ تر آن معرفت حق تعالى است كه سبب سعادت دو جهانى است؛ پس بصيرت كه بدان سبب به نزد خداى تعالى تقدّم ووجاهت است. پس نيّت خالص در طاعات كه ثواب ابد بدان متعلّق است. پس انواع علم ها و حكمت ها كه شريف ترين خصال بنده است و ديگر اخلاق شريفه كه مردم بدان تفاضل و تفاخر جويند.

پس حق باشد كه چنين خزانه را نگهدارند از آفات و دزدان و قطاع الطريق، تا آن جوهر عزيز و شريف خزانه را آفتى نرسد و دشمن بر او ظفر نيابد.

 

پنج نكته درباره قلب

اصل پنجم: چون تأمّل حال او كرديم، پنج چيز يافتيم كه ديگر اعضا را نيست.

اوّل:

آن كه دشمن قصد او دارد و روى به او كرده است و ملازم اوست و اوست كه منزل الهام و وسوسه است، پيوسته فرشته و ديو دعوت او مى كنند.

دوّم:

شغل دل را بيش تر است كه هوا و عقل هر دو در اويند و هر دو لشكر را، يعنى لشكر هوا و لشكر عقل را معترك و جنگاه اوست، پس حق باشد ثغر را نگاه داشتن و از او غافل نابودن.

سوّم:

عوارض او را بيش تر است و خواطر كه پيوسته هم چون تير و باران در او مى بارد و تو را قدرت آن نه كه دفع آن كنى و هم چون چشم نيست كه پلك چشم برهم نهى و از آفت چشم برهى و هم چون زبان نيست كه در كام كشى و فارغ شوى؛ بلكه دل در معرض خاطرهاست كه تو بر منع كردن از آن خاطرها قادر نيستى و دل را از آن نگه نتوانى داشت و نفس زود در پى آن خاطرها افتد و منع كردن او از اين، كارى سخت است و محنتى عظيم.

چهارم:

علاج او دشوار است، چه او بر تو پوشيده است، آنگه بدانى كه آفت بدو رسيده باشد، ومحتاج شوى كه بحث بسيار كنى به نظر دقيق وجهدى دور و دراز.

و پنجم:

آن كه آفت بدو زود زود رسد كه او به انقلاب نزديك تر است. چنانچه گفته اند:

دل هم چو ديگ جوشان است و زودتر از آن در جوش آيد. پس اگر دل بلغزيد و العياذ باللّه خلل و لغزيدن و افتادن او سخت باشد، كم تر آن باشد كه ميل كند به غير خداى تعالى و منت هاى آن ختم و فكرت به خداى تعالى.

نمى شنوى كه خداى تعالى مى فرمايد:

[أَبى وَ اسْتَكْبَرَ]!! «6».

آن كبر از دل خاست و به دل بود و او را بر كفر ظاهر داشت.

و جاى ديگر مى فرمايد:

[أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ ] «7».

آن ميل و اتباع هوا به دل بود كه به آن گناه شوم داشت و هم چنين مى فرمايد:

[وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ ] «8».

و دل ها و ديدگانشان را [كه وسيله فهم و بصيرت است، به سزاى لجاجت و عنادشان ] وارونه و دگرگون كرديم، [به اين سبب با آمدن معجزه دلخواهشان هم ايمان نمى آورند] همان گونه كه نخستين بار به آيات قرآن ايمان نياوردند، آنان را در طغيانشان رها مى كنيم تا پيوسته سرگردان باشند.

و از اين سبب، خواص بندگان خداى تعالى، بر دل خود ترسيده اند و بر وى بگريسته و همه عنايت با آن آورده. خداوند سبحانه و تعالى صفت ايشان مى كند:

[يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ] «9».

[و] پيوسته از روزى كه دل ها و ديده ها در آن زير و رو مى شود، مى ترسند.

خداى تعالى ما را و شما را توفيق دهد كه اعتبار گيريم و از مواضع خطر پرهيز كنيم و توفيق اصلاح دل يابيم، إنّه أرحم الراحمين.

اگر گويند: اين كار دل عظيم مهم است، خبر ده ما را از آنچه او را به صلاح آورد و آفت و فساد از او بازدارد. گوييم: تفصيل اين معانى درازنايى دارد در اين كتاب آوردن؛ اما علماى آخر در آن تصنيف كرده اند و محتاج اليه با هفتاد خصلت محموده آورده اند و ضد آن مذموم بنموده و آن كس كه او را غم دين بگرفته و از خواب غفلت بيدار شده و نظر با كار خود اندازد، تفصيل اين معانى بر او دشوار نباشد، چون خداى تعالى توفيق دهد.

و در كتاب «عجائب القلب» از كتب «احياء العلوم» آورده ايم و در كتاب «اسرار معاملات دين» كه آن كتابى پُرفايده است و الّا فحول علما از آن منتفع نباشند، آورده ايم و اين كتاب چنان است كه مبتدى و قوى و ضعيف بدان منتفع باشند.

پس ما نظر كرديم در اصولى كه ذكر آن لابد است در علاج دل و از آن گريز نيست.

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- غافر (40): 19.

(2)- الأحزاب (33): 51.

(3)- انفال (8): 43.

(4)- مسند احمد بن حنبل: 2/ 285، صحيح مسلم: 8/ 11؛ اين حديث با كمى اختلاف در مصادر شيعه نيز آمده است: جامع الأخبار: 100، الفصل السادس والخمسون فى الاخلاص؛ بحار الأنوار: 67/ 248، باب 54، حديث 21 و...

(5)- طبقات الصوفية: 70؛ مشرب الارواح: 13 و 57 و 152 با كمى اختلاف؛ اين روايت در مصادر شيعه نيز موجود است: منية المريد: 224، القسم الأول آدابه فى نفسه؛ بحار الأنوار: 58/ 23، باب 42، حقيقة النفس.

(6)- بقره (2): 34.

(7)- اعراف (7): 176.

(8)- انعام (6): 110.

(9)- نور (24): 37.

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اخلاق و رفتار و صفات امام زين العابدين (ع) در آثار ...
فلسفه گریه بر امام حسین(ع)
عابس بن شبيب شاكرى‏
زينب در مجلس ابن زياد
امام سجاد ( علیه السلام ) فاتح قلبها
تاثیر صلوات در حسابرسی آخرت!
الرحمة الواسعه
قيام امام حسين، تقدم مصالح عاليه
استراتژی امام سجاد(ع)
دست خالی از علی دهقانی

بیشترین بازدید این مجموعه

زیارت عاشورا در سیره ابرار
در فضيلت و آداب تربت مقدسه امام حسين عليه ...
آمادگى در سفر حج‏
شریح قاضی و واقعه ی کربلا
نگاهی به محکم و متشابه در قرآن  
دحوالارض یا گسترش زمین به چه معناست؟!
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
امروز اول ماه صفر است برای حفظ از بلا صدقه فراموش ...
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^