سلام ای کربلا ای سنگرعشق !
دیارلاله های پرپرعشق
سلام ، ای گنج اسرارخدایی !
دیارغربت و درد و جدایی
سرود جاری سرخ شقایق !
سلام ، ای سنگر مردان عاشق
زآوایت غم جانسوزخیزد
شرردرجان بی دردان بریزد
تمام درد و داغ عشق، ازتوست
گل خوشبوی باعشق، ازتوست
تو و،اوج و بلاو، آتش غم
تو و، هنگامه ی ماه محرّم
هزاران زخم دیدی وای برما!
چوگل درخون تپیدی ، وای برما!
صدای ناله ی غم را شنیدی
گل خورشید را،برنیزه دیدی
دو دست خونچکان، دردامنت بود
پرازگلهای خون، پیراهنت بود
گل یاس تو را ازشاخه چیدند
فغان و، گریه هایت را، ندیدند
اسیرپنجه ی بیداد گشتی
زخون لاله ها، آباد گشتی
تو با خورشید بیعت کرده بودی
حمایت، ازولایت کرده بودی
تو با آیینه ها، همراه بودی
زدرد عاشقی، آگاه بودی
چرا؟ پیمان به خون عشق بستند
چرا؟ آیینه هایت را شکستند
چه بود؟ آیا گناه عشق، این بود؟
سزای عاشقی ، آیا همین بود؟
اگر شستند با خون پیکرت را
گل آوردند، باغ باورت را
و امّا کربلا! گنجینه ی راز
سرافرازی ، سرافرازی ، سرافراز!
چه داری ؟ خلعتی ازخون،خدایا!
چه زیبا خلعتی ، گلگون، خدایا!
چه داری ؟ گنج اسرارولا را
شقایق های باغ مصطفی را
تمام لاله های عالم ازتوست
نگین سرخ آل خاتم ازتوست
اگرچه خاطرت پراضطراب است
به جانت شعله های آفتاب است
اگرجولانگه نامرد گشتی
زیارتگاه اهل درد گشتی
چه داری؟ بهترین های خدا را
حسین (ع ) واین همه شور و نوا را
توعطرناب گلهای خدایی
کتاب انقلابی ، کربلایی !
شهید کوچک ما ، همدم توست
سرش برسینه ها بی مرهم توست
دل غمدیده ی زهراست، با تو
چراغ خلوت مولاست ، با تو
چه داری؟ یادگاری ازمحمّد ( ص )
و مهرافتخاری ازمحمّد ( ص )
چه داری ؟ عاشقان بی ریا را
حسینی سیرتان با صفا را
اگربرزخم هایت مرهمی نیست
زبی درمانی دردت، غمی نیست
منبع : نسترن قدرتی