فارسی
يكشنبه 16 دى 1403 - الاحد 4 رجب 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

در شگفتم که ناگهان چون شد از اسماعیل علیان(چاوش)

در شگفتم که ناگهان چون شد

حال بیچارگان دگرگون شد

 

دور گیتی اگرچه یار نبود

طالع نحس ما همایون شد

 

آن نگینی که رفته بود از دست

آخر از چنگ دیو بیرون شد

 

آه غمدیدگان کوخ نشین

آفت کاخ و گنج قارون شد

 

گشت از بند غم رها این خاک

خار چشمان دشمن دون شد

 

فتنهها داشت در سرش بر ما

خودش از آن چه داشت مفتون شد

 

در دل پاکمان چو پاکی آب

هرچه نقش پدید وارون شد

 

در نگاه سیاه لشکر خصم

یکمان از هزار افزون شد

 

آن طلسم شکوه اهریمن

بشکستیم و جانش افسون شد

 

آن ستمگر که خاکمان میخواست

زیر طوفان خاک مدفون شد

 

کار ما جمله گشت کارستان

مات از آن کار چشم گردون شد

 

سر سرکردگان زمین افتاد

هم سرافکنده علم و قانون شد

 

آن نهالی که شد ز خون سیراب

قد کشید و درخت زیتون شد

 

مانده بودیم بر دو راهی شک

عشق ره برد و عقل مجنون شد

 

هر که اندیشه کرد آخر کار

در پی کار خویش اکنون شد

 

دل به دریا بزن که باید رفت

ما نرفتیم و اشکمان خون شد

 

کاوه را گر نبود فریادی

جای ضحّاک کی فریدون شد

 

عشق رفت و گرفت دامن وصل

عقل یک عمر ماند و محزون شد

 

 


منبع : اسماعیل علیان(چاوش)
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

محرم ازعبدالرحیم سعیدی راد
شعری از محمد رضا آقاسی
چشمی که بسته‌ای به رخم وا نمی‌شود از حسن لطفی
چهل روز اندوه
عشق یعنی ازاحد ده بزرگی
افتاد تا که از تن آن جان‌نثار دست از مشکاة کاشمری
شب قدر همه ی اهل ولا عاشوراست از مصطفی کارگر
پيچيده در اين دشت عجب بوي عجيبي ازسعيد بيابانکي
آینه‏ی آب‏ از عباس مشفق کاشانی
در سینه ی خود داغ فراوان دارد از پروانه بهزادی ...

بیشترین بازدید این مجموعه

شعری از محمد رضا آقاسی
محرم ازعبدالرحیم سعیدی راد
عشق یعنی ازاحد ده بزرگی
چهل روز اندوه
چشمی که بسته‌ای به رخم وا نمی‌شود از حسن لطفی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^