فارسی
دوشنبه 17 دى 1403 - الاثنين 5 رجب 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

افتاد تا که از تن آن جان‌نثار دست از مشکاة کاشمری

افتاد تا که از تن آن جان‌نثار دست
بگشود خصم او زیمین و یثار دست

ناچار شد دچار اجل تن به مرگ داد
بی‌دست چون جدال کند با هزار دست؟

آن میر نامدار به دندان گرفت مشک
دندان دهد مدد چو بیفتد زکار دست

چشم شریف او هدف تیر و نیزه شد
باد سموم یافت بر آن لاله‌زار دست

افتاد روی خاک و ندا زد که یا اخا!
دریاب از وفا و به یاری بدار دست

جانا بیا که جان کنم ایثار مقدمت
آن سان که در ره تو نمودم نثار دست


منبع : مشکاة کاشمری
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

بحر طویل حضرت رقیه از غلامرضا سازگار
بر سـر سـرنیـزه از محمدرضا سروری
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد ازعلی ...
روزی که در جام شفق،مل کرد خورشیدازعلی معلم
ميلاد همايون
در ذکر شهادت عبدالله بن الحسن (ع)
آخرين وصيت از محبوبه زارع
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت ازفواد کرمانی
اشتیاق خطر حسین اسرافیلی
محرم ازعبدالرحیم سعیدی راد

بیشترین بازدید این مجموعه

مـلاّ مـحـمـّد رفـیـع (واعظ) قزوینی
اشتیاق خطر حسین اسرافیلی
روزی که در جام شفق،مل کرد خورشیدازعلی معلم
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت ازفواد کرمانی
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد ازعلی ...
بر سـر سـرنیـزه از محمدرضا سروری
در ذکر شهادت عبدالله بن الحسن (ع)
روزیست اینکه حادثه کوس بلازده‌ست از وحشی بافقی
ميلاد همايون
آخرين وصيت از محبوبه زارع

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^