حضرت امام عسكرى عليه السلام مى فرمايد: آگاه ترين مردم به حقوق برادران دينى و سخت كوش ترينشان در برآوردن حاجات آنان، برترينشان از نظر شأن و مقام نزد خدا هستند و هركس در دنيا به برادران دينى اش تواضع و فروتنى كند نزد خدا از صديقين به شمار مى آيد و شيعه ى به حق على بن ابى طالب عليه السلام است.
سپس حضرت عسكرى عليه السلام مى فرمايد: دو برادر دينى على عليه السلام- پدر و فرزندى- مهمان آن حضرت شدند. امام براى خدمت به آنان برخاست و مقدمشان را گرامى داشت و هر دو را بالاى مجلس نشاند و روبروى آنان نشست، سپس فرمان داد براى هر دو غذا آوردند و آنان از آن غذا خوردند.
آن گاه قنبر طشت و آفتابه و حوله اى آورد و خواست دست پدر را بشويد، حضرت از جا جست و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا آب روى دست آن مرد بريزد. مرد دستش را به خاك ماليد و گفت: يا اميرالمؤمنين! خدا مرا ببيند كه تو بر دست من با اين مقام و عظمتت آب مى ريزى؟! حضرت فرمود: بنشين و دستت را بشوى؛ زيرا خدا تو را و برادر دينى ات را مى بيند كه در اين زمينه ها امتيازى به تو ندارد و در خدمت به تو فضيلتى براى او نيست، برادر دينى ات مى خواهد با شستن دست تو در بهشت زمينه ى خدمت به نفع خودش فراهم سازد، آن هم خدمتى ده ها برابر عدد اهل دنيا و بر شمار خدمتكارانى كه در دنيا هستند!
پس مرد نشست و على عليه السلام به او گفت: تو را به حقى كه از من مى شناسى و آن را عظيم و بزرگ مى شمارى و تواضعى كه براى خدا دارى تا به آن پاداشت دهند سوگند مى دهم كه مرا به آنچه كه از خدمتم به تو افتخارت داده اند واگذارى و آنچنان با آرامش دستت را به وسيله ى من بشويى كه گويا قنبر آب روى دستت مى ريزد!
آن مرد تسليم تواضع على عليه السلام شد و دستش را با آب ريختن اميرالمؤمنين عليه السلام شست. وقتى كار تمام شد آفتابه را به فرزندش محمد بن حنفيه داد و فرمود:
پسرم اگر فقط فرزند اين مرد مهمان من بود من خود آب به روى دستش مى ريختم ولى خداى عزّ و جلّ نمى پسندد كه بين پدر و پسر را چون با هم هستند فرق نگذارم، پدر به روى دست پدر آب ريخت و بايد در اين موقعيت پسر روى دست پسر آب بريزد. پس محمد حنفيه به روى دست پسر آب ريخت و پسر دستش را شست. آن گاه حضرت عسكرى عليه السلام فرمود: كسى كه على عليه السلام را در تواضع و فروتنى پيروى كند شيعه ى واقعى او است .
حضرت صادق عليه السلام از پدرانش روايت مى كند:
إنّ مِن التَّواضُعِ أن يَرضَى الرَّجُلُ بِالمَجلسِ دُونَ المَجلسِ، وأن يُسلِّمَ عَلى مَن يَلقى، وَأن يَترُكَ المِراءَ وإن كانَ مُحِقّاً، وَلَا يُحِبُّ أن يُحمَدَ عَلَى التَّقْوَى
. بخشى از تواضع به اين است كه انسان در هر مجلسى وارد شد هرجا كه جا هست بنشيند و براى خود جاى نشستن خاصى را در نظر نداشته باشد، و هركه را ملاقات مى كند به او سلام دهد، و جدال و ستيز در سخن را واگذارد، گرچه حق با او باشد، و دوست نداشته باشد كه او را بر تقوايى كه دارد ستايش كنند.
امام صادق عليه السلام فرمود:
التَّواضُعُ أصلُ كُلِّ خَيرٍ نَفيسٍ وَمَرتَبةٍ رَفِيعَةٍ، وَلو كَانَ لِلتَّواضُعِ لُغَةٌ يَفْهَمُهَا الخَلْقُ لَنَطَق عَن حَقايِقِ مَا فِى مَخفيّاتِ العَوَاقِبِ، وَالتَّوَاضُعُ مَا يكونُ للَّهِ وفِى اللَّهِ وَمَا سَواهُ مَكرٌ، وَمَن تَواضَعَ للَّهِ شَرَّفَهُ اللَّهُ عَلى كَثيرٍ مِن عبادِهِ
. فروتنى ريشه ى هر خير باارزشى است و مرتبه و مقام بلندى است، اگر براى تواضع لغتى وجود داشت كه مردمان آن را مى فهميدند، هر آينه از حقايق آنچه در پنهان سرانجام ها بود سخن مى گفت و تواضع آن است كه در راه خدا و براى خداست و جز آن مكر و حيله است و كسى كه براى خدا تواضع كند، خدا او را بر بسيارى از بندگانش شرافت مى دهد.
منبع : پایگاه عرفان