آورده اند كه مدرسى در باب عقلى بودن زيبايى دوستى براى شاگردانش سخن مى گفت. پاى درس هم 50- 60 نفر نشسته بودند كه يك مرتبه فردى از بيرون مدرس داد كشيد: ايها الناس، من الاغم را گم كرده ام. هر كس آن را پيدا كند حاضرم مژدگانى به او بدهم!
مدرس، هم چنان كه موضوع را تعقيب مى كرد، رو به شاگردانش گفت:
چه كسى از صداى خوب يا چهره خوب بدش مى آيد؟ از قضا، يكى از شاگردانش انگشتش را بلند كرد و گفت: من! مدرس رو به يكى ديگر از شاگردانش كرد و گفت: برو و به آن مرد بگو: بيا الاغت پيدا شد!
منبع : پایگاه عرفان