وقتى موسى بن عمران، عليه السلام، از مصر گريخت و راه مدين را در پيش گرفت، مبتلا به گرسنگى شديدى شد، اما نگفت: آن قدر صبر مى كنم تا از گرسنگى بميرم! قرآن مجيد مى گويد: وقتى او از مصر بيرون آمد، چند روزى نانى براى خوردن نداشت و علف سبز بيابان را مى خورد، آن هم به اندازه اى كه سدّ جوع شود، اما هنگامى كه نزديك شهرى شد، با وجود علف سبز بيابان دست به دعا برداشت و گفت:
«رب إنى لما أنزلت إلى من خير فقير».
پروردگارا! به آنچه از خير بر من نازل مى كنى نيازمندم.
پيغمبر مى فرمايد: منظور از كلمه «خير» در اين آيه نان است؛ يعنى موسى به آن عظمت دست به آسمان برداشت و گفت: خدايا، نانى رزق و روزى من كن! همان شب، پروردگار او را به خانه شعيب راهنمايى كرد و بر سفره اى نشاند كه پر از نعمت بود و حضرت نيز به اندازه از آن خورد. پس، موسى، عليه السلام، هم با اين كه پيغمبر بود نگفت گرسنه مى مانم تا بميرم.
انسان عاقل مى گويد: داشتن غذا بهتر از بى غذايى، زيبايى بهتر از نازيبايى و صداى دلنشين بهتر از صداى ناپسند است و اگر كسى دراين باره ترديد داشته باشد، بايستى در عقل او شك كرد.
منبع : پایگاه عرفان