فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

به مناسبت فرخنده میلاد حضرت ابوالفضل العباس (ع)

 

 

منبع:

باقرشريف قرشى

 گزيده اى ازكتاب زندگانى حضرت ابوالفضل العباس (ع)

 ترجمه سيد حسن اسلامى 

 

پيش از پرداختن به میلاد حضرت ابوالفضل العباس (ع) به اختصار از دودمان تابناك ايشان كه در ساخت شخصيت و سلوك درخشان و زندگى سراسر حماسه ايشان اثرى ژرف داشتند، سخن مى گوييم .

 

دودمان درخشان

حسب و نسبى والاتر و درخشانتر از نسب حضرت، در دنياى حسب و نسب وجود ندارد. عباس از بطن خاندان علوى برخاسته است، يكى از والاترين و شريفترين خاندانهايى كه بشريت در طول تاريخ خود شناخته است، خاندانى تناور و ريشه دار در بزرگى و شرافت كه با قربانى دادن در راه نيكى و سود رسانى به مردم، دنياى عربى و اسلامى را يارى كرد و الگوهايى از فضيلت و شرف براى همگان بجا گذاشت و زندگى عامه را با روح تقوا و ايمان منور ساخت. در اين جا اشاره اى كوتاه به ريشه هاى گرانقدرى كه «قمر بنى هاشم» و «افتخار عدنان» از آنها بوجود آمد، مى كنيم.

 

پدر

پدر بزرگوار حضرت عباس (ع) اميرالمؤمنين، وصى رسول خدا (ص) در مدينه علم نبوت، اولين ايمان آورنده به پروردگار و مصدق رسولش، همسر دخت پيامبرش، همپايه «هارون» براى «موسى» نزد حضرت ختمى مرتبت، قهرمان اسلام و نخستين مدافع كلمه توحيد است كه براى گسترش رسالت اسلامى و تحقق اهداف بزرگ آن با نزديكان و بيگانگان جنگيد.

تمام فضيلتهاى دنيا در برابر عظمت او ناچيزند و در فضيلت و عمل، كسى را ياراى رقابت با او نيست. مسلمانان به اجماع او را پس از پيامبر اكرم (ص) داناترين، فقيه ترين و فرزانه ترين كسى مى دانند. آوازه بزرگيش در همه جهان پيچيده است و ديگر نيازى به تعريف و توصيف ندارد.

عباس را همين سرافرازى و سربلندى بس كه برخاسته از درخت امامت و برادر دو سبط پيامبر اكرم (ص) است .

 

مادر

مادر گرامى وبزرگوار ابوالفضل العباس (ع) بانوى پاك «فاطمه دخت حزام بن خالد» است. «حزام» از استوانه هاى شرافت در ميان عرب به شمار مى رفت و در بخشش، مهمان نوازى، دلاورى و رادمردى مشهور بود .خاندان اين بانو از خاندانهاى ريشه دار و جليل القدر بود كه به دليرى و دستگيرى معروف بودند. گروهى از اين خاندان به شجاعت و بزرگ منشى، نامى شدند، از جمله:

1- عامربن طفيل: عامر برادر «عمره»، مادر مادر بزرگ «ام البنين» بود كه از معروفترين سواران عرب به شمار مى رفت و آوازه دلاورى او در تمام محافل عربى و غير آن پيچيده بود تا آنجا كه اگر هياتى از عرب نزد «قيصر روم» مى رفت در صورتى كه با عامر نسبتى داشت مورد تجليل و تقدير قرار مى گرفت و گرنه توجهى به آن نمى شد.

2- عامربن مالك:عامر جد دوم بانو «ام البنين» است كه از سواران و دلاوران عرب به شمار مى رفت و به سبب دليرى بسيارش، او را «ملاعب الاسَّنة» (همبازى نيزه ها) لقب داده بودند. شاعرى درباره اش مى گويد:

«عامر با سر نيزه ها بازى مى كند و بهره گردانهارايكجا از آن خود ساخته است». 1

علاوه بر دلاورى، از پايبندان به پيمان و ياور محرومان بود ومردانگى او ضعيفان را دستگير بود كه مورخان در اين باب نمونه هاى متعددى از او نقل كرده اند.

3- طفيل: طفيل پدر عمره (مادر مادر بزرگ ام البنين) از نامدارترين دلاوران عرب بود و برادرانى از بهترين سواران عرب داشت از جمله: ربيع، عبيده و معاويه. به مادر آنان «ام البنين» گفته مى شد. اين چند برادر نزد «نعمان بن منذر» رفتند.

در آنجا «ربيع بن زياد عبسى» را كه از دشمنانشان بود، مشاهده كردند. «لبيد» از خشم برافروخته شد و نعمان را مخاطب ساخته چنين سرود:

«اى بخشنده خير بزرگ از دارايى! ما فرزندان چهارگانه «ام البنين» هستيم».

«ماييم بهترين فرزندان عامر بن صعصعه كه در كاسه هاى بزرگ به ديگران اطعام مى كنيم».

«در ميدان كارزار، ميان جمجمه ها مى كوبيم و از كنام شيران به سويت آمده ايم».

«درباره او (ربيع) از دانايى بپرس و پندش را به كار بند».

«هشيار باش! اگر از بدگويى و لعن بيزارى، با او نشست و برخاست مكن و با او هم كاسه مشو.» 2

نعمان از ربيع روگردان شد و او را از خود دور كرد و به او گفت:

«از من دور شو و به هر سو كه مى خواهى روانه شو و بيش از اين با اباطيلت مرا ميازار».

«چه راست و چه دروغ، درباره ات چيزهايى گفته شد، پس عذرت دراين ميان چيست؟».3

اين كه نعمان فوراً خواسته آنان را بر آورد و ربيع را از خود راند، بيانگر موقعيت والاى آنان نزد اوست.

4- عروة بن عتبه: عروه پدر «كبشه» نياى مادرى ام البنين و از شخصيتهاى برجسته در عالم عربى بود. به ديدار پادشاهان معاصر خود مى رفت و از طرف آنان مورد تجليل و قدردانى قرار مى گرفت و پذيرايى شايانى از او به عمل مى آمد. 4

اينان برخى از اجداد مادرى حضرت ابوالفضل (ع) هستند كه متصف به صفات والا و گرايشهاى عميق انسانى بوده اند و به حكم قانون وراثت، ويژگيهاى والاى خود را از طريق ام البنين به فرزندان بزرگوارش منتقل كرده اند.

 

پيوند امام با ام البنين

هنگامى كه امام اميرالمؤمنين (ع) به سوگ پاره تن و ريحانه پيامبر اكرم (ص) و بانوى زنان عالميان، فاطمه زهرا (س) نشست، برادرش «عقيل» را كه از عالمان به انساب عرب بود فراخواند و از او خواست برايش همسرى برگزيند كه زاده دلاوران باشد تا پسر دليرى به عرصه وجود برساند و سالار شهيدان را در كربلا يارى كند. 5

عقيل، بانو ام البنين از خاندان «بنى كلاب» را كه در شجاعت بى مانند بود، براى حضرت انتخاب كرد. بنى كلاب در شجاعت و دلاورى در ميان عرب زبانزد بودند ولبيد درباره آنان چنين مى سرود :

«ما بهترين زادگان عامر بن صعصعه هستيم».

و كسى بر اين ادعا خرده نمى گرفت. «ابوبراء» همبازى نيزه ها (ملاعب الاسنه) كه عرب در شجاعت، چون او را نديده بود، از همى خاندان است. 6

امام اين انتخاب را پسنديد و عقيل را به خواستگارى نزد پدر ام البنين فرستاد. پدر خشنود از اين وصلت مبارك، نزد دختر شتافت و او با سربلندى و افتخار، پاسخ مثبت داد و پيوندى هميشگى با مولاى متقيان، اميرمؤمنان (ع) بست. حضرت در همسرش، خردى نيرومند، ايمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نيكو مشاهده كرد و او را گرامى داشت و از صميم قلب در حفظ او كوشيد.

 

ام البنين و دو سبط پيامبر صلي الله عليه و آله

ام البنين بر آن بود تا جاى مادر را در دل نوادگان پيامبر اكرم و ريحانه رسول خدا و آقايان جوانان بهشت، امام حسن (ع) و امام حسين (ع) پر كند؛ مادرى كه در اوج شكوفايى پژمرده شد و آتش به جان فرزندان نوپاى خود زد. فرزندان رسول خدا در وجود اين بانوى پارسا، مادر خود را مى ديدند و از فقدان مادر، كمتر رنج مى بردند. ام البنين فرزندان دخت گرامى پيامبر اكرم (ص) را بر فرزندان خود - كه نمونه هاى والاى كمال بودند - مقدم مى داشت و عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان مى كرد.

تاريخ، جز اين بانوى پاك، كسى را به ياد ندارد كه فرزندان هووى 7 خود را بر فرزندان خود مقدم بدارد. ليكن، ام البنين توجه به فرزندان پيامبر را فريضه اى دينى مى شمرد؛ زيرا خداوند متعال در كتاب خود به محبت آنان دستور داده بود و آنان امانت و ريحانه پيامبر بودند؛ ام البنين با درك عظمت آنان به خدمتشان قيام كرد و حق آنان را ادا نمود.

 

اهل بيت و ام البنين

محبت بى شائبه ام البنين در حق فرزندان پيامبر و فداكاريهاى فرزندان او در راه سيد الشهداء بى پاسخ نماند، بلكه اهل بيت عصمت و طهارت در احترام و بزرگداشت آنان كوشيدند و از قدردانى نسبت به آنان چيزى فرو گذار نكردند. «شهيد» - كه از بزرگان فقه اماميه است - مى گويد:

«ام البنين از زنان با فضيلت و عارف به حق اهل بيت(ع) بود. محبتى خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستى آنان كرده بود. آنان نيز براى او جايگاهى والا و موقعيتى ارزنده قايل بودند. زينب كبرى پس از رسيدن به مدينه نزدش شتافت وشهادت چهار فرزندش را تسليت گفت و همچنين در اعياد براى تسليت نزد او مى رفت...».

رفتن نواده پيامبر اكرم، شريك نهضت حسينى و قلب تپنده قيام حسين، زينب كبرى، نزد ام البنين و تسليت گفتن شهادت فرزندان برومندش، نشان دهنده منزلت والاى ام البنين نزد اهل بيت (ع) است .

 

ام البنين نزد مسلمانان

اين بانوى بزرگوار، جايگاهى ويژه نزد مسلمانان داردو بسيارى معتقدند او را نزد خداوند، منزلتى والاست و اگر دردمندى او را واسطه خود نزد حضرت بارى تعالى قرار دهد، غم و اندوهش برطرف خواهد شد. لذا به هنگام سختيها و درماندگى، اين مادر فداكار را شفيع خود قرار مى دهند.

البته بسيار طبيعى است كه ام البنين نزد پروردگار مقرب باشد؛ زيرا در راه خدا و استوارى دين حق، فرزندان و پاره هاى جگر خود را خالصانه تقديم داشت.

 

مولود بزرگ

نخستين فرزند پاك بانو ام البنين، سالار بزرگوارمان ابوالفضل العباس (ع) بود كه با تولدش، مدينه به گُل نشست، دنيا پر فروغ گشت و موج شادى، خاندان علوى را فرا گرفت.«قمرى» تابناك به اين خاندان افزوده شده بود و مى رفت كه با فضايل و خون خود، نقشى جاودانه بر صفحه گيتى بنگارد.

هنگامى كه مژده ولادت عباس به اميرالمؤمنين (ع) داده شد، به خانه شتافت، او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ريخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا كرد. در گوش راستش اذان و در گوش چپ اقامه گفت. نخستين كلمات، بانگ روح بخش توحيد بود كه به وسيله پدرش پيشاهنگ ايمان و تقوا در زمين، بر گوشش نشست و سرود جاويدان اسلام، جانش را نواخت: «الله اكبر... لا اله الا الله». اين كلمات كه عصاره پيام پيامبران و سرود پرهيزگاران است، در اعماق جان عباس جوانه زد، با روحش عجين شد و به درختى باروراز ايمان بدل شد تا آنجا كه در راه بارورى هميشگى آن، جان باخت و خونش را به پاى آن ريخت. در هفتمين روز تولد نيز بنا به سنت اسلامى، حضرت ،سر فرزند را تراشيد، همسنگ موهايش، طلا (يا نقره) به فقيران صدقه داد و همان گونه كه نسبت به حسنين (عليهما السلام) عمل كرده بود، گوسفندى به عنوان عقيقه ذبح كرد.

 

سال تولد

برخى از محققان برآنند كه حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى ديده به جهان گشود. 8

 

نامگذارى

اميرالمؤمنين (ع) از پس پرده هاى غيب، جنگاورى و دليرى فرزند را در عرصه هاى پيكار دريافته بود و مى دانست كه او يكى از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دُژم: شير بيشه) 9 ناميد؛ زيرا در برابر كژيها و باطل، ترشرو و پر آژنگ بود و در مقابل نيكى، خندان و چهره گشوده. همان گونه كه پدر دريافته بود، فرزندش در ميادين رزم و جنگهايى كه به وسيله دشمنان اهل بيت (ع) به وجود مى آمد، چون شيرى خشمگين مى غريد،گردان و دليران سپاه كفر را درهم مى كوفت و در ميدان كربلا تمامى سپاه دشمن را دچار هراس مرگ آورى كرد. شاعر درباره حضرتش مى گويد:

«هراس از مرگ ،چهره دشمن را درهم كشيده بود، ليكن عباس در اين ميان خندان و متبسم بود». 10

 

كنيه ها

به حضرت عباس، اين كنيه ها را داده بودند:

1- ابوالفضل: از آنجا كه حضرت را فرزندى به نام «فضل» بود، او را به «ابوالفضل» كنيه داده بودند. شاعرى در سوگ ايشان مى گويد: «اى ابوالفضل! اى بنيانگذار فضيلت و خويشتندارى! «فضيلت» جز تو را به پدرى نپذيرفت».11

اين كنيه با حقيقت وجودى حضرت هماهنگ است و او اگر به فرض فرزندى به نام فضل نداشت، باز به راستى ابوالفضل (منبع فضيلت) بود و سرچشمه جوشان هر فضيلتى به شمار مى رفت؛ زيرا در زندگى خود با تمام هستى به دفاع از فضايل و ارزشها پرداخت و خون پاكش را در راه خدا بخشيد.

حضرت پس از شهادت، پناهگاه دردمندان شد و هر كس با ضميرى صاف او را نزد خداوند شفيع قرار داد، پروردگار رنج و اندوهش را برطرف ساخت.

2- ابوالقاسم: حضرت را فرزند ديگرى بود به نام «قاسم»، لذا ايشان را «ابوالقاسم» كنيه داده بودند. برخى از مورخان معتقدند قاسم همراه پدر و در راه دفاع از ريحانه رسول اكرم در سرزمين كربلا به شهادت رسيد و پدر، او را در راه خدا فدا كرد.

 

القاب

معمولاً القاب، ويژگيهاى نيك و بد آدمى را مشخص مى سازد و هر كس را براساس خصوصيتى كه دارد لقبى مى دهند. ابوالفضل را نيز به سبب داشتن صفات والا و گرايشهاى عميق اسلامى، لقبهايى داده اند، از آن جمله:

1- قمر بنى هاشم: حضرت عباس با رخسار نيكو و تلألؤ چهره، يكى از آيات كمال و جمال به شمار مى رفت، لذا او را قمر بنى هاشم لقب داده بودند. در حقيقت نه تنها قمر خاندان گرامى علوى بود، بلكه قمرى درخشان در جهان اسلام به شمار مى رفت كه بر راه شهادت پرتو افشانى مى كرد و مقاصد آن را براى همه مسلمانان آشكار مى نمود.

2- سقّا: از بزرگترين و بهترين القاب حضرت كه بيش از ديگر القاب مورد علاقه اش بود، «سقا» مى باشد. پس از بستن راه آب رسانى به تشنگان اهل بيت (ع) به وسيله نيروهاى فرزند مرجانه، جنايتكار و تروريست، جهت از پا درآوردن فرزندان رسول خدا (ص) قهرمان اسلام، بارها صفوف دشمن را شكافت و خود را به فرات رساند و تشنگان اهل بيت و اصحاب امام را سيراب ساخت كه تفصيل آن را هنگام گزارش شهادت حضرت بيان خواهيم كرد.

3- قهرمان علقمى: «علقمى» نام رودى بود كه حضرت بر كناره آن به شهادت رسيد و به وسيله صفوف به هم فشرده سپاه فرزند مرجانه، محافظت مى شد تا كسى از ياران حضرت ابا عبدالله را ياراى دستيابى به آب نباشد و همراهان امام و اهل بيت ايشان تشنه بمانند. حضرت عباس با عزمى نيرومند و قهرمانى بى نظير خود توانست بارها به نگهبانان پليد علقمى حمله كند، آنان را درهم شكند و متوارى سازد و پس از برداشتن آب، سربلند باز گردد. در آخرين بار، حضرت در كنار همين رود، به شهادت رسيد، لذا او را «قهرمان علقمى» لقب دادند.

4- پرچمدار: از القاب مشهور حضرت، پرچمدار (حامل اللواء) است؛ زيرا ايشان ارزنده ترين پرچمها؛ پرچم پدر آزادگان؛ امام حسين (ع) را در دست داشتند.

حضرت به دليل مشاهده تواناييهاى نظامى فوق العاده در برابر خود، پرچم را تنها به ايشان سپردند و از ميان اهل بيت و اصحاب، او را نامزد اين مقام كردند؛ زيرا در آن هنگام سپردن پرچم سپاه از بزرگترين مقامهاى حساس در سپاه به شمار مى رفت و تنها دلاوران و كارآمدان، بدين امتياز مفتخر مى گشتند. حضرت عباس نيز پرچم را با دستانى پولادين برفراز سر برادر بزرگوارش به اهتزاز درآورد و از هنگام خروج از مدينه تا كربلا، همچنان در دست داشت. پرچم از دست حضرت به زمين نيفتاد مگر پس از آنكه دو دست خود را فدا كرد و در كنار رود علقمى به خاك افتاد.

5- كبش الكتيبه: لقبى است كه به بالاترين رده فرماندهى سپاه به سبب حسن تدبير و دلاورى كه از خود نشان مى دهد و نيروهاى تحت امر خود را حفظ مى كند، داده مى شود. اين نشان دليرى، به دليل رشادت بى مانند حضرت عباس در روز عاشورا و حمايت بى دريغ از لشكر امام حسين (ع) بدو داده شده است. ابوالفضل در اين روز، نيرويى كوبنده در سپاه برادر و صاعقه اى هولناك بر دشمنان اسلام و پيروان باطل بود.

6- سپهسالار: 12 لقبى است كه به بزرگترين شخصيت فرماندهى و ستاد نظامى داده مى شود. و حضرت را به سبب آنكه فرمانده نيروهاى مسلح برادر در روز عاشورا بود و رهبرى نظامى لشكر امام را بر عهده داشت، اين گونه لقب داده اند.

7- حامى بانوان :از القاب مشهور حضرت ابوالفضل، «حامى بانوان (حامى الظعينه)» است. «سيدجعفر حلى» در قصيده استوار و زيباى خود در سوگ حضرت به اين نكته چنين اشاره مى كند:

«حامى الظعينه كجا، ربيعه كجا، پدر حامى الظعينه، امام متقيان كجا و مكدّم كجا».13

به دليل نقش حساس حضرت در حمايت از بانوان حرم و اهل بيت نبوت، چنين لقبى به حضرت داده شده است. ايشان تمام تلاش خود را مصروف بانوان رسالت و مخدرات اهل بيت نمود و فرود آوردن از هودجها يا سوار كردن به آنها را به عهده داشت و در طى سفر به كربلا اين وظيفه دشوار را به خوبى انجام داد.

لازم به ذكر است كه اين لقب را به يكى از جنگاوران و دلاوران عرب به نام «ربيعة بن مكدم» كه در راه دفاع از همسرش، شجاعت بى نظيرى از خود نشان داد، داده بودند.14

8- باب الحوائج: يكى از مشهورترين و آشناترين لقبهاى ابوالفضل (ع) در ميان مردم «باب الحوائج» است.

آنان به اين مطلب يقين دارند كه دردمند و نيازمندى قصد حضرت را نمى كند، مگر آنكه خداوند حاجت او را بر آورده و درد و اندوهش را برطرف مى سازد و گره مشكلات او را مى گشايد. پسرم «محمد حسين» نيز قصد در خانه حضرت كرد و رفع مشكلاتش را از او خواستار شد كه دعايش برآورده شد و خداوند رنج و اندوهش را برطرف ساخت.

ابوالفضل نسيمى از رحمتهاى الهى، در رحمتى از درهايش و وسيله اى از وسايل اوست و او را نزد خداوند منزلتى والاست. اين موقعيت، نتيجه جهاد خالصانه در راه خدا و دفاع از آرمانها و اعتقادات اسلامى و پشتيبانى از سالار شهيدان در سخت ترين شرايط است؛ دفاع از ريحانه رسول خدا تا آخرين مرحله و جانبازى در راه اهداف مقدسش. اينها برخى از لقبهاى حضرت است كه ويژگيهاى شخصيت بزرگ و صفات نيك و مكارم اخلاق او را بازگو مى كند. 15

 

شمايل

حضرت آيتى از جمال و زيبايى بود. رخساره اش زيبا، چهره اش پرشكوه، اندامش متناسب و نيرومند بود كه آثار دليرى و شجاعت را به خوبى نمايان مى ساخت. راويان او را خوب رو و زيبا وصف كرده اند و گفته اند: «رشادت اندام و قامت ايشان به حدى بود كه بر اسب نيرومند و بزرگى مى نشست، ليكن در همان حال پاهايش بر زمين خط مى انداخت» 16.

به خدا مى سپارمت: قلب مادر آكنده از محبت به عباس و از زندگى نزد او عزيزتر و گراميتر بود. مادر از چشم حسودان بر او مى ترسيد كه مبادا به او آسيبى برسانند و رنجورش كنند، لذا او را در پناه خداوند متعال قرار مى داد و ابيات زير را درباره اش مى سرود:

«فرزندم را از چشم حسودان نشسته و ايستاده، آينده و رونده، مسلمان و منكر، بزرگ و كوچك و زاده و پدر در پناه خداوند يكتا قرار مى دهم». 17

 

با پدر

امام اميرالمؤمنين حال فرزند خود را در كودكى بشدت رعايت مى كرد و عنايتى خاص به او داشت، خصوصيات ذاتى مبتنى بر ايمان و ارزشهاى عميق انسانى خود را به فرزند منتقل مى كرد و در چهره فرزندش قهرمانى از قهرمانان اسلام را مشاهده مى كرد كه براى مسلمانان صفحات درخشانى از سرافرازى و كرامت به يادگار خواهد گذاشت. اميرالمؤمنين پسر را غرق بوسه مى كرد و فرزند، عواطف و قلب پدر را مسخر كرده بود.

مورخان نقل مى كنند كه: «روزى اميرالمؤمنين، عباس را در دامان خود گذاشت، فرزند آستينهايش را بالا زد و امام در حالى كه بشدت مى گريست به بوسيدن ساعدهاى عباس پرداخت. ام البنين حيرت زده از اين صحنه، از امام پرسيد:

- چرا گريه مى كنى؟

حضرت با صدايى آرام و اندوه زده پاسخ داد: به اين دو دست نگريستم و آنچه را بر سرشان خواهد آمد به ياد آوردم .

ام البنين شتابان و هراسان پرسيد: چه بر سر آنها خواهد آمد؟

حضرت با آوايى مملوّ از غم و اندوه و تأثر گفت: آنها از ساعد قطع خواهند شد».

اين كلمات چون صاعقه اى بر ام البنين فرود آمد و قلبش را ذوب كرد و با دهشت و به سرعت پرسيد:

- «چرا قطع مى شوند؟».

امام به او خبر داد كه فرزندش در راه يارى اسلام و دفاع از برادرش، حافظ شريعت الهى و ريحانه رسول الله (ص) دستانش قطع خواهند شد. ام البنين به شدت گريست و زنان همراه او نيز در غم و رنج و اندوهش شريك شدند. 18

سپس ام البنين به دامن صبر و بردبارى چنگ زد و خداى را سپاس گفت كه فرزندش فدايى سبط گرامى خدا (ص) و ريحانه او خواهد بود .

 

رشد

ابوالفضل العباس، از بالندگى شايسته اى برخوردار بود و كمتر انسانى از چنين امكان رشدى برخوردار مى گردد. حضرت در سايه پدرش، (پرچمدار عدالت اجتماعى بر روى زمين) رشد كرد و از علوم، تقوا، گرايشهاى والا و عادات پاكيزه او بهره مند گشت، تا آنكه در آينده نمونه كامل و تصويرى گويا از امام متقيان باشد. مادرش بانو فاطمه نيز در تربيت فرزند اهتمامى شايسته داشت و بذر همه صفات كمال و فضايل و خدادوستى را در زمين بكر وجود فرزند كاشت، كه بر اثر آن، حضرت عباس در تمام زندگى خود، طاعت خدا و جلب مرضات او را در سرلوحه كار خود قرار داد.

ابوالفضل، ملازم برادرانش ريحانه و دو سبط گرامى رسول اكرم (ص) حسن و حسين (ع) سروران جوانان بهشت بود و از آنان اصول فضيلت و بنيادهاى آداب والا را فرا گرفت. مخصوصاً همواره با برادرش سيد الشهداء بود و در سفر وحضر از او جدا نمى شد و از رفتار برادرش بشدت اثر گرفت و الگوهاى رفتارى او را در جان خود استوار ساخت و صفات نيك او را در خود متمثل كرد تا آنجا كه جلوه اى كامل از برادر در خصوصيات و ديدگاههايش شد. امام نيز كه محبت بى شائبه و جانبازى او را نيك دريافته بود او را بر همه اهل بيت خود مقدم مى داشت و خالصانه به او محبت مى ورزيد.

الگوهاى تربيتى والاى ابوالفضل العباس، او را به سطح مصلحان بزرگ بشريت رساند، مصلحانى كه با جانبازيهاى والا و تلاشهاى مستمر براى نجات بشريت از ذلت و بندگى و احياى آرمانهاى بلند انسانى، مسير تاريخ را عوض كردند .

ابوالفضل از همان آغاز، آموخت كه در راه اعلاى كلمه حق و برافراشتن پرچم اسلام - كه خواهان آزاد كردن اراده انسانى و ايجاد جامعه برينى است كه عدالت، محبت و فداكارى و از خود گذشتگى بر آن حاكم باشد جان بازى كند. اين اعتقادات بزرگ د رجان عباس ريشه داشت و با هستى اش عجين شده بود تا آنجا كه با تمام قوا در راه آنها پيكار كرد. طبيعى بود كه چنين باشد؛ زيرا پدرش اميرالمؤمنين (ع) و برادرانش ،حسن و حسين (ع) نهال ارزشها را در جانش غرس كرده بودند؛ بزرگوارانى كه مشعل حريت و كرامت را در دست گرفتند و افقهاى روشنى براى ملتهاى روى زمين گشودند، تا آزادى و كرامت خود را باور كنند و حق و عدالت و ارزشهاى والاى انسانى بر آنان حاكم باشد.

 

پى نوشتها:

1- يلاعب اطراف الاسنة عامر

فراح له حظ الكتائب اجمع

2- يا واهب الخير الجزيل من سعة

نحن بنو ام البنين الاربعة

و نحن خير عامر بن صعصعة

المطعمون الجفنة المدعدعة

الضاربون الهام وسط الحيصعة

اليك جاوزنا بلاداً مسبعة

تخبر عن هذا خبيراً فاسمعه

مهلاً ابيت اللعن لاتأكل معه

3- شرد بر حلك عنى حيث شئت ولا

تكثر عَلىّ و دع عنك الاباطيلاً

قد قيل ذلك ان حقا و ان كذباً

فما اعتذارك فى شى ء اذا قيلاً

4- قمر بنى هاشم، ص 11 - 13. محقق بزرگ شيخ عبدالواحد مظفر در كتاب خود «بطل العلقمى» به تفصيل درباره اين خاندان گرامى و با قيات صالحات آنان سخن رانده است .

5- تنقيح المقال، ج 2، ص 128.

6- تنقيح المقال، ج 2، ص 128.

7- دو زن كه يك شوهر داشته باشند هر كدام هووى ديگرى ناميده مى شود؛ فرهنگ عميد، ج 2.

8- قمر بنى هاشم .

9- منتهى الارب.

10- عبست وجوه القوم خوف الموت

و العباس فيهم ضاحك متبسم

11- ابا الفضل يا من اسس الفضل والابا

أبى الفضل الا ان تكون له ابا

12- در متن «فرهنگ عميد» آمده است كه امروزه معادل «سرتيپ» در فارسى است، لذا «سپهسالار» كه در عربى معادل تقريبى «لواء» است ارجح به نظر رسيد - م .

13- حامى الظعينة اين منه ربيعة

ام اين من علياً ابيه مكرم

14- در عقد الفريد، ج 3، ص 331 چنين آمده است: «دريد بن الصمع» همراه گروهى از دلاوران بنى جشم به قصد يورش به بنى كنانه وارد وادى اخرم كه به آنان تعلق داشت، شدند در كناره وادى مردى را با همسرش ديدند، پس «دريد» به يكى از يارانش دستور داد كه برود و آن زن را بياورد. سوار، خود را به آن مرد رساند و گفت: «زن را واگذار و جانت را نجات ده» آن مردافسار شتر را رها كرد و به زن گفت:

سيرى على رسلك سير الامن

سير دراج ذات جاش طامن

ان التأنى دون قرنى شائنى

ابلى بلائى فاخبرى وعاينى

«با ايمنى و اطمينان خاطر و دلى استوار راه خودت را ادامه بده و دل مشغول مباش. كوتاه آمدن در برابر حريفم ننگ آور است، از اين آزمون سرافراز بيرون خواهم آمد، پس خبر بگير وبنگر» سپس به سوار حمله كرد و اور ا از پا درآورد و اسبش را به زن داد «دريد» ديگرى را فرستاد تا ببيند چرا سوار اولى نيامد و همين كه بدانجا رسيد وصحنه را مشاهده كرد ،آن مرد را صدا زد، او نيز افسار مركب زن را واگذاشت و به سويش بازگشت در حالى كه ابيات زير را مى خواند:

خلّ سبيل الحرة المنيعة

انك لاق دونها ربيعة

فى كفه خطية منيعة

اولا فخذها طعنة سريعة

والطعن منى فى الورى شريعة

ماذاترى من شيئم عابس

أماترى الفارس بعد الفارس

ارداهما عامل رمح يابس

«راه زن آزاد و پاكدامن را باز بگذار كه قبل از دستيابى بر او، با ربيعه طرف هستى كه در دستش نيزه اى باز دارنده است. نخست ضربتى سريع بگير كه ضربتهاى من در پيكرها فرورونده است»، بر او حمله كرد و او را نيز از پا درآورد.

چندى كه گذشت، دريد سومين شخص را براى خبرگيرى از سرنوشت آن دو تن فرستاد. سوار همين كه به صحنه نبرد رسيد، دويار از پا افتاده خود را ديد و آن مرد را مشاهده كرد كه نيزه خود را به دنبال مى كشد. شوهر زن كه سوار را ديده بود، به همسرش گفت: «راه خانه ها را پيش بگير»، سپس متوجه سوار شد و گفت:

«از شيرى خشمگين چه انتظارى دارى؟! آيا سوار را پس از سوار ديگر نمى بنيى كه نيزه اى خشك آنان را از پا انداخت؟» و بر او حمله بر دو او را از پا درآورد و نيزه اش شكست. دريد در انديشه يارانش فرو رفت و پنداشت آن سه تن، مرد را كشته و همسرش را با خود برده اند. پس به دنبال آنان راه افتاد و به جايى رسيد كه آنان كشته شده بودند. خود را به ربيعه كه در حال نزديك شدن به قبيله اش بود رساند و به او گفت: «شخصى مانند تو نبايد كشته شود و با تو نيزه اى نمى بينم. سواران خشمگين هستند پس نيزه ام را بگير تا من برگردم و ياران را از حمله به تو باز دارم».

«دريد» خود را به يارانش رساند و گفت: «صاحب زن به حمايت از او برخاست، يارانتان را كشت و نيزه ام را گرفت. ديگر شما را بر او دسترسى نيست»، آنان نيز راه خود پيش گرفتند. دريد، در اين باره ابيات زير را سرود:

ما ان رايت ولاسمعت بمثله

حامى الظعينة فارسالم يقتل

اردى فوارس لم يكونوا تهزة

ثم استمر كانه لم يفعل

فتهلك تبدوا اسرة وجهه

مثل الحسام جلته كف الصيقل

يزجى طعينة و يسحب رمحه

مثل البغات خشين وقع الجندل

«چون او، حمايتگرى نديده و نشنيده ام سوارى كه چنين به حمايت همسر بپردازد و زنده بماند، دلاورانى نيرومند را مى كشد سپس راه خود را دنبال مى كندگويى اتفاقى نيفتاده و چهره اش چون شمشير صيقل داده مى درخشد، رقبايش را چون پرندگانى خرد و بى مقدار كه از جنگ هراس دارند با قدرت به خاك مى اندازد و نيزه اش را پس خود مى كشد».

15- براى حضرت تا شانزده لقب بر شمرده اند (ر.ك: تنقيح المقال، ج 2، ص 128).

16- مقاتل الطالبين.

17- المنمق في اخبار قريش، ص 437:

اعيذه بالواحد

من عين كل حاسد

قائمهم والقاعد

مسلمهم و الجاحد

صادرهم والوارد

مولدهم والوالد

18- قمر بنى هاشم، ص 19.

 


 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

سفارش حضرت مهدي(عج) به زيارت عاشورا
ماه رجب
سخاوت امام سجاد
وقايع بعد از شهادت
حادثه کربلا
بسیط روی زمین باز بساط غم است از حجت‌الاسلام ...
کلید فتح‏ ازحسین فولادی
عَمْرُو بْنُ عَبْدِ اللَّهِ جَنْدَعى
خواندن خدا به حق اولیای او!!
روزی که حقیقت اعمال بر ملا می شوند!

بیشترین بازدید این مجموعه

هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
مال حلال و حرام در قرآن و روايات‏
صفات خوب انسان‏
قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت
آثار ایمان به خدا در زندگی
گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^