اگر بنا شود همه اشياء و حقايق از نظر ارزش ارزيابى شوند بايد گفت حقيقتى باارزش تر از دين وجود ندارد.
اگر نبا شود همه اشياء و حقايق از نظر منفعت و سود سنجيده شوند بايد گفت حقيقتى در همه عرصه هستى سودمندتر از دين نيست.
اگر بنا شود نعمت ها از نظر منزلت و مرتبت و درجه رفعت مورد دقت قرار گيرند بايد گفت نعمتى از نظر مرتبه و رفعت بالاتر و والاتر از دين نيست.
دين مجموعهاى از حقايق حقه، و ارزش هاى اصيل اخلاقى، و اعمال شايسته است كه حضرت حق بنابر حكمت و رحمت و لطفش نظام داده، تا به وسيله آن انسان را به اوج كمال، تربيت، انسانيت و سعادت دنيا و آخرت برساند.
دين حقيقتى است كه صدوبيست وچهار هزار پيامبر و دوازده امام و اولياء الهى و عالمان انديشمند مسئول تبليغ آن در جامعه انسانى بوده اند.
آبادى به معناى واقعى دنيا و آخرت انسان در گرو ديندارى و دين مدارى و عمل به حقايق دينى است.
انسان بدون دين چهارپائى شكم پرست، و شهوت ران، يا درندهاى پرخشم و كينه، يا شيطانى اغواگر، يا ستمگرى بيرحم، يا خائنى پست، يا جنايت كارى وقيح، يا غارت گرى بيرحم، يا فرعونى زشت، يا قارونى بخيل، يا بلعمى دنيا پرست است.
خشوع درون، تواضع بيرون، نورانيت قلب، صفاى باطن، محبت و عشق، آرامش و بردبارى، حوصله و تحمل، درستى و صدق، امانت و كرامت، عبادت رب، خدمت به خلق، نفس مطمئنه و راضيه و مرضيه، معرفت و بصيرت و ديگر ارزش ها همه و همه محصول دين و ديندارى و ايمان و يقين است.
باغستان طبيعت شجره طيبهاى چون دين ندارد، گلستان هستى گلى دائمى و خوشبوتر از دين ندارد، درياى آفرينش گوهرى پرقيمت تر از دين ندارد، دين مايه سعادت دنيا و آخرت و رهائى و نجات انسان از پيش آمدهاى خطرناك و
سبب مصون ماندن انسان از ضربه هاى هولناك هواى نفس و شياطين درونى و برونى، و خسارت هاى غيرقابل جبران است.
انسان از هنگام ولادت محجوب به حجاب هائى است كه هريك مانعى از تابش نور ملكوتى و فيض ربانى و تحقق علل سعادت در وجود انسان است.
هر حجابى كه كنار زده شود نور قوى ترى تجلى كرده و به سوى ذات و عمق باطن انسان در حركت خواهد آمد، اين جريان معنوى و حقيقت ملكوتى آدمى را تجلى گاه صفات و اسماء حق مى كند و زمينه ظهور مقام خلافت اللهى را فراهم مى نمايد.
تنها نيرو و قدرتى كه مى تواند حجاب ها را از چهره جان بردارد و پرده ها را از روى قلب كنار بزند، و باطن را از خسارت هاى آنها نجات دهد دين است و دين، و جز دين نيروئى كه بتواند چنين خدمت عظيمى به انسان بنمايد وجود ندارد.
هنگامى كه از بركت دين و ديندارى حجاب جسم، حجاب غرائز، حجاب شهوات، حجاب حس گرائى، حجاب منيت، حجاب خودفراموشى ازميان برداشته شود نور حق از افق قلب طلوع مى كند و همه فضاى دل و عرصه گاه باطن را مى گيرد، و شرح صدر، و بردبارى باطن، و تحمل بسيار بالا كه از اعظم نعمت هاى الهى است براى انسان حاصل مى شود، و پس از شرح صدر حقايق اشياء برآدمى منكشف و به اين نتيجه مى رسد كه هرچه خدا به وسيله وحى اعلام نموده و آنچه را پيامبران عظام او آورده اند نظام اتم تشريعى و سبب خير دنيا و آخرت است، و براى او يقين حاصل مى شود كه راه واقعى براى رسيدن به كمالات و آداب و كرامات و خوشنودى حق و بهشت عنبرسرشت فقط و فقط صراط مستقيم الهى است.
نتيجه اين شرح صدر و انشراح باطن و تابش نور پاك شدن قلب از لوث صفات ذميمه و اوصاف بهيميه، و حالات شيطانى است كه هر كدامشان مى تواند علّتى براى خوارى دنيا و خذلان آخرت، و شقاوت ابدى و بدبختى هميشگى و هلاكت سرمدى گردد.
اين نور زداينده شرك، ريا، نفاق، عجب، غرور، كينه، خودپسندى، پستى و ... ساير رذايل و آلودگى هاست.
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ:
آيا كسى كه خدا سينه اش را براى پذيرفتن اسلام گشاده است و بهره مند از نورى از سوى پروردگار خويش است مانند كسى است كه سينه اش از پذيرفتن اسلام تنگ است؟
چون نور صفات با ارزش و ملكات فاضله، و اخلاق انسانيه به نور معرفت اضافه گردد، انسان مصداق نور على نور مى شود.
البته هنگامى كه حجاب ها برداشته شود و نور در عرش جان تجلى نمايد خاصيت اين نور بازكردن جلوى پاى انسان براى رفتن به سوى مقام لقا و قرب و وصال است، و خاصيت ديگرش چون بر صراط قيامت بگذرد خاموش شدن آتش دوزخ به احترام اوست صراطى كه هنگام از آن اين آواز را بشنود:
«جُزيا مؤمن فان نورك اطفألهبى»
اى مؤمن بگذر كه نورت شعله هاى من را خاموش كرد.
هنگامى كه قلب مملو از اين نور شود، و غرق صفا و سلامت گردد نتيجه اش اين مى شود كه انسان نسبت به همه فرمان هاى حق كمر اطاعت بربندد، و ازهمه منهيات و محرمات اجتناب نمايد، و هر عبادتى را آنگونه كه شايسته است انجام دهد، و از خدمت به خلق خدا ابداً دريغ نورزد.
در اين صورت است كه قلب آماده انشراح بيشتر مى گردد، و يقين و معرفت افزون شود، و اين معرفت و يقين او را بر عبادت و اخلاص بيشتر وادار كند، و همينطور معرفت و يقين از پس معرفت و يقين و عمل و اخلاص از پس عمل و اخلاص تا جائى كه فقط خدا داناست
يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الى النور باذنه ويهديهم الى صراط مستقيم:
خدا به وسيله آن نور كسانى را كه از خوشنودى او پيروى كنند به راه هاى سلامت راهنمائى مى كند، و آنان را به توفيق خود از تاريكى هاى جهل و كفر و شرك و نفاق به سوى روشنائى معرفت، ايمان، و عمل صالح بيرون مى آورد و به جانب راه راست هدايت مى كند.
گاهى با پيش آمدن جريانى براى گروهى كه منافع مادى در آن است، و راهى براى شكم چرانى و شهوت رانى و رسيدن به آنها را جز از طريق دين فروشى و كتمان حقيقت و گمراه نگاه داشتن مردم نمى توانند تأمين كنند صبر و تحمل را از دست داده، و نسبت به آخرت سست شده و زر و زيور دنيا بر چشم قلبشان حجاب مى اندازد و آنان را به بازار دين فروشى و تبديل كفر به ايمان و عوض كردن آخرت به دنيا مى كشاند.
از مصاديق قطعى اين گروه سردمداران مذهبى و عالمان يهود و نصارى هستند كه براى حفظ شئون ظاهرى، و جلب منافع مادى، و باز بودن ميدان شكم پرستى اوصاف پيامبر را نزد عوام ملت خود منكر شدند، و راه ايمان آوردن آنان را به پيامبر اسلام كه سبب سعادت دنيا و آخرتشان بود مسدود كردند، و دچار گناه بسيار عظيم صدّ عن سبيل الله شدند و با گرفتن اندكى پول و به تعبير قرآن ثمن قليل دين خود را كه ارزشش مافوق ارزش ها بود به مشترى پست و فتنه گر و تهيدستى چون شيطان و هواى نفس فروختند:
اشْتَرَوْا بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ:
آيات خدا را در برابر بهائى اندك فروختند، در نتيجه مردم را از راه خدا باز داشتند همانا بد است آنچه را همواره انجام مى دادند.
وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ:
بياد آريد هنگامى كه خدا از كسانى كه به آنان كتاب آسمانى داده شد «يعنى يهود و نصارى» پيمان گرفت كه حتماً بايد حقايق آن را براى مردم بيان كنيد و پنهانش ننمائيد پس آن عهد را ترك نمودند و به آن اعتنائى نكردند و در برابر ترك آن بهائى اندك به دست آوردند پس بد چيزى است آنچه به دست مى آورند.
منبع : پایگاه عرفان