منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد پنجم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
حضرت آدم عليه السلام و نماز
«تفسير على بن ابراهيم قمى»، در توضيح آيه:
[فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ ] «1».
پس آدم كلماتى را [مانند كلمه استغفار و توسّل به اهل بيت عليهم السلام كه مايه توبه و بازگشت بود] از سوى پروردگارش دريافت كرد.
روايتى را از قول پدرش ابراهيم قمى، از ابن ابى عمير، از ابان بن عثمان از امام صادق عليه السلام نقل مى كند «2» كه مورد اعتماد كتب رجالى شيعه از قبيل: «معجم الرجال»، «قاموس الرجال»، «رجال الكشى»، «جامع الرواة» قرار گرفته كه اين اعتماد نمايش گر اين معنى است كه مسئله نماز از جانب حضرت ذوالجلال به عنوان عبادتى بزرگ و طاعتى عظيم در عصر حضرت آدم ابوالبشر مطرح شده و پروردگار عزيز آيين و مكتب مربوط به آدم را همراه با نماز قرار داده است!!
ترجمه فارسى روايت، تا آن جا كه لازم مى باشد از نظر خوانندگان عزيز مى گذرد.
آدم پس از اين كه بر اثر نزديك شدن به درخت منهيه، از بهشت رانده مى شود و به زمين هبوط مى كند، به مدت چهل شبانه روز در كوه صفا واقع در مكه نزديك به محل بيت اقامت مى نمايد.
در آن مدت به خاطر دورى از بهشت، در حالى كه سر به سجده داشت سرشك از ديده مى سفت و به خاطر دورى از جنت و به خصوص دچار شدن به مقام فراق از محبوب به شدت مى گريست!!
او شب و روز سر به زانوى غم داشت و آتش دل در سرشك ديده آشكار مى ساخت و گاهى جبين بر خاك درگاه حضرت معبود ساييده به عنوان اظهار فقر و عجز در پيشگاه آن غياث مستغيثين عرضه مى داشت:
اى خدا اى رهنماى گمرهان |
اى تو دانا هم به پيدا و نهان |
|
اى تو پيدا جز تو ناپيدا همه |
وى تو بينا جز تو نابينا همه |
|
يا غياث المستغيثين الغياث |
اى نشاط جان غمگين الغياث |
|
الغياث اى بيكران درياى لطف |
الغياث اى موج توفان خيز لطف |
|
دور گشتم گم شد آواز جرس |
اى امير كاروان فريادرس |
|
در ميان رهزنان ماندم اسير |
گه به بالا مى كشندم گه به زير |
|
آن چنان از عمق دل ناله كرد و خاك زير صورت، از اشك ديده تر نمود كه امين وحى بر او نازل شد و سبب ناله جانسوز او را از او پرسيد؟ در پاسخ فرشته حق گفت:
چرا نگريم؟ براى چه ننالم؟ كه من بايد تا جان در بدن دارم در آتش اشك بسوزم و از حسرت جان بكاهم، مگر نه اين است كه مولاى عزيز من و يار دلنواز من حضرت حق به خاطر عصيان من، مرا از جوار قرب بيرون كرده و از بهشت عنبر سرشت خود كه جايگاه عزيزان اوست رانده و از پيشگاه رحمت بى نهايتش محروم نموده و جايم را بر فراز خاك تيره در اين بيابان پر از سنگ و خار قرار داده و از من ضعيف ناتوان و فقير دل شكسته روى برگردانده. بر من است كه تا مى توانم بنالم و تا قدرت دارم اشك بريزم و در آتش حسرت و اندوه و پشيمانى بسوزم!!
فرشته وحى به او گفت:
به پيشگاه لطف حق برگرد و وجود خويش را به زينت توبه بياراى كه توبه جبران كننده گناه گذشته است و علت جذب عنايت حق به سوى تائب، رو به پيشگاه او كن و با زبان حال و قلبى سوزان به حضرت او عرضه بدار:
اى به ازل بوده و نابوده ما |
وى به ابد زنده و فرسوده ما |
|
حلقه زن خانه به دوش توايم |
چون در تو حلقه به گوش توايم |
|
بى طمعيم از همه سازنده اى |
جز تو نداريم نوازنده اى |
|
از پى توست اين همه اميد و بيم |
هم تو ببخشاى و ببخش اى كريم «2» |
|
خداوند مهربان چون اراده آدم را بر جبران گذشته راسخ ديد و ميل او را به بازگشت و توبه، ميل حقيقى يافت، قبه اى از نور كه جايگاه بيت را مشخص مى كرد و تابش نورش حدود جغرافيايى حرم را معلوم مى نمود، فرو فرستاد و به امين وحى فرمان داد كه محل بيت را نشانه گذارى كند.
چون به وسيله آن نور الهى، محل بيت و حدود و حرم معلوم شد، فرشته وحى از آدم خواست آماده شود تا مراسمى را به جاى آورده و در ضمن آن مراسم دست نياز به سوى بى نياز براى توبه بردارد.
آدم روز اول ذوالقعده هبوط داشت و پس از طى مقدماتى روز ترويه برنامه لازم را شروع كرد.
پدر آدميان به فرمان فرشته وحى، غسل كرد و احرام بست، پس از آن در روز هشتم ذوالحجه به سرزمين منى رفت و دستور گرفت كه شب را در منى بماند.
صبح روز نهم به عرفات آمد در حالى كه زبان پاكش مترنّم به تلبيه بود و آفتاب عرفات از ظهر مى گذشت؛ امين وحى به او گفت كه از ادامه تلبيه خوددارى كن و دو مرتبه خود را به غسل، زينت ده و مشغول نماز عصر شو. پس از نماز خواندن، فرشته حق به وى گفت: در اين سرزمين بپاخيز: چون برخاست، كلمات توبه را به دستور حق به وى تعليم كرد، آن گاه آدم به شرف با عظمت توبه، پس از اداى فريضه عصر مشرف شد و عظمت از دست داده را بازيافت «3».
از اين روايت پر ارزش كه علاوه بر «تفسير على بن ابراهيم»، كتاب هاى ديگر هم نقل كرده اند، استفاده مى شود كه فرهنگ آدم و آيين اين پيامبر بزرگ، داراى نماز بوده، ولى چگونگى و كيفيت و شرايط و عدد ركعات و اوقات آن چسان بوده، از ما پوشيده است و دانستن آن هم براى ما چندان لزومى ندارد، مهم آن است كه معارف اسلامى به طور قاطع مى گويند: آدم براى به جاى آوردن نماز داراى مسؤوليت بوده است.
امام صادق عليه السلام فرمود:
به هنگامى كه آدم ابوالبشر از دنيا رفت، فرزندانش از جانب حق دستور گرفتند كه قبل از دفن آدم بر او نماز بگزارند.
فرزندش هبة اللّه به امين وحى گفت: اى فرستاده حق! پيش قدم شو تا بر جنازه اين مرد نماز گزارده شود، فرشته پاسخ داد: خداوند، ما را به سجده بر پدرت امر كرد و هم اكنون در شأن ما نيست كه بر نيكوترين فرزند وى مقدم شويم، شما بر ما پيشى گير و پنج تكبير بر جنازه بخوان؛ پس از عمل هبة اللّه، نماز خواندن بر جنازه تمام انسان ها در همه اديان الهى واجب شد «4».
در هر صورت مسئله نماز- حتى بر جنازه انسان- جزء واجبات دينى و فرايض الهى بوده و اين برنامه از مهم ترين برنامه هاى حضرت حق در ميان عبادات و برنامه هاست.
حضرت ادريس عليه السلام و نماز
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
به وقت ورود به شهر كوفه از مسجد سهله ديدن كن و در آن جايگاه با عظمت، نماز بگزار و حل مشكلات دينى و دنيوى خود را از خداى مهربان بطلب.
مسجد سهله خانه ادريس است، پيامبرى كه در آنجا به پيشه خياطى مشغول بود و نمازش را در آن جايگاه اقامه مى كرد.
آرى، كسى كه در آنجا دست نياز به سوى بى نياز بردارد، بى جواب نمى ماند و در قيامت در جنب حضرت ادريس از مقام بلندى برخوردار خواهد بود و به خاطر عبادت و نيازمندى در آن محل مقدس از رنج دنيا و شر دشمنان، در پناه حق قرار خواهد گرفت «5».
ادريس از قديمى ترين پيامبران خداست و مفسر بزرگ قرآن مرحوم طبرسى او را جدّ پدرى نوح مى داند «6».
حضرت نوح عليه السلام و نماز
امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
پرستش خداوند بزرگ و اخلاص به پيشگاه او و بى همتا دانستن حضرت حق كه خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده، اصول آيين نوح را تشكيل مى داد و پروردگار مهربان از نوح و همه انبيا پيمان گرفت كه او را فرمان ببرند و از شرك دورى جويند و خداوند عزيز، حضرت نوح را به نماز و امر به معروف و نهى از منكر و رعايت حلال و حرام دعوت كرد «7».
حضرت ابراهيم عليه السلام و نماز
ابراهيم خليل كه از او به عنوان قهرمان توحيد و پيامبر بت شكن ياد مى شود، به فرمان الهى، هاجر و اسماعيل را حركت داد و به دلالت حضرت حق راه پيمود، تا به جايگاه كعبه رسيد؛ آن طفل شيرخوار و مادرش را بنا به خواست خدا، در آن سرزمين بى آب و علف با مختصرى طعام و پيمانه اى از آب پياده كرد.
سپس از همسر مهربان خود خداحافظى كرد و اراده باز گشت نمود؛ در اين وقت، هاجر دامن ابراهيم را گرفت و عرضه داشت: چرا مى روى و به كجا مى روى و به كجا خواهى رفت؟ ما را در اين دشت هولناك و زمين بى آب و علف به كه وامى گذارى؟!
ابراهيم، زارى هاجر را نديده گرفت و با آرامشى كه خاص مردان خداست به هاجر گفت: اين كه تو و اين طفل گرسنه را در اين بيابان مى گذارم، فرمان خداست.
هاجر چون اين آهنگ گرم و دلپذير را شنيد به جاى خويش بازگشت و در برابر حكم حكيمانه حق تسليم شد و پيش خود گفت: اگر ماندن من با اين كودك در اين بيابان وحشت زا فرمان خداست، باك ندارم؛ زيرا او حافظ و نگهبان من و كودك من است.
حاجت به عرض حاجت واظهار حال نيست |
آنجا كه جود اوست مجال سؤال نيست |
|
از پيشگاه عشق مثالى رسيده است |
جستم زعقل چاره به جز امتثال نيست |
|
دل داده ايم سر به كمندت نهاده ايم |
سر را مجال از تو و دل را ملال نيست |
|
سرتاسر جهان همه دشمن اگر بود |
ما را به غير دوست، كسى در خيال نيست |
|
اين يار پنج روزه غم آرد نشاط او |
دل با كسى سپار كه او را زوال نيست «8» |
|
ابراهيم بازگشت و فراق فرزند- كه تنها چراغ زندگى او بود- قلبش را سخت مى فشرد، اما ايمان به خداوند او را از آن منطقه با كمال اطمينان دور مى ساخت و در حالى كه مركب به جلو مى راند، دست به سوى حق برداشت و فرمود:
[رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ] «9»:
پروردگارا! من برخى از فرزندانم را در درّه اى بى كشت و زرع نزد خانه محترمت سكونت دادم؛ پروردگارا! براى اين كه نماز را بر پا دارند.
و نيز حضرت ابراهيم به حضرت حق عرضه داشت:
[رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ] «10».
پروردگارا! مرا بر پادارنده نماز قرار ده، و نيز از فرزندانم [برپادارندگان نماز قرار ده ]. و پروردگارا! دعايم را بپذير.
حضرت اسماعيل عليه السلام و نماز
قرآن مجيد در سوره مريم مى فرمايد:
[وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا* وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا] «11»:
و در اين كتاب، [سرگذشتِ ] اسماعيل را ياد كن، كه او وفا كننده به وعده و فرستاده اى پيامبر بود.* و همواره خانواده اش را به نماز و زكات فرمان مى داد، و نزد پروردگارش پسنديده بود.
حضرت اسحاق و يعقوب عليهما السلام و نماز
قرآن كريم در سوره انبيا مى فرمايد:
[وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ* وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ ] «21»:
و اسحاق و يعقوب را به عنوان عطايى افزون، به او بخشيديم و همه را افرادى شايسته قرارداديم.* و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مى كردند، و انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرديم، و آنان فقط پرستش كنندگان ما بودند.
تذكر اين نكته لازم است كه حضرت يعقوب بنابر آيات قرآن، فرزندانش را به هنگام مرگ سفارش به آيين اسلام- كه آيين ابراهيم بود- نمود و در جملات گذشته ديديد كه آيين ابراهيم همراه با نماز بود، بنابراين آيين يوسف و تمام پيامبران از نسل او داراى نماز بود و هيچ كدام از انبيا و امت انبيا از اجراى اين حكم با عظمت الهى استثنا نشده بودند.
نماز، حقيقت جامعى است كه دين الهى بدون آن ناقص و بندگى بندگان، منهاى اين اصل عالى ناتمام است.
قسمت عمده اى از رشد و كمال انسان در پرتو نماز تأمين مى شود و انسان بى نماز، در حقيقت از اصل عالم دور واز رحمت حضرت دوست مهجور است.
نماز، راه مستقيم انسان به سوى او و علامت عشق عبد به مولا و مركب تندرو روح به سوى عالم ملكوت و حقيقتى است كه تمام موجودات هستى به وسيله آن به جانب حضرت حق در حركت اند.
حضرت شعيب عليه السلام و نماز
در سوره مباركه هود چنين مى خوانيم:
[وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ* وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ* بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ* قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ] «13»:
و به سوى [مردم ] مَدين، برادرشان شعيب را [فرستاديم.] گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد، شما را جز او هيچ معبودى نيست و از پيمانه و ترازو مكاهيد، همانا من شما را در توانگرى و نعمت [ى كه بى نياز كننده از كم فروشى است ] مى بينم و بر شما از عذاب روزى فراگير بيمناكم.* و اى قوم من، پيمانه و ترازو را عادلانه [و منصفانه ] كامل و تمام بدهيد، و اجناس مردم را [هنگام خريدن ] كم شمارتر و كم ارزش تر [از آنچه كه هست ] به حساب نياوريد و در زمين تبهكارانه فتنه و آشوب برپا نكنيد.* آنچه خدا [در كسب و كارتان از سود و بهره پس از پرداخت حق مردم ] باقى مى گذارد، براى شما بهتر است اگر مؤمن باشيد، و من بر شما نگهبان نيستم.* گفتند: اى شعيب! آيا نمازت به تو فرمان مى دهد كه آنچه را پدرانمان مى پرستيدند رها كنيم؟ يا از اين كه در اموالمان به هر كيفيتى كه مى خواهيم تصرف كنيم دست برداريم؟
به راستى كه تو [انسانى ] بردبار و راه يافته اى [پس چرا مى خواهى در برابر آزادى ما نسبت به بت پرستى وهزينه كردن اموالمان به هر كيفيتى كه بخواهيم بايستى؟!]!
آرى، نماز شعيب، نماز بازدارنده از فحشا و منكرات بود و نمازگزارى چون شعيب نمى توانست در برابر كفر و شؤون آن بى تفاوت باشد؛ به همين خاطر نمازگزار واقعى برى از انواع منكرات و جهادگرى استوار در برابر آلودگى هاست و بر مبناى همين حساب، مردم مدين امر به معروف و نهى از منكر شعيب را به نماز او نسبت مى دادند.
حضرت موسى عليه السلام و نماز
در كتاب الهى، سوره طه مى خوانيم:
[فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى * إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً* وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى * إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي ] «14».
پس چون به آن آتش رسيد، ندا داده شد: اى موسى!* به يقين اين منم پروردگار تو، پس كفش خود را از پايت بيفكن؛ زيرا تو در وادى مقدس طوى هستى.* و من تو را [به پيامبرى ] برگزيدم، پس به آنچه وحى مى شود، گوش فرا دار.* همانا! من خدايم كه جز من معبودى نيست، پس مرا بپرست و نماز را براى ياد من برپا دار.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
خداوند به موسى فرمود: مى دانى چرا از ميان بندگانم تو را براى شنيدن كلامم به نحو مستقيم انتخاب كردم؟ عرضه داشت: نه. خطاب رسيد: به خاطر اين كه در عبادت و بندگى همانندت را نيافتم كه نسبت به من در نفس خود به اين اندازه با تواضع باشد. اى موسى! تو بنده اى هستى كه در پيشگاه من به وقت نماز صورت بر خاك مى گذاشتى «2».
به قول فروغى:
گر زغلاميش نشانت دهند |
سلطنت كون و مكانت دهند |
|
بنده او شو كه به يك التفات |
خواجگى هر دو جهانت دهند |
|
سر به خط ساقى گلچهره نه |
تا زقضا خط امانت دهند |
|
باده مستانه بنوش آشكار |
تا خبر از راه نهانت دهند |
|
تا نرسد جان تو بر لب كجا |
نوشى از آن كنج دهانت دهند |
|
حضرت لقمان عليه السلام و نماز
در قرآن مجيد سوره لقمان مى خوانيم:
[يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ] «14»:
پسركم! نماز را برپا دار و مردم را به كار پسنديده وادار و از كار زشت بازدار و بر آنچه [از مشكلات و سختى ها] به تو مى رسد شكيبايى كن، كه اين ها از امورى است كه ملازمت بر آن از واجبات است.
حضرت داود عليه السلام و نماز
علامه مجلسى رحمه الله، در توضيح آيات مربوط به حضرت داود رواياتى درباره فضايل و محاسن و كثرت عبادت آن مرد الهى نقل مى كند كه به خاطر رعايت اختصار، خوانندگان عزيز را به آن بخش از كتاب ارجاع مى دهم «15».
حضرت سليمان عليه السلام و نماز
نماز در رأس تمام عبادات سليمان بوده و آن رادمرد بزرگ الهى، در ميان مردم به كثرت نماز شهرت داشت «16».
چگونه انبيا بزرگ الهى داراى كثرت نماز نباشند، در حالى كه نماز رابطه عاشقانه و عارفانه بين بندگان و خداست و كسى كه موفق به نماز است، مشرف به برترين شرف شده و محبوب حضرت احديت است.
حضرت زكريا عليه السلام و نماز
در قرآن كريم سوره آل عمران مى خوانيم:
[هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ* فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ ] «17»:
در آنجا بود كه زكريا [با ديدن كرامت و عظمت مريم ] پروردگار خود را خواند، گفت: پروردگارا! مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن، يقيناً تو شنواى دعايى.* پس فرشتگان، او را در حالى كه در محراب عبادت به نماز ايستاده بود، ندا دادند كه: خدا تو را به يحيى بشارت مى دهد، كه تصديق كننده كلمه اى از سوى خدا [يعنى مسيح ] است و سرور و پيشوا، و [از روى زهد و حيا] نگاهدار خود از مُشتهيات نفسانى، و پيامبرى از شايستگان است.
حضرت عيسى عليه السلام و نماز
در كتاب الهى سوره مريم چنين مى خوانيم:
[قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا* وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا* وَ بَرًّا بِوالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا* وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا] «18»:
نوزاد [از ميان گهواره ] گفت: بى ترديد من بنده خدايم، به من كتاب عطا كرده و مرا پيامبر قرار داده است.* و هر جا كه باشم بسيار بابركت و سودمندم قرار داده، و مرا تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرده است.* و مرا نسبت به مادرم نيكوكار [و خوش رفتار] گردانيده و گردنكش و تيره بختم قرار نداده است.* و سلام بر من روزى كه زاده شدم، و روزى كه مى ميرم، و روزى كه زنده برانگيخته مى شوم.
حضرت يونس عليه السلام و نماز
قرآن كريم در سوره صافات مى فرمايد:
[فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ* لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ] «19»:
[و در شكم ماهى به تسبيح خدا مشغول شد كه ] اگر او از تسبيح كنندگان نبود،* بى ترديد تا روزى كه مردم برانگيخته مى شوند در شكم ماهى مى ماند.
مرحوم طبرسى از قول قتاده مى نويسد:
منظور از تسبيح و ستايش يونس نماز او بوده و همين حقيقت با عظمت، علت نجاتش از شكم ماهى شد «2».
از آيات ذكر شده به اين نتيجه مى رسيم كه تمام پيامبران الهى در ميان امم و ملل مبعوث به نماز بودند و خداوند مهربان از باب عشق به بندگان، هيچ جامعه اى را جداى از اين تكليف نگذاشته؛ زيرا نماز در رشد و كمال روحى انسان نقش مهمى را برعهده دارد و بدون اتصال و پيوند به اين تكليف با ارزش الهى، انسان مورد عنايت و رضاى حق قرار نخواهد گرفت.
نماز، جهانى از اسرار الهى است كه مى توان با قدرت تقوا و خلوص به آن اسرار رسيد.
نماز، دنياى با عظمتى است كه ديدگاه آن تا اعماق جنات الهى و رضوان اكبر است.
نماز، شرف و فضيلت انسان و مايه حركت او به سوى حضرت جانان است.
نماز، درهاى رحمت و بركت الهى را به روى عباد باز مى كند. نماز، يكى از مهم ترين علل نجات عبد در قيامت است.
خدا را از طريق قرآن مجيد بشناسيد، اسما و صفات حضرت او را درك كنيد و در نعمت هاى مادى و معنوى كه به شما عنايت فرموده انديشه كنيد و از اين راه به كسب عشق و محبت به حضرت حق برآييد؛ چون آتش عشق از باطن قلب شما زبانه كشيد، اين عشق را در نماز- كه به فرموده حضرت رضا عليه السلام اداى شكر منعم است «20»- آشكار خواهيد ديد و در اين صورت نماز شما در پيشگاه معبود نمازى عالمانه و عارفانه و عاشقانه خواهد شد و اين نماز پرارزش ترين عمل در بارگاه حضرت اوست.
به قول عارف بسطام، مرحوم فروغى:
خوش آن كه نگاهش به سراپاى تو باشد |
آيينه صفت محو تماشاى تو باشد |
|
صاحب نظر آنست كه در صورت و معنى |
چشم از همه بر بندد و بيناى تو باشد |
|
اين سحر كه چشم همه را بسته به يك بار |
سحريست كه در نرگس شهلاى تو باشد |
|
آن نافه كه بويش همه را خون به جگر كرد |
در چين سر زلف چليپاى تو باشد |
|
چون طره بى تاب تو آرام نگيرد |
هر دل كه سراسيمه سيماى تو باشد |
|
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره (2): 37.
(2)- تفسير القمى: 1/ 44.
(2)- مخزن الأسرار، نظامى گنجوى.
(3)- بحار الأنوار: 11/ 178، باب 3، حديث 25؛ مستدرك الوسائل: 9/ 329 باب 9، وجوب احترام الحرم وحكم صيده، حديث 11018؛ تفسير القمى: 1/ 44.
(4)- التهذيب: 3/ 330، باب الصلاة على الأموات، حديث 59؛ من لا يحضره الفقيه: 1/ 163، باب الصلاة على الميّت، حديث 465؛ بحار الأنوار: 11/ 260، باب 8، حديث 3.
(5)- قصص الانبياء، راوندى: 80، فصل 2، حديث 64؛ بحار الأنوار: 11/ 280، باب 9، حديث 10؛ مستدرك الوسائل: 3/ 413، باب 39، حديث 3899.
(6)- مجمع البيان: 6/ 518.
(7)- الكافى: 8/ 282، حديث نوح عليه السلام يوم القيامة، حديث 424؛ بحار الأنوار: 11/ 331، باب 3، حديث 53.
(8)- نشاط اصفهانى.
(9)- ابراهيم (14): 37.
(10)- ابراهيم (14): 40.
(11)- مريم (19): 54- 55.
(21)- انبياء (21): 72- 73.
(13)- هود (11): 84- 87.
(14)- لقمان (31): 17.
(15)- بحار الأنوار: 14/ 98، باب 8.
(16)- بحار الأنوار: 14/ 98- 104، باب 8.
(17)- آل عمران (3): 38- 39.
(18)- مريم (19): 30- 33.
(18)- صافات (37): 143- 144.
(19)- بحار الأنوار: 14/ 403، باب 26؛ مجمع البيان: 8/ 591.
(20)- علل الشرائع: 1/ 260، باب 182.
منبع : پایگاه عرفان