تفاوت نسخه هاي صحيفه سجاديه
هنگامي که ما صحيفه را مطرح مي کنيم، سؤالاتي هم در کنارش مطرح مي شود که بايد به آنها پاسخ داده شود. سؤال اول اينکه هم در کتاب ها و هم در گفتارها، اين کتاب به عنوان صحيفه کامله سجاديه گفته مي شود.
آيت الله مرعشي نجفي در مقدمه صحيفه فرموده بودند که من از بعضي از علماي زيدي شنيدم که آنها هم صحيفه دارند ولي صحيفه آنها ناقص است. اينکه مي گويند صحيفه کامله، يعني صحيفه اي که در اختيار شيعه است غير از آن است که در اختيار زيدي ها است.
ولي به مرور معلوم شد که سه نوع صحيفه در دست داريم؛ يکي صحيفه کامله که پنجاه و چهار دعا دارد، دوم صحيفه اي که سي و هشت دعا دارد و سوم صحيفه اي که چهل و چهار دعا دارد و در اصفهان چاپ شده است. البته آنهايي که اين صحيفه ناقص را چاپ کرده اند به قصد خدمت بوده ولي برخي اعتراض دارند که نبايد صحيفه هاي ناقص چاپ مي شد. زيرا چاپ شدن صحيفه ناقص ايجاد سؤال مي کند. البته جوابش هم روشن است. اگر يک نسخه اي زيادتر از ديگر نسخه ها داشته باشد کسي نمي تواند بگويد آن که زيادتر است حجيت ندارد. زيرا تلخيص کردن رسم بوده است و گاهي هم بخشي از کتاب از بين رفته است ولي زياد کردن خيانت است. در روايات فقهي هم اين را داريم.
اگر به همين صحيفه خودمان مراجعه کنيد، مي بينيد که راوي مي گويد صحيفه داراي هفتاد و پنج دعا بود ولي يازده عدد از دعاها از دست رفته است. حالا اگر يازده دعا هم از دست رفته باشد، مي شود شصت و چهار دعا در حالي که صحيفه فعلي پنجاه وچهار دعا دارد يعني ده دعاي ديگر نيز از آن فوت شده است.
به اين نتيجه مي رسيم که صحيفه اصلي هفتاد و پنج دعا بوده و اين راوي شصت و چهار دعا در اختيار داشته است. مجددا چه اتفاقي افتاده است که از اين تعداد، پنجاه و چهار دعا را نقل کرده و کساني ديگر هم تعداد کمتري را نقل کرده اند و ترتيب اينها هم با يکديگر فرق مي کند؛ اين مطلب نياز به بررسي دارد. ولي آنکه براي ما اساس است همين صحيفه کامله است. آن که از سابق، علما روي آن نظر داشته اند همين صحيفه اي است که در دست ما است. اگر سؤال شود که آن صحيفه ها چه هستند پاسخش اين است که آنها ناقص هستند.
صلوات در صحيفه سجاديه
ما در مسأله صلوات که مي گوييم «اللهم صل علي محمد و آل محمد»، وقتي به کتاب هاي حديثي مراجعه مي کنيم صلوات با همين مقدار بدون اضافه جمله ديگر کم داريم. يعني معمولا صلوات هاي نقل شده در کتب اهل تسنن و کتب ما دنباله دارد. مثل کما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم و... اينکه به همين مقدار اکتفا شده باشد در روايات ما هم کم است، ولي از امتيازات صحيفه سجاديه اين است که طبق شمارش در صحيفه حدود صد و هشتاد بار صلوات تکرار شده است. يعني صد و هشتاد بار با همين عبارتي که ما مي گوييم تکرار شده است.
در يک جلسه اي که اهل تسنن بودند همين را مطرح کردم گفتم که شما ائمه ما را امام نمي دانيد ولي انسان هاي صادق و موثقي مي دانيد و گفته هاي آنها را حجت مي دانيد. در صحيفه سجاديه امام زين العابدين حدود صد و هشتاد مرتبه صلوات را اينگونه گفته است. چطور شما «آل» را حذف مي کنيد.
متأسفانه در صحيفه هاي ناقص آن صلوات ها نيست. يعني يک عمري است که ما روي اين صحفه و با اين وضع موجود تکيه مي کنيم ولي اين دو صحيفه ناقص که چاپ شده است،صلوات ها را حذف کرده اند. شما همان صحيفه سي و هشت دعايي را بگيريد مي بينيد که در پاورقي نوشته است که صلوات در صحيفه کامله است ولي در اينجا نيست. حالا دست چه کسي بوده، شايد کساني که استنساخ مي کرده اند توجه نداشته اند، يا صلوات را زايد دانسته اند. و اين کار نادرستي بوده که انجام شده است.
توجه داشته باشيد که در محافل عمومي نبايد مطرح شود که ما صحيفه کامل و صحيفه ناقص داريم. زيرا آن صحيفه اي که لااقل از قرن ششم در ميان مردم به وفور وجود داشته همين صحيفه کامله سجاديه است و آن صحيفه هاي ناقص بعدها پيدا شده است.
اهتمام به صحيفه در گذشته
نکته ديگر اينکه صحيفه سجاديه (در عين اينکه گاهي گفته مي شود به آن کم لطفي شده است)، در بين علماء يکي از رايج ترين کتاب هاي شيعه بوده است. براي اين مدعا شواهد خوبي وجود دارد.
در کتابخانه هاي قم - کتابخانه آيت الله مرعشي، فيضيه، مسجد اعظم، آيت الله العظمي گلپايگاني و... - ده ها نسخه صحيفه وجود دارد. در بسياري از کتابخانه ها هرچه بگرديد براي کتب مهم ديگر ده يا بيست نسخه بيشتر پيدا نمي کنيد ولي بيش از صد و سي نسخه صحيفه فقط در کتابخانه مشهد وجود دارد. اگر جستجو شود از پر نسخه ترين کتاب هاي شيعه صحيفه سجاديه است. پيدا است که خيلي به آن توجه داشته اند يعني کثرت نسخه هاي خطي نشانه اين است که کتاب مورد عنايت بوده است.
عزيزان توجه دارند که کتاب هاي درسي هميشه پر نسخه است زيرا طالب زياد داشته است. بهترين شاهد براي اينکه يک کتاب مورد توجه بوده است، تعدد نسخ خطي آن کتاب است. مثلا تفسير تبيان را با تفسير مجمع البيان مقايسه کنيد، صاحب مجمع خودش گفته تفسير تبيان را منظم کردم و درست هم انجام داده است يعني مطالب تبيان را منظم کرده با افزوده هاي فراوان، اين است که مجمع مورد توجه قرار گرفته و مي توان بيش از صد نسخه از آن را يافت، ولي تبيان مورد توجه قرار نگرفته است و به همين جهت تعداد نسخ خطي آن زياد نيست.
علاوه بر نسخه هاي بسيار زيادي که از صحيفه به ما رسيده است، کارهايي که راجع به صحيفه سجاديه از سابق انجام شده است نيز دلالت بر اهميت دادن به آن در گذشته دارد. تا چندي قبل بيش از پنجاه شرح بر
صحيفه سجاديه نوشته شده است و خوشبختانه همه اين شروح بر صحيفه سجاديه کامله نوشته شده است.
از حيث چاپ هم اين کتاب بسيار مورد توجه بوده است. آغاز چاپ در ايران حدود سال 1240 بوده و طي ده سال اول تعداد کمي کتاب چاپ شده است. ولي از زماني که چاپ کتاب رايج شده، صحيفه چاپ شده است. يعني اولين چاپ صحيفه در سال 1262 صورت گرفته است. و در فاصله چاپ اولين صحيفه سجاديه تا زماني که آقاي آخوندي رحمه الله عليه - با فاصله صد سال - صحيفه را چاپ کرده اند، اين کتاب بيش از بيست بار تجديد چاپ شده است. يعني صحيفه قبل از چاپ هاي جديد بيست بار چاپ شده است.
مقدمه هاي نوشته شده در صحيفه سجاديه
صحيفه سجاديه کامله يک مقدمه اي دارد، آن دو صحيفه هم مقدمه هايي دارند، ولي مقدمه آنها يک پنجم اين مقدمه است. صحيفه اي که در دست ما است يک مقدمه طولاني دارد و در اين مقدمه، حديث معروفي دارد که مورد توجه کساني که با انقلاب موافق نيستند واقع شده و آن حديث را به رخ ما مي کشند.
وقتي ما صحيفه را مطرح مي کنيم و مي گوييم که از معتبرترين کتاب هاي ما است. آنهايي که با انقلاب موافق نيستند مي گويند اگر اين از معتبرترين کتاب هاي شماست، اين حديث که در اول آن است را چگونه معنا مي کنيد؟ آن حديث اين است:
«قال ابوعبدالله ما خرج و لا يخرج منا اهل البيت الي قيام القائم احد ليطفأ ظلما او ينأش حقا الا استلمته البلية و کان قيامه زيادة في مکروهنا»
امام صادق (ع) فرمود تا زمان ظهور امام زمان (ع) هر کسي که قيام کند و بخواهد ظلمي را از بين ببرد و يا حقي را پايدار کند، جز اينکه خودش را درگير کند و مشکل ما را اضافه کند، چيز ديگري نصيبش نخواهد شد.
کساني در گوشه و کنار همين حديث را به رخ کشيده اند که اين نهضت چيست و اين قيام چيست و... اين را ما بايد توجه داشته باشيم که به اينگونه احاديث وقتي مي توان تمسک کرد که سند معتبر داشته باشد ولي سندي که براي صحيفه اي که در دست ما است و در اختيار است سند قابل اعتمادي نيست. يعني ما بايد اين را بدانيم که پنجاه و چهار دعا در اين کتاب داريم که متن آن کاملا مشخص است که متعلق به امام است و اصلا سند نياز ندارد و مقدمه اي دارد که سند صحيحي ندارد. يعني داراي مقدمه و پنجاه و چهار دعا است. مقدمه سندش ضعيف است ولي دعاها کاملا مشخص است که متعلق به امام است. حالا شايد کسي بپرسد که اگر اينطور باشد و مقدمه ضعيف باشد، دعاها هم قابل اعتماد نيست؟ پاسخ مي گوييم که دعاها اگر بي سند هم باشد، جاي ترديد ندارد که متعلق به امام است. مقدمه را ما بايد ثابت کنيم که از امام صادق (ع) است.
سند صحيفه سجاديه
بنده اينجا يادداشت کرده ام که ده نفر در سند صحيفه ذکر شده اند - محمد بن حسن علوي، محمد بن احمد بن شهريار، محمد بن محمد عکبري، ابو... شيباني، جعفر بن محمد، عبدالله بن عمر بن خطاب، علي بن نعمان، عمير بن متوکل، متوکل بن هارون، متوکل بن عمير - که وقتي شما به کتاب هاي رجالي مراجعه کنيد، دو سه نفر از اين ده نفر يا مجهول هستند، يا اگر ذکر هست موثق نيستند، بعضي از آنها هم حتي تکذيب هم شده اند. يعني اگر کسي دنبال تصحيح سند صحيفه باشد به جايي نمي رسد. سندي که براي صحيفه نقل شده است طبق اصطلاح علم رجال سند صحيحي نيست.
پاسخ اين روايت هم همين است. ما بايد به او بگوييم که آن روايت که در مقدمه صحيفه است، سند صحيحي ندارد. مثل اين روايت تعداد فراواني روايات هست که در وسائل نقل شده است.ش ايد بتوان بيش از پانزده روايت شبيه اين را در کتاب ها يافت که همه مثل همين روايت هستند. اين روايات را ما بايد بررسي کنيم و صحيح و غير صحيح آنها را مشخص کنيم و مدلول آنها را بررسي نماييم. يکي از خوبي هاي آن دو صحيفه اي که چاپ شده است، اين است که در مقدمه آنها اين روايات وجود ندارد.
اما اينکه متن صحيفه سند لازم ندارد، زياد شنيده ايد. مجلسي اول اينگونه فرموده است:
«لا شک في ان الصحيفة الکامله عن مولانا سيد الساجدين بذاتها و فصاحتها و بلاغتها و اشتمالها علي العلوم الالهية التي لا يمکن لغير معصوم الاتيان بها» [1] .
علامه مجلسي دوم در اين خصوص مي فرمايد:
«لا شک لنا في انها من سيد الساجدين أما من جهة الاسناد فانها کالقرآن المجيد و هي متواترة من طرق الزيدية ايضا. و أما من حيث العبارة فهي أظهر من أن يذکر فهو في نهاية الفصاحة وأما من جهة الاحاطة بالعلوم الالهية فهو ايضا ظاهر لمن کان له أدني معرفة بالعلوم» [2] .
حتما شنيده ايد کساني که بحث نماز جمعه را مطرح مي کنند و به خصوص قبل از انقلاب، تمايلي پيدا شده بود که نماز جمعه را غير از امام معصوم کسي نمي تواند اقامه کند. آيت الله بروجردي هم تقريبا نظرش همين بود نماز جمعه در قم خوانده مي شد ولي ايشان توجهي نداشت. يک سند مهم ايشان همين عبارت صحيفه است که مي فرمايد:
«اللهم ان هذا المقام لخلفائک و اصفيائک» [3] .
پروردگارا! اين مقام، مقام خلفاي تو و مقام ائمه است.
گفته مي شود که آيت الله بروجردي فرموده اند که نماز جمعه را نبايد غير امام معصوم اقامه کند و اين عبارت را براي استناد نظر خودش مطرح کرده است. و هنگامي که از سند آن پرسيده اند، ايشان گفته است که راجع به صحيفه سجاديه اصلا بحث سند را مطرح نکنيد. چون خود عبارات شهادت مي دهد که اين از امام معصوم (ع) است.
روايات بسيار زيادي داريم که هيچ منصفي شک نمي کند اين روايت از امام است. مثل روايت يا هشام يا هشام که ر کافي است راجع به عقل و جهل که يکي از مهمترين روايات ما است راجع به عقل، ولي اصطلاحا ضعيف است. ولي کاملا مشخص است که روايت از امام است.
اصلا قدما گاهي از راه سند اثبات مي کردند که روايت متعلق به امام معصوم است و در بسياري از جاها از راه متن اثبات مي کردند. يعني روايت يا هشام که از امام کاظم است هر کسي بخواند متوجه مي شود که غير از پيامبر و امام شخص ديگري نمي تواند اين کلمات را بيان کند.
يا مهمتر از اينها نهج البلاغه است که گردآورنده آن، سند روايات را ذکر نکرده است ولي کاملا مشخص است که اين کلمات متعلق به امام معصوم است. اينکه اخيرا عده اي مي گويند سندهاي آن پيدا شده است نيز به اين معنا است که گردآورنده نگفته که آنها را از کجا بدست آورده و اينها جستجو کرده اند و منبع اين کلمات را بدست آورده اند که مثلا در فلان کتاب است، نه اينکه سند صحيح براي همه آنها پيدا کرده باشند. در دست نبودن سند هيچ وقت نهج البلاغه را زير سؤال نمي برد، زيرا خود متن نهج البلاغه شاهد صدور آن از اميرالمؤمنين (ع) است.
و اما راجع به سند يک جمله اي اينجا هست که اين را خدمت شما عرض کنم که در صحيفه سجاديه اي که چاپ آقاي آخوندي است، مقدمه اي دارد که متعلق به مرحوم آقاي مشکاة و آيت الله نجفي است و آقاي صدر بلاغي آن را ترجمه کرده است؛ که به نظر بنده يکي از بهترين ترجمه هاي صحيفه همين ترجمه است. و ايشان مي گويد من با استفاده از شرح سيد علي خان اين ترجمه را انجام داده ام. در صفحه نهم اين مقدمه دارد که:
«و اما ساير کتب حديث و رجال پس نام صحيفه و رجال سند آن در اکثر آنها مکرر شده تا کار شهرت آن به جايي رسيده است که ملا محمد تقي مجلسي در يکي از روايات خود اشاره کرده است که او را درنقل روايت صحيفه يک ميليون سند است»
توجه داريد که اگر در خصوص راويان صحيفه تحقيق کنيم، در آغاز چند نفري را بيشتر پيدا نمي کنيم که صحيفه را از امام سجاد، از امام باقر، از امام صادق روايت کرده اند و خيلي که جستجو کنيد ده نفر پيدا نمي کنيد که در رديف اول، صحيفه را نقل کرده باشند. ممکن است در واقع بيشتر بوده است ولي آنکه در اختيار ما است، ناقلين اول آن سه نفر بوده اند. مرحوم ملا محمد تقي مجلسي در کتاب هاي ديگرش هم زياد اين مطالب را دارد که مي گويد اين حديث مثلا صدها سند دارد و... اين ضرب تصاعدي است يعني سه نفر اول براي ده نفر نقل مي کنند و به همين ترتيب و به هيچ وجهي نمي توان گفت که متواتر اصطلاحي است. معمولا در طبقات بعد تواتر پيدا مي شود ولي در رده اول تعداد ناقل ها خيلي کم است. و خود ايشان هم مي گويد که ملاک اصلي همان سه نفر اول است و ثقه بودن آنها مهم است و طبقات بعدي اثري در سند روايت ندارند.
مرحوم پدر علامه مجلسي در کتاب هاي ديگر توضيح داده است. انصافا اين پدر و پسر خيلي خدمت به عالم اسلام کرده اند. همين که من عرض کردم که صحيفه اين همه رايج شده است و ما الان به خوبي مي توانيم هزار نسخه از آن را نشان دهيم مي توان قسم خورد که اين کار مجلسي و پدر مجلسي است. مرحوم مجلسي مي فرمايد پدرم چهل سال در صدد ترويج صحيفه بود. مي گويد بسياري از کتاب هاي حديث را من دنبال کردم که نسخه اش زياد شد.
پدر علامه مجلسي در کتاب شرح حديثش هم اصطلاحات تازه اي دارد که مربوط به خودش است. در مواردي مي گويد روايات متواتره ولي خودش در جايي معني کرده است که منظورش از تواتر رواياتي است که يقينا از امام است، زيرا تواتر مي خواهد ايجاد يقين به صدور روايت از امام کند مي گويد از هر راهي که يقين به صدور آن از امام پيدا کرديم، مي توانيم بگوييم که اين روايت از امام است. ايشان اگر مي گويد که صحيفه متواتر است، منظورش همين است که عرض کردم.
نکته ديگر اينکه در احاديث هست که امام صادق فرموده است که:
حديثي حديث ابي و حديث ابي حديث جدي و حديث جدي حديث الحسين و حديث الحيسن حديث الحسن و حديث الحسن حديث اميرالمؤمنين و حديث اميرالمؤمنين حديث رسول الله و حديث رسول الله صلي الله عليه و آله قول الله عزوجل» [4] .
کلام من کلام پدرم است و کلام پدرم کلام جد من است و کلام جد من کلام امام حسين (ع) است و کلام امام حسين (ع) کلام امام حسن (ع) است و کلام امام حسن (ع) کلام اميرالمؤمنين (ع) است و کلام أميرالمؤمنين (ع) کلام رسول خداست و کلام رسول خدا (ص) کلام خداوند متعال است.
يعني هرچه ما مي گوييم از رسول خداست. کسي از ايشان سؤال مي کند که آيا حديث شما را مي توان به پدرتان نسبت داد؟ حديث را از شما بشنوند ولي بگويند که امام سجاد فرموده است. فرمودند اشکال ندارد ولي اگر به خود ما نسبت دهيد بهتر است.
واقعا گفته هاي امام صادق گفته هاي پيامبر است. واقعا گفتار امام عسکري گفتار امام صادق است. ممکن است که در يک زماني کساني از امام صادق چيزي بشنوند ولي تقيه مانع از اين شده است که اسم ايشان را ببرند، لذا از پيامبر نقل کرده اند. اين را براي اين عرض کردم که تعدادي از دعاهاي صحيفه سجاديه از ديگران هم نقل شده است. بنده خودم هم کتابي تصحيح کرده ام و چاپ شده است که در آن شايد پانزده مورد دعا کاملا شبيه دعاهاي صحيفه از اميرالمؤمنين نقل شده است. يعني در آن کتاب مي گويد اميرالمؤمنين اين دعا را دارد در حالي که دعاي صحيفه است. صحيفه قطعا از امام سجاد است ولي مجاز بوده اند که دعاي امام سجاد را از أميرالمؤمنين نقل کنند.
از آن طرف هم هيچ مانعي ندارد که امام سجاد اين را از اميرالمؤمنين آموخته باشد. يعني فقط امام سجاد گفته باشد و قبل از ايشان هيچکس چنين عباراتي را نگفته باشد. هم مي تواند نقل کند و هم مي تواند از خودش بگويد؛ هيچ مشکلي ندارد.
شروح صحيفه سجاديه
شروح صحيفه سجاديه خيلي فراوان است. ترجمه ها هم خيلي فراوان است. ترجمه هاي معاصرين هم خيلي فراوان است. خودتان بايد تشخيص دهيد که کدام درست است. ولي آنکه علماي ما گفته اند بهترين شرح، شرح مرحوم سيد علي خان است. اين شرح قبلا چاپ سنگي شده است و به تازگي جامعه مدرسين در نه جلد آن را چاپ کرده است.
آقا سيد ابوالفضل موسوي تبريزي که در قبل از انقلاب به رحمت خدا رفتند، چون ديد که شرح صحيفه سيد علي خان مدني مطالب ادبي فراواني دارد که به درد اهل منبر نمي خورد، اين کتاب را تلخيص کرد. يعني خلاصه شرح سيد علي خان در سه جلد چاپ شده است. البته شروح متعدد ديگري هم چاپ شده است. سال گذشته شرحي در پنج جلد چاپ شد که نويسنده آن دويست سال قبل زندگي مي کرده و مطالب عرفاني بسياري در آن آورده است.
شرح سيد علي خان مدني همه چيز دارد. خيلي جاها بحث هاي اضافي دارد که مي تواند چند روز درس و منبر را اداره کند. در بين ترجمه ها هم علاوه بر ترجمه صدر بلاغي، علامه شعراني ترجمه مناسبي دارد. من فکر نمي کنم در بين علما کسي به جامعيت ايشان در ميان علماي اخير داشته باشيم. ايشان يک مترجم به تمام معنا و ماهر با تسلط کامل به لغت و زبان عرب بوده اند. آيت الله حسن زاده آملي گفته اند که اگر شعرهاي تفسير منهاج البيان و شعرهاي تفسير ابوالفتوح رازي توسط ايشان حل نشده بود، براي حل آن مشکل داشتيم. ايشان اديبي دانشمند بوده است و صحيفه سجاديه و دعاي عرفه و نفس المهموم را به قصد قربت ترجمه کرده است و پاورقي خوبي هم دارد.
البته مترجمين جديد هم هستند که خودتان بايد بررسي کنيد و گزينش نماييد. الان بسياري از کساني که دست به ترجمه مي زنند مترجم نيستند يعني اصلا تسلط به زبان و ادبيات ندارند و متأسفانه اين ترجمه ها قابل قبول نيست.
يکي از مترجمان معروف (ره) مي فرمود که من گاهي براي يافتن يک معادل براي يک کلمه مدتها تحقيق مي کردم ولي اخيرا برخي از مترجمين در طول دو ماه يک کتاب را ترجمه مي کنند و اصلا نمي توانيم به اين ترجمه ها اطمينان کنيم.
سه کتاب هم بنده معرفي مي کنم. در گذشته آقاي آقا سيد ابوالفضل کتابي نوشته است بنام «قاموس صحيفه» يعني همه لغات صحيفه را در آن گردآوري کرده است. دومين کتاب، کتاب آقاي قريشي است که الان در اروميه هستند. ايشان هم معجم صحيفه دارند. براي اينکه ببينيم اين واژه کجاهاي صحيفه است مناسب است. سومين کتاب، کتاب الدليل علي موضوعات الصحيفه» است که مرحوم مظفر (البته مظفر معروف نيست) آن را تأليف کرده و جامعه مدرسين آن را چاپ نموده است.
فکر مي کنم که هر کدام از ما همين کتاب از ما همين کتاب ها و برخي از شرح ها و ترجمه ها را داشته باشيم و روي آن وقت بگذاريم مي توانيم بهره کافي از صحيفه داشته باشيم و به هدفي که مد نظر است که صحيفه بيش از پيش در ميان مردم مطرح شود، برسيم. البته ما نبايد خيلي مردم را مد نظر قرار دهيم بلکه بايد اول ببينيم که آيا خودمان به صحيفه توجه داريم و آيا اين صحيفه روي ما اثر مي گذارد يا خير؟ اين يکي از اشتباهات همه زمانها و زمان ما است که حواله به ديگران مي دهند. اينکه انسان خودش توجه نداشته باشد و به مردم بگويد، اثري ندارد. ما بايد بيش از همه خودمان به قرآن و صحيفه و نهج البلاغه و محتواي آنها عمل کنيم. اگر مردم ما را در عمل عامل به صحيفه ببينند، راحت تر قبول مي کنند. و فراموش نکنيم که «دو صد گفته چو نيم کردار نيست».
آيت الله رضا استادي / سخنراني در سمينار ائمه جمعه کشور
پي نوشتها:
[1] بحارالانوار، / ج 107 / ص 66.
[2] بحارالانوار، / ج 107/ ص 59.
[3] صحيفه سجاديه کامله / دعاي 48.
[4] بحارالانوار، / ج 2 / ص 179.