در قم قبرى در قبرستان شيخان هست . روى آن نوشته است : قبر زكريا بن آدم . اين شخص اهل قم بوده است . در دوره اوج حكومت بنى العباس زندگى مى كرد .
زمانى كه حكومت بنى اميه يا بنى العباس سست شد ، متدين ها جان گرفتند و ائمه عليهم السلام نيز آزادى نسبى پيدا كردند ، اما زمانى كه بنى اميه يا بنى العباس در اوج بودند، امامان ما در محاصره بودند و حرف زدن با آنها جرم بود. مردم را مى گرفتند و مى كشتند.
زكريا بن آدم در اوج قدرت بنى العباس زندگى مى كرد و حكومت قم نيز در دست بنى العباس بود . آنها نيز قوى بودند . جامعه اسير سياست و فرهنگ بنى العباس بود .
اگر دوره آزادى نسبى براى حضرت باقر عليه السلام در اواخر بنى اميه و براى امام صادق عليه السلام در اوايل بنى العباس نبود ، يقيناً فرهنگ واقعى خدا را نابود كرده بودند ، چون با جلوه علمى جلو آمدند . اساتيد ورزيده اى مانند ابن المقفع ، عبدالملك البصرى ، ابوشاكر الديصانى، ابن ابى العوجاء كه چهره هاى برجسته اى بودند و در اواخر حكومت بنى اميه و بنى العباس ، يعنى با قدرت يافتن آنها ، دانش يونان را به عربى ترجمه كردند ، خيلى هم چشم گير و فوق العاده بود كه اگر نهضت علمى امام باقر و امام صادق عليهما السلام نبود ، تمام اصول اسلام را ترجمه فرهنگ يونان و اسكندريه قديم تحت تأثير قرار داده و محو كرده بود .
زكريا بن آدم ، در زمان اوج بنى العباس و حكومت مأمون كه كم از حكومت پدرش نداشت ، به خصوص كه مأمون و دستيارانش بودجه سنگينى براى ترجمه كتب خارجى قرار داده بودند و جنگ فرهنگى سنگينى را با اهل بيت عليهم السلام شروع كرده و آنها را به ميدان كشيده بودند .
» وَ أَن لَّيْسَ لِلْإِنسَنِ إِلَّا مَا سَعَى «
اما زكريا بن آدم ، اين آدم با معرفت ، با تقوا و روشن كه از هجوم فرهنگى فريب نخورد ، تهديد حاكمان بنى العباس او را به عقب نراند و تشويق ها نيز او را جذب نكرد ، از طريق وجود مبارك موسى بن جعفر و حضرت رضا عليهما السلام چنان دين را زيبا دنبال كرد و عامل به دين شد و خودش را از هجوم خطرات فرهنگى و سياسى حفظ كرد كه حضرت رضا عليه السلام به اهالى قم نامه نوشتند : زكريا بن آدم از طرف من در ميان شما است و امين بر دين و دنياى شماست .
يك وقت مرجعى نامه مى نويسد ، او كه علم غيب ندارد ، ظاهر را مى بيند و مى گويد : وكالت نامه من به فلانى است و به مردم مى گويد : وجود او را مغتنم بدانيد و از وكيل من استفاده كنيد و خمس و وجوهات خود را به او بدهيد. اما امام هشتم عليه السلام عاقبت بين و عالم به غيب كه از قم تا خراسان اين همه فاصله است ، بردارد به اهالى قم بنويسد : او امين من نسبت به دين و دنياى شما است ، اين خيلى حرف سنگينى است .
مقام تقوايى ايشان را ببينيد ، به حضرت رضا عليه السلام نامه مى نويسد كه : يابن رسول الله ! اجازه بدهيد من با خانواده ام از قم به خراسان بيايم و در كنار شما زندگى كنيم . زيرا من با چشم خودم ديده ام كه بعضى از اهالى قم ، صبح ها كه مى خواهند از طويله گوسفند و گاو به صحرا ببرند ، گاو و گوسفندهايى كه در بيرون آمدن تأنى دارند ، علف سبز جلوى آنها مى گيرند و آنها را به دنبال علف مى كشند . شهرى كه مردم آن بر سر گاو و گوسفند كلاه بگذارند ، من بر دين خود و خانواده ام در اين شهر مى ترسم . مشى اهل تقوا خيلى عجيب بوده است .
امام رضا عليه السلام در جواب فرمودند:
راضى نيستم كه قم را ترك كنيد . تا پايان عمر در قم بمانيد ؛ زيرا خداوند متعال بلاهاى آسمانى را به وسيله وجود تو از اهل قم دفع مى كند .
امام رضا عليه السلام نمى دانست كه خواهرش آنجا دفن شده است و اين نامه را نوشته است ؟ چرا . مى دانست . حضرت معصومه مقام خاصى دارند . امام رضا عليه السلام مى خواهند بفرمايند:
زكريا بن آدم تافته بافته شده جدا از شما نيست ، او نيز مانند شما از پدر و مادر كاسب و متدينى متولد شده و بزرگ شده است ، ولى با خواست خودش رو به فضاى تقوا كرده و ارزش خود را به جايى رسانده است كه خدا به واسطه اين يك نفر ، بلاها را از اهل قم دفع مى كند . نگذاشتند بيرون بيايد . ماند تا در همانجا از دنيا رفت . چقدر خدا ، ائمه و انبيا عليهم السلام به اهل تقوا احترام مى كردند .
منبع : پایگاه عرفان