منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد هشتم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
اگر به دقت روايات عالى باب زهد را مطالعه كنيم و به جاى توجه به الفاظ آن، به مفاهيم بلند آسمانى آن بنگريم، پس از وقوف به معناى زهد، عملًا زاهد خواهيم شد.
روايات باب زهد، جوى براى خواننده ايجاد مى كنند كه خواننده با توفيق حضرت حق، از آن جو آثار معنوى عظيمى برخواهد گرفت.
روايات اين باب به مسئله سرعت عمر، زودگذرى وقت و اين كه دنيا تا كنون بهر صورتى كه نصيب انسان شده براى انسان باقى نمانده، اشاره دارند و از اين جهت دل آدمى را از رذايل پيراسته و به حسنات آراسته مى نمايند، به قسمتى از روايات اين باب توجه كنيد.
در مقدمه اين روايت آمده:
خداوند هر شب ملكى را به سوى مردم دنيا مى فرستد تا فرياد بزند:
يا أبْناءَ الْعِشْرينَ جِدُّوا وَاجْتَهِدوا وَيا أبْناءَ الثَّلاثينَ لا تَغُرَّنَّكُمْ الْحَياةُ الدُّنْيا وَيا أبْناءَ الْأرْبَعينَ ما أعْدَدْتُمْ لِلِقاءِ رَبِّكُمْ وَيا أبْناءَ الْخَمْسينَ أتاكُمْ النَّذيرُ وَيا أبْناءَ السِّتّينَ زَرْعٌ آنَ حَصادُهُ وَيا أبْناءَ السَّبْعينَ نُودِىَ لَكُمْ فَأجيبُوا وَيا أبْناءَ الثَّمانينَ أتَتْكُمْ السّاعَةُ وَأَنْتُمْ غافِلُونَ «1».
اى بيست ساله ها! بشتابيد و سعى و كوشش و فعاليّت نماييد، اى سى ساله ها! زندگى ظاهر چند روزه دنيا شما را مغرور نكند، اى چهل ساله ها! براى لقاى حضرت رب چه كرده ايد؟ اى پنجاه ساله ها! ترساننده آمد، اى شصت ساله ها! اين است كشت شما كه وقت درو و برداشت آن رسيده، اى هفتاد ساله ها! شما را براى رفتن ندا مى كنند، پاسخ دهيد و اى هشتاد ساله ها! قيامت آمد و شما غافل هستيد.
جاءَ جَبْرَئيلُ النَّبىَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ: يا مُحَمَّدُ عِشْ ما شِئْتَ فَإنَّكَ مَيِّتٌ، وَأحْبِبْ مَنْ شِئْتَ فَإنَّكَ مُفارِقُهُ وَاعْمَلْ ما شِئْتَ فَإنَّكَ مَجْزِىٌّ بِهِ وَاعْلَمْ أنَّ شَرَفَ الْمُؤْمِن قِيامُهُ بِالَّيْلِ وَعِزُّهُ اسْتِغْناؤُهُ عَنِ النّاسِ «2».
جبرئيل به محضر رسول صلى الله عليه و آله آمد عرضه داشت: اى محمد! هرگونه مى خواهى زندگى كن بدون شك مى ميرى و هر كه را مى خواهى دوست داشته باش كه از او جدا خواهى شد و هر كار مى دانى انجام بده كه به آن جزا داده مى شوى، بدان كه شرف مؤمن به قيام شب اوست و عزّتش در بى نيازى از مردم است.
فى خَبَرِ الشَّيْخِ الشّامىِّ: سَأَلَ أميرَالْمُؤمِنينَ عليه السلام: أىُّ النّاسِ خَيْرٌ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؟ قالَ: أخْوَفُهُمْ لِلّهِ وَأعْمَلُهُمْ بِالتَّقْوى وَأزْهَدُهُمْ فِى الدُّنيا «3».
يكى از بزرگان شام از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيد: بهترين مردم نزد خدا كيست؟
فرمود: آن كه براى اخذ از همه ترس بيشتر دارد. ترس از مقام حق و عملًا به پرهيزكارى پاى بندتر است و نسبت به دنيا بى رغبت تر.
قيلَ لِأميرِالمُؤْمِنينَ عليه السلام: مَا الزُّهْدُ فِى الدُّنْيا؟ قالَ تَنَكُّبُ حَرامِها «4».
به اميرالمؤمنين عليه السلام گفته شد: زهد در دنيا چيست؟ فرمود: از حرام آن دورى كردن.
قالَ سَمِعْتُ أميرَالمُؤْمِنينَ عليه السلام يَقُولُ: الزُّهْدُ فِى الدُّنيا قَصْرُ الْامَلِ وَشُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ وَالْوَرَعُ عَمّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْكَ «5».
راوى مى گويد: از اميرالمؤمنين عليه السلام شنيدم مى فرمود: زهد در دنيا كوتاهى آرزو، شكر هر نعمت و چشم پوشى از هر چه كه خداوند بر تو حرام كرده است.
قالَ أبُو عَبْدِاللّهِ عليه السلام: لَيْسَ الزُّهْدُ فِى الدُّنْيا بِإضاعَةِ الْمالِ وَلا بِتَحْريمِ الْحَلالِ بَلِ الزُّهْدُ فِى الدُّنْيا أنْ لا تَكُونَ بِما فى يَدِكَ أوْثَقَ مِنْكَ بِما فى يَدِ اللّهِ عَزَّوَجَلَ «6».
امام صادق عليه السلام فرمود: زهد در دنيا به ضايع كردن مال و حرام كردن حلال خدا بر خود نيست، بلكه زهد در دنيا به اين است كه آنچه در دست توست اندر دلت مطمئن تر از آنچه نزد خداست نباشد.
كنايه از اين كه اگر فضل و رحمت و رضايت و عنايت او را با دنياى ظاهر و زر و زيورش معامله نكردى زاهدى.
قالَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله: يا ابا ذَرِّ، إذا رأيت أخاك قَدْ زَهِدَ فى الدنيا فَاسْتمتِعْ مِنْهُ فإنَّهُ يُلَقَّى الحِكْمَةَ «7».
اى اباذر! هرگاه برادر مؤمنت را ديدى كه حالت زهد به او عنايت شده كلام او را گوش كن كه او القاى حكمت مى كند.
روايت بسيار جالبى در باب زهد از حضرت على بن الحسين عليهما السلام بدين مضمون رسيده:
به راستى دنيا پشت كرده و مى رود و آخرت روى كرده و مى آيد و براى هر كدام فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا نباشيد، هلا كه از زاهدان در دنيا باشيد و از راغبان در آخرت، هلا زاهدان در دنيا زمين را بستر كنند و خاك را زير سر نهند و آب بوى خوش و عطر آن هاست و به خوبى دل از دنيا كنده اند!
خدا را بندگانى است كه چونان كسى كه اهل بهشت را ديده در بهشت جاويدانند و چونان كسى كه اهل دوزخ را در دوزخ ديده در عذابند، مردم از شر آنان آسوده اند، دلشاد غمنده است، روحى پارسا دارند و نيازى سبك و رسا، روزى اندك، بر بلاها و مصائب و عبادات شكيبايى كردند و به سرانجامى كه آسايش طولانى دارد گراييدند، به وقت شب گام در عبادت گذارند و اشك بر گونه ريزند و به پروردگار پناه برند و در آزاد شدن خود بكوشند و اما در روز، برد باران، دانشمندان، نيكان و پرهيزكاران باشند، گويا چوبه تيرى هستند كه ترس از خدا آنان را سراپا تراشيده و لاغر و نزار كرده و اين لاغرى و نزارى محصول عبادت آن هاست.
بيننده آنان را ببيند و بگويد بيمارانند، ولى در آنان بيمارى نيست، يا گويند ديوانه اند!!
به تحقيق هراس بزرگى از ياد دوزخ و آنچه در آن است، در نهاد آن ها آميخته شده «8».
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مالى وَلِلدُّنيا إنَّما مَثَلى وَمَثَلُها كَمَثَلِ الرّاكِبِ رُفِعَتْ لَهُ شَجَرَةٌ فى يَوْمٍ صائِفٍ فَقالَ تَحْتَها ثُمَّ راحَ وَتَرَكَها «9».
امام صادق عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى كند: مرا با دنيا چه كار، همانا مثل من، با او همانند شتر سوارى است كه درختى برفراز او باشد در روز گرمى، و زير آن استراحت نيم روز را بگذراند و سپس آنجا را ترك كند!
عَنْ أبى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: كانَ فيما ناجَى اللّهُ بِهِ مُوسى عليه السلام عَلَى الطّورِ أنْ يا مُوسى أبْلِغْ قَوْمَكَ أنَّهُ ما يَتَقَرَّبُ إلَىَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْبُكاءِ مِنْ خَشْيَتى وَما تَعَبَّدَ لى المُتَعَبِّدُون بِمِثلِ الوَرَعِ عَن مَحارِمِى ولا تَزَيَّنَ لِىَ المُتزَيِّنُونَ بِمِثْلِ الزُّهْدِ فِى الدُّنْيا عَمّا بِهِمُ الْغِنا عَنْهُ. قالَ: فَقالَ مُوسى يا أكْرَمَ الْأكْرَمينَ فَماذا أثَبْتَهُمْ عَلى ذلِكَ؟ فَقالَ: يا مُوسى أمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ إلَىَّ بِالْبُكاءِ مِنْ خَشْيَتى فَهُمْ فِى الرَّفيقِ الْاعْلى لا يَشْرَكُهُمْ فيهِ أحَدٌ وَأمَّا الْمُتَعَبِّدُونَ لى بِالْوَرَعِ عَنْ مَحارِمى فَإنّى افَتِّشُ النّاسَ عَنْ أعْمالِهِمْ وَلا افَتِّشُهُمْ حَياءً مِنْهُمْ وَأمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ إلَىَّ بِالزُّهْدِ فِى الدُّنْيا فَإنّى أمْنَحُهُمْ الْجَنَّةَ بِحَذافِيرِها يَتَبَوَّؤُونَ مِنْها حَيْثُ يَشاؤُونَ «10».
امام باقر عليه السلام فرمود: در ضمن آنچه خداوند با موسى مناجات فرمود اين بود:
اى موسى! به قوم خود بگو: تقرّب جويندگان به من به چيزى مانند گريستن از خوف من به من تقرب نخواهند جست و بندگان فرمانبردارم به چيزى چون پرهيز از محرّمات مرا بندگى نخواهند كرد و خود ساختگان و آراستگان براى ديدار من به چيزى چون زهد و بى رغبتى به دنيا، خويشتن را نخواهند آراست.
موسى عرض كرد: اى بهترين بخشندگان! جزاى ايشان را چه خواهى داد؟
فرمود: اما آنان كه به ريختن سرشك از ترس هيبت من به من تقرب جويند مقامشان در رفيق اعلى كه محل انبياست باشد و كسى را در اين مقام با آن ها شركت نيست!!
واما پارسايانى كه با دورى از گناه مرا پرستيدند و به من تقرب جستند، پس من همه مردم را بازجويى كنم و اعمال همه را باز رسم، جز آنان كه نسبت به بازرسيشان شرم دارم و اما كسانى كه به زهد در دنيا و بى رغبتى به زايد بر هزينه زندگى به من تقرّب جستند، پس بهشت را به جملگى بر ايشان ارزانى دارم تا هر كجا كه خواهند منزل گزينند!
قالَ أميرُالْمُؤمِنينَ عليه السلام: الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَالْوَرَعُ جُنَّةٌ وَأفْضَلُ الزُّهْدِ إخْفاءُ الزُّهْدِ، الزُّهْدُ يُخْلِقُ الْابْدانِ وَيُحَدِّدُ الآمالَ، وَيُقَرِّبُ الْمَنِيَّةَ، وَيُباعِدُ الْأمْنِيَّةَ، مَنْ ظَفَرَ بِهِ نُصِبَ، وَمَنْ فاتَهُ تَعِبَ وَلا كَرَمَ كَالتَّقْوى وَلا تِجارَةَ كَالْعَمَلِ الصّالِحِ، وَلا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَلا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِى الْحَرامِ... «11» اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: زهد و بى رغيتى به مازاد از زندگى ثروت است و پارسايى سپر از بلاى دنيا و عذاب آخرت است، بهترين زهد پنهان داشتن زهد است، زهد بدن ها را فرسوده مى كند و آرزوها را محدود به حدود شرع مى نمايد، مرگ را نزديك و آرزو را دور مى نمايد، كسى كه به زهد دست يافت به ايستادگى رسيده و هر كس آن را از دست داد به بدبختى و رنج دچار شده، بزرگوارى همانند تقوا نيست، تجارتى چون عمل صالح نداريم، ورعى به مانند خوددارى در برابر شبهه نيست و زهدى همانند بى رغبتى در حرام خدا نيست.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: مَنْ زَهَدَ فِى الدُّنْيا أثْبَتَ اللّهُ الْحِكْمَةَ فى قَلْبِهِ وَأنْطَقَ بِها لِسانَهُ وَبَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيا دائَها وَدَوائَها وَأخْرَجَهُ مِنْها سالِماً إلى دارِ السَّلامِ «21».
امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه به دنيا زهد بورزد، خداوند حكمت را در دلش ثابت و بر زبانش جارى كند و عيوب دنيا و مرض و دوايش را به او بنماياند و وى را از دنيا به سلامت به سوى دار السلام برد.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: قالَ أميرُالمُؤْمِنينَ عليه السلام: إنَّ عَلامَةَ الرّاغِبِ فى ثَوابِ الْآخِرَةِ زُهْدٌ فى عاجِلِ زَهْرَةِ الدُّنْيا أما إنَّ زُهْدَ الزّاهِدِ فِى هذِهِ الدُّنْيا لا يَنْقُصُهُ مِمّا قَسَمَ اللّهُ لَهُ فيها وَإنْ زَهَدَ، وَإنَّ حِرْصَ الْحَريصِ عَلى عاجِلِ زَهْرَةِ الْحَياةِ الدُّنْيا لا يَزيدُهُ فيها وَإنْ حَرَصَ، فَالْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ حَظَّهُ مِنَ الْآخِرَةِ «13».
امام صادق عليه السلام از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مى كند: نشانه مايل به بهره آخرت، زهد در زينت و زيبايى دنياست، بدانيد كه زهد زاهد قسمت خداييش را از دنيا كم نمى كند، مغبون بر زر و زيور دنيا چيزى به او به خاطر حرصش اضافه نمى كند، مغبون كسى است كه نصيب آخرت از دستش رفته باشد!
عَنْ أبى جَعْفَرٍ قالَ: قالَ أميرُالمُؤْمِنينَ عليهما السلام: إنَّ مِنْ أعْوَنِ الْأخْلاقِ عَلَى الدّينِ الزُّهْدَ فِى الدُّنْيا «14».
امام باقر عليه السلام از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت مى كند: از بهترين كمك هاى اخلاقى نسبت به دين، زهد در دنيا است.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام: جُعِلَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فى بَيْتٍ وَجُعِلَ مِفْتاحُهُ الزُّهْدَ فِى الدُّنْيا، ثُمَّ قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: لا يَجِدُ الرَّجُلُ حَلاوَةَ الْايْمانِ حَتّى لا يُبالِىَ مَنْ أكَلَ الدُّنْيا، ثُمَّ قالَ أبُو عَبْدِاللّهِ عليه السلام: حَرامٌ عَلى قُلُوبِكُمْ أنْ تَعْرِفَ حَلاوَةَ الْايْمانِ حَتّى تَزْهَدَ فِى الدُّنْيا «15».
امام صادق عليه السلام فرمود: تمام خير را در خانه اى قرار داده اند و كليد آن زهد در دنياست، سپس فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: مرد شيرينى ايمان را نمى چشد، مگر اين كه بى توجه باشد دنيا را چه كسى مى خورد، سپس امام صادق عليه السلام فرمود: شيرينى ايمان بر دل ها حرام است، مگر به زهد در دنيا روى آورند.
زهد در كلام امام صادق عليه السلام
از حضرت صادق عليه السلام در باب زهد نقل شده:
هرگاه خداوند براى بنده، خوبى بخواهد، او را به دنيا بى رغبت كند و در امر دين فهميده سازد و به عيوب دنيا، بينا نمايد و به هر كه اين اوصاف داده شود، داراى خير دنيا و آخرت شده و فرمود: هيچ كس حق را از درى نجسته كه از درِ زهد در دنيا بهتر باشد و زهد، ضد آن چيزى است كه دشمنان خدا آن را مى طلبند.
گفتيم: قربانت گردم آنان چه راهى مى جويند؟ فرمود: از رغبت به دنيا و فرمود:
آيا شخص پر صبر ارجمندى وجود ندارد، به راستى اين دنيا چند روز اندك بيش نيست، هلّا بر شما! حرام است بر شما مزه ايمان را بچشيد تا نسبت به دنيا بى رغبت و زاهد نگرديد.
راوى مى گويد: از حضرت شنيدم: هرگاه مؤمن خود را از دنيا كنار كشد، مقامش بالا رود و شيرينى دوستى خدا را دريابد و نزد دنياداران به ديوانه ماند و همانا حب خدا به دين مردم آميخته و به كارى، جز آن دست نيندازند، راوى گويد: شنيدم مى فرمود: به راستى چون قلب پاك و مصفا شد، زمين بر او تنگ گردد تا بر فراز رود «16».
زهد در كلام مجلسى رحمه الله
مجلسى بزرگ رحمه الله در شرح صفاى قلب مى گويد:
دل و روح انسانى چون از عالم ملكوت است و به اين جهان پست فرود آورده شده و به تعلقات بدن گرفتار گرديده، براى تحصيل كمالات و به دست آوردن سعادات چون جامه چركى كه براى سپيد شدن مى شويند، بايد با زهد و ساير صفات حسنه شستشو داده شود.
روح با گرويدن به شقاوت بر اثر علايق جسمانيه و شهوات دنيويه ظلمانيه به جمع حيوانات بپيوندد، بلكه از آنان پست تر و بدبخت تر گردد، اين روح به شريعت حقه متصل گردد و عمل به نواميس الهيه كند و رياضات بدنيه كشد تا چشم عين اليقين او بازگردد و با آن چشم به نحو حقيقت به اين دنيا و مظاهر ظاهرش بنگرد، ببيند كه تنگ و تاريك و فانى و هراس آور و نيرنگ باز و فريبنده است و به انواع آلودگى ها، ملوّث و اوصاف پر نكوهشى دارد، از اين جهت از آن وحشت گرفته و به ياد وطن اصلى افتد و به آن مشتاق شود، به آن عالم در آويزد و از اهل اين عالم بگريزد و با اهل ملأ أعلى مأنوس شده به آن ها بپيوندد و زمين بر او تنگ شود «71».
در هر صورت، حقيقت زهد در آيات و روايات باب زهد و عمل زاهدان واقعى متحلّى در انجام فرايض و اجتناب از محرمات و عشق پر شور به حق و قناعت به حلال دنيا و بى رغبتى و عدم دلبستگى به امور زائد و غصه نخوردن بر از دست دادن مواد فانى و خوشحال نشدن بر به دست آوردن امور لازم زندگى مادى است.
زاهد، به خاطر زهدش از علائق غلط، آزاد و از گناه و معصيت در امان و حالش از روى آوردن دنيا يا پشت كردن آن مساوى و آنچه كه وجه همت اوست خدا و اوامر و نواهى جناب اوست.
كسى را كه سر حقيقت عيان شد |
مجاز صفات وى از وى نهان شد |
|
نشان آن بود بر وجود حقيقت |
كه نام وى از نيستى بى نشان شد |
|
كسى كاو چنين شد كه من وصف كردم |
يقين دان كه او پادشاه جهان شد |
|
ملك شد زمين و زمان را پس آنگه |
چو عيسى كه او ساكن آسمان شد |
|
خليل از سر نيستى كرد دعوى |
كه سوزنده آتش برو بوستان شد |
|
هم از نيستى بُد كه با خاك مشتى |
محمد به جنگ سپاه گران شد |
|
چو در نيستى زد دم چند عيسى |
تن بى روان از دمش با روان شد |
|
بسا كس كه در نيستى كسب كردند |
گمان ها يقين شد يقين ها گمان شد |
|
كسى كاو ز حلّ رموز است عاجز |
بيان سنايى ورا ترجمان شد |
|
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- ارشاد القلوب: 1/ 32، باب 5؛ كلمة اللّه: 350.
(2)- الخصال: 1/ 7، حديث 20؛ كلمة اللّه: 350 (با كمى اختلاف).
(3)- الأمالى، صدوق: 395، المجلس الثانى والستون، حديث 4؛ بحار الأنوار: 67/ 309، باب 58، حديث 1.
(4)- معانى الأخبار: 251، حديث 1؛ بحار الأنوار: 67/ 310، باب 58، حديث 2.
(5)- معانى الأخبار: 251، حديث 3؛ بحار الأنوار: 67/ 310، باب 58، حديث 4.
(6)- روضة الواعظين: 2/ 437؛ بحار الأنوار: 67/ 311، باب 58، حديث 9.
(7)- بحار الأنوار: 74/ 80.
(8)- الكافى: 2/ 131، باب ذم الدنيا والزهد فيها، حديث 15؛ بحار الأنوار: 70/ 43، باب 122، حديث 18.
(9)- الكافى: 2/ 134، باب ذم الدنيا والزهد فيها، حديث 19؛ وسائل الشيعة: 16/ 17، باب 63، حديث 20843.
(10)- ثواب الاعمال: 172؛ بحار الأنوار: 67/ 313، باب 58، حديث 17.
(11)- روضة الواعظين: 2/ 434؛ بحار الأنوار: 67/ 316، باب 58، حديث 23.
(12)- الكافى: 2/ 128، باب ذم الدنيا والزهد فيها، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 15/ 241، باب 20، حديث 20387.
(13)- الكافى: 2/ 129، باب ذم الدنيا والزهد فيها، حديث 6؛ وسائل الشيعة: 16/ 11، باب 62، حديث 20829.
(14)- الكافى: 2/ 128، باب ذم الدنيا والزهد فيها، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 16/ 12، باب 62، حديث 20830.
(15)- الكافى: 2/ 128، باب ذم الدنيا والزهد فيها، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 16/ 12، باب 62، حديث 20831.
(16)- الكافى: 2/ 130، باب ذم الدنيا والزهد فيها، حديث 10؛ وسائل الشيعة: 16/ 13، باب 62، حديث 20834.
(71)- بحار الأنوار: 70/ 58، باب 122.
منبع : پایگاه عرفان