در متون اسلامى آمده : امام باقر عليه السلام به ديدار جابر بن عبداللّه آمده ، در حالى كه جابر نزديك بر مرگ بود .فرمود : چگونه اى ؟ عرض كرد : مرض را بهتر از سلامت ، فقر را بهتر از غنى ، موت را بهتر از حيات مى خواهم . حضرت فرمود : ما اين گونه نيستيم ، بلكه راضى به قضاى حقّيم !
يكى درد و يكى درمان پسندد يكى وصل و يكى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
* * * و به قول فيض كاشانى آن مست باده ازل :
گر كُشى و گر بخشى هرچه مى كنى خوب است گر نوازى از لطفم و رگدازى از قهرم دم به دم زنى برهم آن دو زلف خم در خم يوسف زمانى تو زبده جهانى تو دل به عشق ده زاهد دل فسردگى عيب است وه چه مى كند با دل ناله دردآلود در غمش بنال اى « فيض » ناله تو مرغوب است
كشتن از تو مى زيبد بخشش از تو محبوب است هرچه مى كنى نيكوست التفات مطلوب است عالمى كنى ويران شيوه تو آشوب است هركه قدر تو دانست در غم تو يعقوب است حق به هيچ نستاند آن دلى كه معيوب است در غمش بنال اى « فيض » ناله تو مرغوب است در غمش بنال اى « فيض » ناله تو مرغوب
منبع : بر گرفته از كتاب داستانهاي عبرت اموز استاد حسين انصاريان