فارسی
سه شنبه 06 آذر 1403 - الثلاثاء 23 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 3
100% این مطلب را پسندیده اند

حكايتي دربارة كظم غيظ

 

امام سجاد (علیه السلام) در مسجد نشسته بودند. فرزند عمويشان، حسن فرزند امام حسن (علیه السلام) با عصبانيت از در مسجد وارد شد. عده‌اي دور حضرت زين‌العابدين (علیه السلام) نشسته بودند. حسن در اوج عصبانيت، به زين‌العابدين (علیه السلام) حمله کرد و مطالبي را به ناحق گفت. امام سرشان را پايين انداختند تا حرف‌هاي عموزاده تمام شد و او با عصبانيت از مسجد بيرون رفت.

ياران امام به حضرت گفتند: ما که خيلي ناراحتيم. امام فرمود: دواي ناراحتي شما چيست؟ گفتند: تلافي. فرمود: اگر دواي ناراحتي شما تلافي است، همه به در خانة او مي‌رويم. هر يك از ياران امام براي ادب كردن او، پيشنهادي مي‌داد تا امام سجاد (علیه السلام) هم تصميم‌ خود را اعلام کنند؛ اما آن حضرت، آرام و آهسته بود. هيچ پيغمبر و امامي بلند بلند حرف نمی‌زد. پروردگار به موسي بن عمران و هارون هم فرمود: وقتي به دربار فرعون رفتيد:

(فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً)

آرام و نرم حرف بزنيد. گفتند: از زين‌العابدين (علیه السلام) بپرسيم تصميم امام چيست؟ ديدند امام تصميم‌ خود را اين طور اعلام كردند:

(وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ)

بندة من خشمت را فرو ببر. ديگري اشتباه کرده ولي تو نبايد مثل او اشتباه کني. بندة من، او تو را ناراحت کرده، تو خشمت را فرو بخور!

رسول خدا (ص)  مي‌فرمايد:

عصبانيت‌هاي درون شما جرقه‌اي از آتش جهنم است. اگر اين جرقه بگيرد، شما را مي‌سوزاند.

بندة من وقتي خشمت را فرو خوردي و آرام شدي، کار دوم را شروع کن:

(وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ)

نسبت به طرف مقابل، گذشت کن. باز هم تمام نيست. منِ خدا از تو مي‌خواهم اين طور باشي.

سپس مي‌فرمايد:

(وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ)

ببين طرفت چه كمبودي دارد، شاید دختر او معطل يک يخچال باشد، شاید کمبود جهیزيه و قسط‌هاي عقب افتاده دارد، به او رسيدگي كن. اگر دشنامي داد، خدا فرموده: گذشت كن.

ياران حضرت به همديگر نگاه کردند و گفتند: تصميم‌هاي ما همه بر باد است. به در خانة او رسيدند. امام خودشان در زدند. پيشخدمت حسن بن حسن در را باز کرد. امام خيلي نرم فرمود: عموزادة عزيزم تشريف دارند؟ گفت: بله. فرمود: بگو من آمده‌ام. غلام آمد به حسن بن حسن گفت: حضرت زين‌العابدين (علیه السلام) با ده نفر آمده، فکر کنم عمرت تمام است. ولي او مي‌داند اين‌گونه نيست. او مي‌داند که اخلاق زين‌العابدين اخلاق خداست.

«تخلّقوا باخلاق الله»

با ناراحتي آمد، امام آرام فرمود: عموزاده آن‌هايي که در مسجد نزد مردم به من گفتي، اگر واقعاً در من هست از خدا مي‌خواهم خدا مرا ببخشد و بيامرزد. اگر در من نيست و شما اشتباه کردي، من از پروردگار مي‌خواهم كه تو را ببخشد.

 

حسن بن حسن گفت: آقاجان من اشتباه کردم.


منبع : پایگاه عرفان
1
100% (نفر 3)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

آماده بودن بهشت برای مؤمنان
حكايتي دربارة كظم غيظ
باب توبه در برابر شيطان
دزدترين دزدان از نظر اسلام
نظر اسلام در خواب ديدن‏
راه‏هاى نفوذ شيطان
توفيق نماز شب‏
حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن - جلسه هفتم - (متن ...
تبيين كلمه «غاسق» در قرآن‏
رعايت عدالت و انصاف در خريد و فروش‏

بیشترین بازدید این مجموعه

شهادت کودک شیر خواره ی ابا عبدالله الحسین(ع)، ...
دعای حضرت ابراهیم علیه السلام برای پیروان اهل ...
دزدترين دزدان از نظر اسلام
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
باب توبه در برابر شيطان
داستاني دربارۀ كلاغ و مار
تهران حسینیه همدانیها دهه اول رجب 95 سخنرانی چهارم
یزد هیئت خادمین شهدای گمنام میدان امیر چخماق ...
شجرۀ طیبه در پرتو استقامت در سرزمین تکلیف

 
نظرات کاربر

خدا توفیق عمل به همه ما عطا کند...آمین
پاسخ
0     0
7 مهر 1392 ساعت 6:39 بعد از ظهر
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^