انبيا اين حقيقت را با همۀ وجود در مرحلۀ اول يافته بودند و برنامۀ بسيار زيبايي را انجام داده بودند. فضايي را براي خودشان ساخته بودند که هر يك از پيامبران در حد ظرفيت خود به تمام فيوض الاهي رسيده بودند. در هيچ يك از زواياي وجودي خويش، از فيض حق خلأ نداشتند.
مكارمي مانند:
(إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحينَ)
(مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ)
(إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ)
(كانُوا لَنا عابِدينَ)
(وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ
همه دربارۀ انبياي الاهی است.
اين مجموعه كمالات هم از خود آنان نبود. شايستگي نشان دادند و تمام درها به رويشان باز شد. غناي مطلق هستي به فقير مطلق از غناي خودش بينهايت بخشيد و عنايت کرد.
قرآن مجيد ميفرمايد: با يقين و بيترديد و بدون نگراني نسبت به آينده تسليم خدا شدند:
(إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ)
فرق وجه و سيما
تمام فرهنگهاي زمان خود را ديدند و از تمام قوانين و فرهنگهاي زمان خود آگاه شدند. عملکرد ملتهاي زمان خودشان را مشاهده کردند و گفتند:
(وَجَّهْتُ وَجْهِيَ)
اين وجه، به معناي چهره نيست. کلمۀ قيافه در قرآن مجيد، با لغت «سيما» آمده است:
(سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ)
کلمه وجه به معني همۀ موجوديت و تمام دارايي انسان است. دربارة بدن، قلب، روح، عقل، نفس، جوارح و جوانح و هرچه که انسان با آنها ترکيب شده است، به کار میرود گفتند:
(إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ)
منبع : پایگاه عرفان