فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

باران خنجر فرو ریخت، خون تا فراسو شتک زد از ناصر فیض

باران خنجر فرو ریخت، خون تا فراسو شتک زد
خونی که بر زخم انسان تا عمق جان‌ها نمک زد

خونی که جاری شد از عشق تا آسمان قد برافراشت
خونی که هر سد میان خاک و خدا بود برداشت

خونی که از کربلا رفت تا ناکجای مکان‌ها
میزان ایمان به حق شد، در امتداد زمان‌ها

باران آتش فرو ریخت، هفتاد و دو شعله برخاست
تا شب دلیلی نباشد وقتی که خورشید پیداست

هفتاد و دو شعله، یعنی: هفتاد و دو حرف روشن
در های و هوی شقاوت شیواترین شعر بودن

ای داغ مظلوم هستی، ای شوق در خون شناور
ای بر ستیغ شهادت اعجاز خورشید باور

آتش به جان زمان زد خون تو تا بر زمین ریخت
بیداری خفتگان را، از خاک آتش برانگیخت

تکثیر عشق و جنون را جان داد در چشم عاشق
شد نام تو تا همیشه ورد زبان دقایق


منبع : ناصر فیض
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شعری از مولانا جلال الدین رومی
بند نهم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
خنجر و عطش از سیدعلی حسینی ایمنی
حسینیهء خدا از رحمان نوازنی
علمدار از محمد هاشمی فرد «ساجد»
چون میر کربلا به صف کربلا رسید از عباس حسینی (ذاکر)
من و شهری که از مردی نشان نیست از محسن غلامحسینی
گریه مکن، از علی اکبر لطیفیان
قصیده به دور ضریح حضرت ابوالفضل که بنا به دستور ...
جلال محمدی‏ مهتاب در آب‏

بیشترین بازدید این مجموعه

داغ
بند نهم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
شعری از مولانا جلال الدین رومی
علمدار از محمد هاشمی فرد «ساجد»
حسینیهء خدا از رحمان نوازنی
گریه مکن، از علی اکبر لطیفیان
من و شهری که از مردی نشان نیست از محسن غلامحسینی
چون میر کربلا به صف کربلا رسید از عباس حسینی (ذاکر)
خنجر و عطش از سیدعلی حسینی ایمنی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^