فارسی
چهارشنبه 21 شهريور 1403 - الاربعاء 6 ربيع الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

تا صبح به نماز ايستادند

 

شب عاشورا را در نظر بياوريد، گرگان درنده صحراى ضلالت و سگان وادى ظلمت و وحشيان بيابان پستى و دنائت، گروه گروه براى كشتن بهترين فرزند آدم وارد كربلا مى شوند، در خيام عاشقان الهى و تربيت يافتگان مكتب ربوبى قحط آب است، صدايى جز صداى اسلحه ها و عربده هاى دشمن و مناجات و گريه هاى دوستان حق و ناله زن و فرزند پيامبر شنيده نمى شود، بر حسين عزيز اين عارف عاشق و محب صادق و سرحلقه شهيدان و يارانش مسلم است كه از طلوع آفتاب فردا تا بعد از ظهر قطعه قطعه خواهند شد و بدن عريان آنان در تَفْ آفتاب خواهد ماند و زن و بچه آنان كه عيال و ناموس خداى جهان آفرين اند به اسارات برده خواهند شد، در وسط چنين درياى پر موج و بيابان پر حادثه اى، در كمال انبساط و نشاط و عشق و محبت و رضايت و خشنودى از مولا و محبوب خود و ياران و زن و فرزندش تا صبح به نماز ايستادند و حتى نماز شب خود را پس از اين كه شب از نيمه گذشت به بهترين وجه ادا كردند و اين پاكان و هماهنگان با حق و عاشقان جان بركف، در تشهّد تمام ركعات به عالى ترين وجه ممكن به اين معنى شهادت دادند كه معبودى به حقيقت جز وجود مقدس خداى عالم آفرين وجود ندارد و وحدانيت و بى شريكى مخصوص ذات اقدس اوست و به فرموده حضرت صادق عليه السلام: در اين ورطه هولناك با تمام وجود و از سر عشق و محبت و سوز و ساز ثناى خدا گفتند و معرفت والا و عمل خالص و اقرار به وحدانيت حق را نثار پيشگاه معشوق كرده و با نماز اول شب تا سحرشان رضايت و خشنودى خود را نسبت به آن همه ابتلا و مصيبت كه عامل رشد و كمال آنان و بيدارى جهانيان تا قيامت بود اعلام نمودند .

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

بلاى غير قابل جبران‏
حكايت شنيدنى از يكى از اولياء خدا
هلاكت به خاطر حرص و حسد
حکایتی از ابوالفتوح رازی
امام صادق(ع) و ابوشاكر ديصانى‏
داستانى در رابطه با سليمان
من از آن عمل توبه كردم
حقّ خدا بر بندگان‏
حضرت شعيب عليه‏السلام و نماز
عيسى و شخص معجب‏

بیشترین بازدید این مجموعه

با او همنشینى نکن
گر تو نمى پسندى تغيير ده قضا را
ترجيح خدا بر همه چيز
من از آن عمل توبه كردم
تا از مرگ غفلت نكنيم
حكايت بهلول نبّاش‏
حكايتى غريب از فقيه خراسانى‏
آنقدر گفت تا غش كرد
آيا مى‏دانى در حضور كه بودم؟
دعاى پيامبر

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^