همسر عمران كه پيش از ولادت مريم شوهرش را از دست داده بود، و جگر گوشه اش را به خاطر نذرى كه بسته بود براى خدمت به معبد از خود جدا كرد حتماً زن با كرامت و صالحه اى بود كه به قضاء حق راضى و اين كه خداوند به قبول حسن دخترش را پذيرفت و از ميان همه زنان اين كرامت را تنها به دختر او داد خوشحال بود.
احتمال هم مى دهيم كه گاه گاهى مهر مادرى تحريكش مى كرده و او را به احوال پرسى جگر گوشه اش تا معبد مى آورده است، و پس از اطمينان خاطر شكرگويان به خانه باز مى گشته.
از ساعتى كه قنداقه مريم به مسجد آمد كارگردانان معبد بر سر تكفل و پرستارى او به نزاع برخاستند، هر يك از آنان مى خواست تكفل او به عهده وى واگذار شود، و تربيت مريم نصيب او گردد، چون مريم دختر پيشواى آنان و از ذريه ابراهيم بود.
از ميان آنان زكريا علاقه بيشترى به كفالت مريم نشان مى داد و بر اين مسئله پافشارى و اصرار داشت و بهانه اش اين بود كه من شوهر خاله او هستم و نهايتاً بايد سرپرستى او به من سپرده شود.
نزاع و رقابت هر لحظه شديدتر مى شد، هر كس براى خود بهانه و حجتى مى آورد و خود را از ديگران در اين مسئله شايسته تر مى دانست، و تا آخر هم از ميان خود بر يك نفر اتفاق نكردند، زيرا قصد همه آنان از اين كار تقرب به خدا بود و نمى توانستند از آن چشم پوشى كنند.
زكريا هم چنان اصرار مى ورزيد و خود را از ديگران شايسته تر مى ديد زيرا در ميان همه بخاطر نبوت و رسالتش امتياز بيشترى داشت، پس از آن كه از اتفاق بر يك نفر مأيوس شدند همه اين پيشنهاد را پذيرفتند كه براى به دست آوردن كفالت مريم قرعه بيندازند، به نام هر كه درآمد او متكفل امور مريم شود و زكريا هم به اين مسئله رضايت داد.
خادمان معبد همراه زكريا به سوى نهر آبى كه در آن نزديكى بود حركت كردند، چوبه هاى تير خود را به آب انداختند و قرعه زكريا مستقيم به روى آب آمد، و از ديگران به آب فر رفت، يا غير مستقيم شد، به ناچار همه به كفالت زكريا نسبت به مريم راضى شدند. مريم در پرتو سرپرستى و كفالت زكريا پيامبر خدا به عالى ترين درجات و منازل ايمانى و معنوى و عملى و اخلاقى رسيد، تا جائى كه شايسته مادر شدن براى چهارمين پيامبر اولوالعزم حق شد و براى زنان عالم الگو گشت.
منبع : پایگاه عرفان