لطفا منتظر باشید

مرا از قيد هفده ريال نجات دهيد

 

دوستى داشتم داراى كمالات ايمانى و فوق العاده عاشق حضرت سيدالشهداء عليه السلام، نزديك عيد غدير از دنيا رفت، خودم متكفل كفن و دفن و غسل او بودم.

با وصيت جالبى كه داشت تصور مى‏كردم در عالم برزخ از هر جهت آزاد است، ولى‏ چند روز پس از مرگش، به خواب يكى از عاشقان حق كه وصىّ او نيز بود آمد و به او گفت: گوشه يكى از دفاتر مغازه‏ام هفده ريال مربوط به حساب فلان شخص است كه از قلم افتاده، آن را بپردازيد، دفاتر را بررسى كردند همان‏طور بود كه گفته بود؛ هفده ريال را به صاحبش برگرداندند و او را از رنج آن راحت كردند

منبع :
برچسب ها :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه