اول: امتثال فرمان حق است، آن مقدار مبالغه كه در مطاوى كلمات نورانى قرآن به جهت تسبيح واقع شده، در باب استعاذه به همان ترتيب دستور صادر گشته، مثلًا كلمات تسبيح را به چهار نوع ذكر مى كند:
مصدر: چون «سُبْحانَ رَبِّكَ».
ماضى: چون «سَبَّحَ لِلّهِ».
مضارع: چون «يُسَبِّحُ لِلّهِ».
امر: چون «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ».
هم چنان كلمات منطوى بر استعاذه با وجوه اربعه مذكور است.
مصدر: چون «مَعاذَ اللّه».
ماضى: چون «عُذْتُ بِرَبِّى».
مضارع: چون «أَعُوذُ بِاللّه».
امر: چون «اسْتَعِذْ بِاللّه».
دوم: استعاذه سبب معرفت به دو حقيقت است، پى بردن به عجز نفس و آگاهى به عزت و قدرت كامله ربانى.
سوم: استعاذه انتساب و تشابه است به دوستان، جهت آن كه محبان حق جل و علا از انبياى عظام چون نوح و يوسف و موسى و حضرت مصطفى و هم چنين بندگان مقرب خداوند مانند زن عمران و حضرت مريم استعاذه نمودند و با ظهور اين حقيقت در تمام شؤون زندگى از خطر شياطين انسى و جنى در امان ماندند و در نتيجه حضرت نوح به سلامت و حضرت موسى به كرامت و حضرت يوسف به عصمت و زن عمران به اجابت و حضرت مريم به بشارت و حضرت ابراهيم به دوستى و خلت و حضرت مصطفى به شفاعت نايل گرديدند.
چهارم: استعاذه دعايى است به اجابت مقرون چنان كه مادر مريم گفت:
[وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ ] .
و او و فرزندانش را از خطرات مهلك و وسوسه هاى بنيان برانداز شيطان رانده شده به پناه تو مى آورم.
و اين به قبول مقرون افتاد.
[فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ ] .
پس پرودگارش او را به صورت نيكويى پذيرفت.
پنجم: استعاذه سبب ايمن شدن از آفت هاست، چنان كه اگر مخلوقى، مخلوقى را ملجأ و ملاذ سازد و اگر كسى به اهل قدرت و جاه پناه برد، آن كس از روى حميّت او را به حمايت گيرد، خداوند كريم به طريق اولى، اگر بنده اى از روى عجز
و اخلاص به او پناه برد، پناهش مى دهد و از شرّ شيطان مصونش مى فرمايد.
در اين مسئله بسيار مهم به يك نكته بايد توجه داشت و آن اين كه، همان طور كه براى تشرف به حضور بزرگان تشريفات خاصى، از قبيل لباس مخصوص و تحصيل اجازه و تعيين وقت و غيره لازم است، براى حضور در پيشگاه رب الارباب و ملك الملوك نيز علاوه بر طهارت لباس و تن، طهارت روح و نفس و دل مى بايد، از اين جهت است كه هنگام قرائت قرآن، به خصوص خواندن سوره حمد در نماز، امر آمده كه:
[فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ ] .
از شيطان رانده شده به خدا پناه ببر.
يعنى دل و جان و عمل خود، با آراستن به حقايق الهى پاك كن كه از گرو شيطان بيرون آمده و از قيود او خلاص گردى و به مقام با عظمت آشنايى رسى كه چون آشنا شدى، به دربار او راه يابى، بدون اين كه سگ هاى اطراف درگاه به تو حمله آرند كه سگ هاى اطراف پيشگاه سلطان را با آشنايان كارى نيست و جرأت حمله بر دوستان و محبان را ندارند. مگر در قرآن نخوانده اى كه حضرت رب العزه به اين سگ هار رانده شده فرمود:
[إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ ] .
قطعاً تو را بر بندگانم تسلّطى نيست، مگر بر گمراهانى كه از تو پيروى مى كنند.
اما ديگران را كه به انواع معاصى آلوده اند و با اعمال زشت و صفات ناپسنديده موصوفند، جرأت پيش رفتن به پيشگاه او نباشد، مگر اين كه از روى اخلاص به درگاه خداوند بى نياز، براى خلاصى از قيود اخلاق رذيله و افعال ذميمه و تسويلات شيطانى و شهوات نفسانى استعاذه كنند.
منبع : پایگاه عرفان