فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

توبه

و نيز از مسئله توبه به عنوان كلمه ياد فرموده : فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ .پس آدم كلماتى را [ مانند كلمه استغفار و توسّل به اهل بيت عليهم السلام كه مايه توبه و بازگشت بود ] از سوى پروردگارش دريافت كرد .

3 ـ آزمايش

و هم چنين از مراحل مهم آزمايش نسبت به بندگان و عبادش تعبير به كلمات فرموده ، آنجا كه مى فرمايد : وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً  .و [ ياد كنيد ] هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش به امورى [ دشوار و سخت ] آزمايش كرد ، پس او همه را به طور كامل به انجام رسانيد ، پروردگارش [ به خاطر شايستگى ولياقت او ]فرمود : من تو را براى همه مردم پيشوا و امام قرار دادم .

4ـ روح معنا

و نيز از روح و روان تصفيه شده و آراسته به حسنات و منوّر به نور حق تعبير به كلمه فرموده است :

إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ  .حقايق پاك [ چون عقايد و انديشه هاى صحيح ] به سوى او بالا مى رود و عمل شايسته آن را بالا مى برد .

5 ـ انسان

و از انسان آراسته به قواعد تربيت و پيراسته و وارسته از رذايل تعبير به كلمه طيّبه فرموده ، آنجا كه مى فرمايد : أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِى السَّماءِ * تُؤْتِى أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا  . آيا ندانستى كه خدا چگونه مثلى زده است ؟ كلمه پاك [ كه اعتقاد واقعى به توحيد است ] مانند درخت پاك است ، ريشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است . * ميوه اش را به اجازه پروردگارش در هر زمانى مى دهد . و باز از انسان تعبير به كلمه فرموده ، آنجا كه مى فرمايد : إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِى الْدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ  .

[ ياد كنيد ] زمانى كه فرشتگان گفتند : اى مريم ! يقيناً خدا تو را به كلمه اى از سوى خود كه نامش مسيح عيسى بن مريم است مژده مى دهد كه در دنيا و آخرت داراى مقبوليّت و آبرومندى و از مقربّان است .

پديد آمدن كلمات اللّه ، به توسّط كلمه « كُنِ وجودى » بوده و جرقّه و نور كُنِ وجودى هريك از كلمات را در كتاب خلقت ثبت كرد و براى هريك معنايى به تناسب وجودش قرار داد ، كلمات تكوينى را معناى تكوينى و كلمه وجود انسان را كه افضل موجودات و اشرف كلمات بود ، در مسير و معناى تكوين و تشريع قرار داد ، البته تمام كرامت و فضيلت انسان در اين است كه بوسيله قواعد تشريعى ترجمه شود و به عبارت ديگر : ظهور انسانيّت انسان و جنبه ملكوتى و الهى اين موجود ، فقط در سايه اتصال به دين فراهم است و بس و محال است با برنامه ديگر به معناى واقعى ترجمه و معنا شود .به وجود آمدن كلمات ، يعنى هستى و شؤونش به وسيله كلمه كنِ تكوينى يا وجودى ، مسئله اى است كه قرآن مجيد در آخرين آيه سوره يس به آن تصريح كرده :إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ  .شأن او اين است كه چون پديد آمدن چيزى را اراده كند ، فقط به آن مى گويد :باش ، پس بى درنگ موجود مى شود . چون پديد آمدن چيزى را اراده كند ، پرتو كلمه كُنِ وجودى ، او را گرفته و لباس هستى مى پوشاند . به قول عارف شبسترى :

به نام آن كه جان را فكرت آموخت        چراغ دل به نور جان برافروخت

  زفضلش هر دو عالم گشت روشن       زفيضش خاك آدم گشت گلشن  

توانايى كه در يك طرفة العين                زكاف و نون پديد آورد كونين

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد                  هزاران نقش بر لوح عدم زد

 از آن دم گشت پيدا هر دو عالم                 وزان دم شد هويدا جان آدم

در آدم شد پديد اين عقل و تمييز                كه تا دانست از آن اصل هر چيز

 جهان خلق و امر از يك نفس شد           كه هم آن دم كه آمد باز پس شد

  تعالى اللّه قديمى كو به يك دم         كند آغاز و انجام دو عالم

خورشيد و ماه و ستارگان ، كلمات تكوينى حقّند و حركت و پخش نور و انعكاس روشنايى و انرژى دادن به موجودات ، معناى آن ها است .

 

تمام درياها كلمات اللّه اند و كليّه منافعى كه براى موجودات زنده آماده مى كنند ، معنا و ترجمه و تفسير آن هاست .

 

همه حيوانات عالم كه هريك در جاى خود موجودى لازمند ، هر نقشى كه در اين كشور پهناور هستى ايفا مى كنند آن نقش ، معناى آن هاست . راستى تناسب بين صورت و معنا و يا رابطه بين كلمه و ترجمه اش چقدر اعجاب انگيز است !!

 

 

 

 

جهان چون چشم وخط و خال و ابروست      كه هر چيزى به جاى خويش نيكوست

اگر در نظامات عالى حاكم بر هر موجودى و آثار پرارزش هر كلمه اى دقت كرده و در آن انديشه كنيم و به تعبير ديگر ، اگر به صورت و معناى هريك از موجودات با ديد عقل بنگريم ، به اين نتيجه مى رسيم كه سرچشمه پرفيض همه كلمات ، حكمت و عدل و علم بى نهايت در بى نهايت است و به عبارت ديگر ، كلمات كتاب هستى و معانى آن ها نشان مى دهند كه آثار مؤلفى عالم و عادل و حكيم هستند كه آن مؤلّف ـ بنابر رهنمايى انبيا و كتب آسمانى ـ كسى جز اللّه يعنى ذات مستجمع جميع صفات كمال نيست و در حقيقت صور و معانى ، ترجمه اى از صفات خداست . البته كليه كلمات صفحه زرّين هستى ، به اراده مستقيم او ترجمه و معنا مى شوند و هيچ يك شعور ترجمه كردن خود را ندارند . در حقيقت كلمات تكوينى براى معنا شدن و بروز آثار ، در ميان اجبارند و آثار آن ها كه به اراده حق آشكار مى شود ، معناى آن هاست .

 

امّا اراده ازلى حق بر اين قرار گرفته كه كلمه وجود انسان ، با گوهر پر بهاى اختيار خودش به كمك دين و اصول وحى ترجمه شود و آثار انسانيّت انسان كه در حقيقت آثار خدا و صفات ربوبى است ، در سايه اتصال انسان به قوانين وحى ، اعم از قرآن يا كلمات پيامبر صلى الله عليه و آله و يا فرهنگ امامان معصوم عليهم السلام قابل ظهور و تجلّى است . به قول عارف شيدا و عاشق جمال مولا ، شيخ محمود شبسترى :

 

 

 

 

گذارى كن زكاف كنج كونين                                   نشين بر قاف قرب قاب قوسين

 دهد حق مر تو را هرچه كه خواهى                         نمايندت همه اشيا كما هى

به نزد آن كه جانش در تجلى است                            همه عالم كتاب حق تعالى است

عرض اِعراب و جوهر چون حروف است                 مراتب هم چو آيات وقوف است

از او هر عالمى چون سوره خاص                           يكى زان فاتحه و آن ديگر اخلاص

آرى ، بالاترين كتاب در جهان هستى كتاب وجود انسان است كه پرمعناترين كلمات خدا در اين كتاب نگاشته شده و تنها دين است كه مى تواند معانى اين كلمات را آشكار كند .انسان بدون دين و منهاى اتصال به قرآن ، معنايى جز سبعيّت و حيوانيّت و شرارت ندارد .انسان ، بدون وحى آن طور كه شايسته اوست معنا نمى دهد . انسان ، بدون كمك گرفتن از دين ، قابل ترجمه شدن و لايق بروز آثار الهى نيست .علت اين همه ظلم و فساد و جور و جنايت و آلودگى و خيانت در سراسر گيتى چيست ؟ به خاطر اين كه انسان در مقام ترجمه كردن خويش به وسيله برنامه هاى حق برنيامده و علت عدم ترجمه صحيح وجودش ، جهل او نسبت به حقيقت انسان و انسانيّت است . آيا بدون شناخت كلمه ، زمينه اى براى ترجمه آن هست ؟در آثار اسلامى آمده است كه عرفان به خويش و خودشناسى كليد تمام حقايق و واقعيّت ها است . كتاب وجود انسان داراى كلماتى از قبيل زبان ، چشم ، گوش ، قلب ، روح ، دست ، پا و شهوت است و اين انسان است كه بايد در پرتو شعاع وحى هريك از اين كلمات را در گردونه ترجمه حقيقى بيندازد و همه بايد بدانند كه تنها مترجم كلمات كتاب وجود انسان خداست و كسى جز او قدرت بر ترجمه اين كلمات را ندارد و به تعبير ديگر ، علت سعادت و نيك بختى فقط و فقط فرهنگ خداست .تمدّن شرق و غرب در تمام دوره ها ، از فراهم آوردن اسباب خوشبختى و رفاه و آسايش ملت ها عاجز بوده و امروز هر دو تمدن به طرف فنا و زوال در حركت اند  يكى از آگاهان به وضع جهان امروز مى گويد :در نظر من هيچ كدام از اين دو تمدّن در شكل حاضر آن قوت و استعداد را ندارد كه يك تربيت صحيح و يك سعادت كامل براى افراد بشر تهيه و تأمين نمايد ؛ زيرا كه هر دو از چند جهت راه افراط و تفريط پيش گرفته اند و افراط و تفريط هرگز راه به كمال ندارد و از اين رو راهنمايى به كمال نيز نمى تواند كرد ، با وجود خدمت ها و معاونت هاى بزرگى كه اين دو تمدّن به وجود آورده اند ، امروز هر دو به حدّى رسيده اند كه ديگر با اين وضع كنونى نمى توانند وظيفه خود را چنان كه لازم است بجا بياورند ، چه هر دو فاسد گشته و ريشه هر دو تا يك اندازه خشكيده است و بدين جهت ، به جاى حريم سعادت ، هر دو ، راه به ويرانه سفالت مى برند !!

 

امروز تمدّن شرق مانند حوضى شده است كه مدّت هاست آب تازه بدان نريخته و از اين رو رنگ و بوى آن تغيير يافته و يك منظره كريه و زشت و وحشت آورى نشان مى دهد . و تمدّن غرب نيز مانند حوضى شده است كه آب هاى گل آلود و متعفّن و حشرات و مواد زهردار به قدرى بدان ريخته شده كه آن را به كلّى مسموم و مهلك ساخته است و براى آبيارى كردن نهال سعادت و كمال معنوى هرگز شايسته و كارآمد نيست .

اين كه حضرت صادق عليه السلام قلب را در ضمن روايت از نظر حالات هم چون كلمه گرفته يك حقيقت و يك واقعيّت است و نه تنها قلب كلمه است ، بلكه تمام اعضا و جوارح و اجزاى ظاهر و باطن انسان كلمه هستند و اين كلمات در صورت قبول اِعراب از فرهنگ و دين ، معناى صحيح خواهند داد . اگر به غير فرهنگ الهى ، فرهنگى بر اين كلمات اِعراب گذارى كند ، كلمات از مسيرشان منحرف شده و جز شر و ضرر و زيان و خسارت و دنائت و پستى و زور و قلدرى و تجاوز و خيانت هيچ معناى ديگرى نخواهند داد .

قرآن مجيد عقيده دارد كه فرهنگ هاى غيرخدايى ، چون وجود انسان را جذب كنند و بر كلمات اين كتاب كه اعضا و جوارح اوست اعراب بگذارند ، از انسان كلمه خبيثه خواهند ساخت و همانگونه كه خود فرهنگ غيرخدايى پايدار نيست ، انسان اعراب گذارى شده به وسيله آن فرهنگ هم روى سعادت نخواهد ديد .

قرآن در سوره ابراهيم در اين زمينه مى گويد : وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَالَهَا مِن قَرَارٍ  . و مَثَل كلمه ناپاك [ كه عقايد باطل و بى پايه است ] مانند درخت ناپاك است كه از زمين ريشه كن شده و هيچ قرار و ثباتى ندارد . در سطور گذشته خوانديد كه خداوند عيسى را مصداق كلمة اللّه معرفى كرد ، اين كلمه ـ بنا به نقل قرآن كريم و با اتصال به فرهنگ الهى ـ خود را براى بنى اسرائيل چنين ترجمه مى كند :

قَالَ إِنِّى عَبْدُ اللَّهِ آتَانِىَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِى نَبِيّاً * وَجَعَلَنِى مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِى بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً * وَبَرّاً بِوَالِدَتِى وَلَمْ يَجْعَلْنِى جَبَّاراً شَقِيّاً * وَالسَّلاَمُ عَلَىَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً * ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِى فِيهِ يَمْتَرُونَ  .نوزاد [ از ميان گهواره ] گفت : بى ترديد من بنده خدايم ، به من كتاب عطا كرده و مرا پيامبر قرار داده است . * و هر جا كه باشم بسيار بابركت و سودمندم ساخته و مرا تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرده است . * و مرا نسبت به مادرم نيكوكار [ و خوش رفتار ] گردانيده و گردنكش و تيره بختم قرار نداده است . * و سلام بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى شوم . * اين است عيسى بن مريم ، همان قول حق كه [ يهود و نصارى ]درباره او در ترديدند .

در حقيقت ، بندگى خالص ، اتصال به وحى ، بركت داشتن وجود براى اهل عالم ، به پا داشتن نماز ، پرداخت زكات و نيكى به مادر ، معناى عيسى مسيح و ترجمه اين كلمه پاك است و جز در كلاس حدود و مقررات الهى ، انسان اين چنين معنا نمى دهد .

 

 


منبع : بر گرفته از كتاب عرفان اسلامي استاد حسين انصاريان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

خوف از كوچكى خود ، در برابر عظمت حضرت حق
هفهاف بن مهند راسبى
مفهوم شكر، مدح، حمد
عارف كيست ؟
محبت به شقى ترین مردم
شش خصلت ماندگار
از راه نماز به بهترين حقيقت رسيد
پرهاى پرندگان و حیات انسان
زهد يا رهبانيت‏
راه اندازی بخش تخصصی عرفان اهل بیت(ع) در کتابخانه ...

بیشترین بازدید این مجموعه

آداب معاشرت
گلزار محبت
شرائط منزل تجلیه
پرهاى پرندگان و حیات انسان
محبت به شقى ترین مردم
اقسام غسل از ديدگاه عارفان
تلویزیون ا ینترنتی روی سایت عرقان افتتاح شد.
از راه نماز به بهترين حقيقت رسيد
راه اندازی بخش تخصصی عرفان اهل بیت(ع) در کتابخانه ...
قدردانی استاد انصاریان از خادمین سیدالشهدا علیه ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^