
سوگندهاى مقدّس
- تاریخ انتشار: 13 اسفند 1387
- تعداد بازدید: 414
قسمهایى که در قرآن مجید آمده قسمهایى است که از یک متکلّم به تمام معنا صادق و راستگو صادر شده است. این قسمها از یک جهت، نشان دهنده عظمت و اهمیّت موضوعى هستند که خداوند متعال براى آن موضوع قسم یاد کرده است ؛ مثلاً در باب مسئولیت، تکلیف، وظیفه و به عبارت دیگر، مجموع بدهکارىهایى که به طور طبیعى انسان به خدا و خلق دارد که از این مجموعه به تکلیف و مسئولیت و وظیفه و امانت الهى بر دوش انسان تعبیر شده و خدا قسم یاد کرده است. قسم در باب مسئولیت هم نه به خورشید است، نه ماه، نه زمین، نه آسمان، بلکه به طور مستقیم وجود مقدّس حضرت حق به خودش قسم خورده و این بالاترین قسم قرآن است :« فَوَرَبِّکَ لَنَسْاَلَنَّهُمْ اَجْمَعِینَ * عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ »1.به پروردگارت سوگند ، قطعاً از همه آنان بازخواست مىکنیم . * از اعمالى که همواره انجام مىدادهاند .اى پیامبر من! به مالکت قسم، به ربّت قسم، به پروردگار و خدایت قسم که روز قیامت نمىگذارم مرد و زنى قدم از قدم بردارند، مگر اینکه از اول تکلیف تا لحظه مردن آن چه از آنها سر زده، از آنها بازپرسى و سوال شود که براى چه این عمل را انجام دادى؟ براى چه کسى این عمل را انجام دادى؟ به چه نیّتى انجام دادى؟ محرّک تو در این عمل چه کسى بوده؟ و هدف تو از این عمل چه بود؟ حتى از به هم خوردن پلکها و هدفهایى که مردم از به هم زدن پلکها داشتند، سوال مىکنم، حالت نگاه کردنها را هم که فقط خدا عالِم است :
« یَعْلَمُ خَائِنَهَ الاْءَعْیُنِ وَمَا تُخْفِى الصُّدُورُ »2 ؛[ او ] چشمهایى را که به خیانت [ به نامحرمان ]مىنگرد و آنچه را سینهها پنهان مىدارند ، مىداند .وقتى انسان نگاه مىکند، هیچ کسى نمىتواند هدف نگاه انسان را بخواند. چه مىدانند مردم که نگاه ما به چه حالى در برون ما بسته است؟ به حال الهى است یا شیطانى، براى خدا نگاه مىکنیم یا براى شیطان، محرّک نگاه ما شهوت است یا نه؟ هدف از نگاه کردن ما کیست؟ « یَعْلَمُ خَائِنَهَ الاْءَعْیُنِ »3 او مىداند که آیا چشم در حال خیانت است یا نه، همه چیز را حساب مىکند، نَفَسهایى را که مردم مىکِشند حساب مىکند که در چه حالى کشیدهاند؟ براى چه کشیدهاند؟ تنفّس مىکردند که براى من سالم بمانند یا براى گناه من، براى چه نفس مىکشیدند؟ « فَوَرَبِّکَ لَنَسْاَلَنَّهُمْ اَجْمَعِینَ * عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ »4 ؛ سرباز وقتى در جبهه تیر مىخورد تا کشته مىشود، باید براى خدا باشد. به پیامبر صلی الله علیه و آله مىگویند که یک نفر شهید شده، بیایید نماز بخوانیم تا دفنش کنیم. حضرت مىفرمایند: من نماز مىخوانم، اما او را شهید نمىدانم، چون به نیّت خدا در جبهه نبوده است:
« یَعْلَمُ خَائِنَهَ الاْءَعْیُنِ وَمَا تُخْفِىالصُّدُورُ »5 دیگران چه مىدانند که در دلها چه مىگذرد، تنها او مىداند و این آیات، همه دلیل بر این است که هیچ چیزى در این عالم از خدا به بنده نزدیکتر نیست:
دوست نزدیکتر از من به من است
این عجبتر که من از او دورم
هم چنین در باب مسئولیت ما در قرآن مجید آمده است که با خواندن این آیه مىفهمیم که واقعا حساب ما حساب بسیار روشنى است.« وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ »6.و از شخص پیامبران [ درباره تبلیغ دین ] به طور یقین پرسش خواهیم کرد .من در روز قیامت همه انبیا را هم نگه مىدارم و از مسئولیتهاى آنها سوال مىکنم. پس یک جهت در قسم در قرآن مجید اهمیّت موضوع پس از قسم است که اگر موضوع، براى وجود مقدّس حضرت حق عادى بود، قسم نمىخوردند، بلکه عادى مىفرمودند و رد مىشدند. جریانات فراوانى در عالم عادى است. وجود مقدّس حضرت حق هم در گفتارشان به طور عادى با آن برخورد کردند، ولى جریانات زیادى از اهمیّت برخوردارند، در آن جا عادى برخورد نکردهاند، یا با تاکید حرف زدهاند یا به خودشان قسم خوردهاند یا در قرآن به جان پیامبرش قسم خورده یا به موجودات دیگر قسم خورده.