فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

درماندگى انسان در سپاس از خداوند

درماندگى انسان در سپاس از خداوند

«24» وَ قَدْ قَصَّرَ بِيَ السُّكُوتُ عَنْ تَحْمِيدِكَ وَ فَهَّهَنِيَ الْإِمْسَاكُ عَنْ تَمْجِيدِكَ وَ قُصَارَايَ الْإِقْرَارُ بِالْحُسُورِ لَا رَغْبَةً- يَا إِلَهِي- بَلْ عَجْزاً «25» فَهَا أَنَا ذَا أَؤُمُّكَ بِالْوِفَادَةِ وَ أَسْأَلُكَ حُسْنَ الرِّفَادَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اسْمَعْ نَجْوَايَ وَ اسْتَجِبْ دُعَائِي وَ لَا تَخْتِمْ يَوْمِي بِخَيْبَتِي وَ لَا تَجْبَهْنِي بِالرَّدِّ فِي مَسْأَلَتِي وَ أَكْرِمْ مِنْ عِنْدِكَ مُنْصَرَفِي وَ إِلَيْكَ مُنْقَلَبِي إِنَّكَ غَيْرُ ضَائِقٍ بِمَا تُرِيدُ وَ لَا عَاجِزٍ عَمَّا تُسْأَلُ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.

 اكنون نبود زبان سخن، مرا از سپاسگزاريت ناتوان ساخته و خوددارى از بزرگداشتت، مرا عاجز و ناتوان كرده، و نهايت قدرتم اين است كه به درماندگى از سپاست اقرار كنم.

 

اى خداى من! اين درماندگى از سپاس نه از بى‌رغبتى؛ بلكه از ناتوانى من است. اينك منم كه آمدن به درگاه تو را قصد مى‌كنم، و از حضرتت توقع پذيرايى نيك دارم. پس بر محمد و آلش درود فرست، و رازم را بشنو، و دعايم را مستجاب كن، و روزم را به نوميدى ختم مفرما، و نسبت به گداييم، دست ردّ به سينه‌ام نزن، و رفتنم را از نزدت، و بازگشتم را به سويت گرامى دار؛ زيرا هر چه را اراده كنى، از انجامش دچار سختى نمى‌شوى، و در برآوردن آن‌چه از تو خواسته شود، عاجز نمى‌باشى، و تو بر هر كارى توانايى، و حول و قوّه‌اى نيست‌ جز به خداى بلند مرتبه بزرگ.

 

براى به جا آوردن حق شكر، ابتدا بايد نعمت را شناخت و دانست كه خداوند چه نعمت‌هايى به انسان ارزانى داشته است؛ سپس بايد ببيند آيا شكر نعمت را مى‌تواند به جا آورد يا نه.

با كمى دقّت و مطالعه و نگاه انسان به خود و ديگر مخلوقات مى‌بيند كه بازگو كردن و برشمردن همه نعمت‌ها از عهده ما خارج است و ما نمى‌توانيم با عقل ناقص و قاصر بشرى، نعمت‌هاى الهى را برشمريم، چه رسد به اين كه بخواهيم در صدد شكر آن برآييم.

 

تفسير نعمت در كلام نراقى‌

ملا احمد نراقى در تفسير حقيقت نعمت مى‌نويسد:

«نعمت بر دو نوع است:

اوّل: آنچه لِذاتِه مطلوب است نه به جهت تحصيل خير ديگر، يعنى غرض از آن وصول به مطلوبى ديگر نيست و اين نوع مخصوص به لذّات عالم آخرت است، يعنى مشاهده جمال الهى و سعادت لقاى او و ساير لذّات بهشت از بقايى كه فنا ندارد و شادى كه غم با او نيست و علمى كه جهل پيرامون آن نمى‌گردد و غنايى كه فقر از پى ندارد و غير اينها، از آنچه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده، و به هيچ خاطرى خطور نكرده، و اين نوع، نعمت حقيقى و لذّت واقعى است و از اين جهت پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

لا عَيْش الَّا عَيْشَ الْآخِرَة. «1»

عيشى نيست مگر عيش آخرت.

 

دوّم: آن كه وسيله خير و لذّتى ديگر مى‌شود، خواه به خودى خود هم مطلوب باشد يا نه و آن بر چهار قسم است:

قسم اول: اخلاق فاضله و صفات حسنه كه جامع همه چهار صفت است. صفت علم و عفّت و شجاعت و عدالت كه اين‌ها علاوه بر اين كه خود موجب لذّت و بهجت‌اند، وسيله رسيدن به لذّات حقيقيّه اخرويّه نيز هستند و خود اين اخلاق و صفات لذيذند در دنيا و آخرت و نافعند در هر دو عالم و باعث راحتند در هر دو سراى و مستحسن‌اند در جميع احوال و اين قسم از نعمت، نعمت است در دنيا و آخرت.

قسم دوم: فضايلى كه متعلّق به بدن انسان است و آن چهار چيز است. صحّت و قوّت و طول عمر و جمال يعنى خالى بودن از نقص و زيادتى و عيب و استقامت و تناسب اعضا.

 

قسم سوم: نعمت‌هاى دنيويّه خارج از بدن انسان كه عبارت است از مال و جاه، اهل و قبيله.

قسم چهارم: اسبابى كه فى الجمله مناسبتى با اخلاق حسنه و فضايل ربانيّه دارد كه هدايت از جانب خداوند و رشد او و تأييد او باشد.» «2» آرى، نعمت‌هاى خداوند خارج از احصا و شمارش است و عقول بشر قاصر از شمردن است چه رسد به شكرگزارى از آن نعمت‌ها.

 

از دست و زبان كه برآيد

 

كز عهده شكرش به درآيد

بنده همان به كه ز تقصير خويش‌

 

عذر به درگاه خداى آورد

ورنه سزاوار خداونديش‌

 

كس نتواند كه به جاى آورد

     

(سعدى شيرازى)

 

البته بايد توجّه داشت كه اگر چه خداوند ما را امر به شكرگزارى از نعمت‌ها نموده و مى‌فرمايد:

اعْمَلُواْ ءَالَ دَاوُدَ شُكْرًا وَ قَلِيلٌ مّنْ عِبَادِىَ الشَّكُورُ» «3»

اى خاندان داود! به خاطر سپاس گزارى [به فرمان‌ها حق‌] عمل كنيد؛ و از بندگانم اندكى سپاس گزارند.

ولى در عين حال بايد بدانيم كه خداوند نيازى به شكر ما ندارد و دستور به شكر، خود نعمت ديگرى است بر ما و توفيق شكرگزارى پيدا كردن خود موجب شكر ديگرى مى‌شود، از اين رو مجالى براى اداى حق شكرگزارى نمى‌ماند.

 

حقيقت شكر و شكرگزارى‌

حقيقت شكر چيست و چگونه شكر كردن عامل تربيت مى‌باشد.

حقيقت شكر، تنها تشكّر زبانى يا گفتن‌

الْحَمْدُ لِلَّه‌

و مانند آن نيست، بلكه شكرگزارى سه مرحله است:

مرحله اول: آن است كه بينديشيم كه بخشنده نعمت كيست؟ اين توجّه وايمان و آگاهى پايه اول شكر است.

مرحله دوم: زبان است.

 

مرحله سوم: عمل، شكر عملى آن است كه درست بينديشيم كه هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است، آن را در مورد خودش صرف كنيم كه اگر در مورد خودش صرف نشود، كفران نعمت كرده‌ايم.

بايد فكر كرد چرا خداوند مثلًا به ما چشم داد، چرا نعمت شنوايى و گويايى بخشيد. آيا جز اين بوده كه عظمت او را در اين جهان ببينيم، راه زندگى را بشناسيم و با اين وسايل در مسير تكامل گام برداريم، حق را درك كنيم و از آن دفاع نماييم و با باطل بجنگيم، اگر اين نعمت‌هاى بزرگ خداوند را، در اين مسيرها صرف كرديم شكر عملى او را به جا آورديم و اگر وسيله‌اى براى طغيان و خودپرستى و غرور و غفلت و بيگانگى و دورى از خداوند متعال شد، اين عين كفران است.

 

امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد:

ما انْعَمَ اللَّهُ عَلى‌ عَبْدٍ مِنْ نِعْمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَ اللَّهَ ظاهِرَاً بِلِسانِهِ فَتَمَّ كَلامُهُ حَتَّى يُؤْمَرَ لَهُ بِالْمَزيدِ. «4»

خداوند هر گاه به بنده‌اى نعمت بدهد و آن را به قلب خود بشناسد و با زبان هم سپاس گويد، هنوز شكرش تمام نشده است كه خداوند بر نعمت‌هاى او مى‌افزايد.

و همچنين در جواب سؤال ابابصير گفت: يابن رسول اللّه! آيا براى شكر حدّ و حدودى هست كه اگر عبد انجام دهد جزء شاكران بشود؟

 

امام صادق عليه السلام فرمود:

يَحْمَدُ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ نِعْمَةٍ عَلَيهِ فى‌ اهْلٍ وَ مالٍ وَ انْ كانَ فيما انْعَمَ عَلَيْهِ فى‌ مالِهِ حَقٌّ ادَّاهُ. «5»

خداوند را شكر مى‌كند كه در هر نعمتى كه به او و خاندانش مى‌رسد، اگر چه مالى را كه به او رسيده حقّش را ادا كرده باشد.

و نيز مى‌فرمايد:

ما انْعَمَ اللَّهُ عَلى‌ عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ صَغُرَتْ اوْ كَبُرَتْ فَقالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّا ادَّى شُكْرَها. «6»

هر نعمتى كه خداوند به بنده‌اى عطا كند، چه كوچك باشد و يا بزرگ و او بگويد: الْحَمْدُلِلَّه شكر آن را ادا كرده است.

بنابراين در مقابل اين همه نعمت‌ها، چه چيزى مى‌توان گفت و چه كارى مى‌توان انجام داد تا شكر او شود، جز اينكه با زبان قاصر، اقرار به ناتوانى بر شكر نعم الهى بنماييم و چه بسيار نعمت‌هايى كه ما از آنها غافل هستيم و به آنها توجّه نداريم با اين كه مهم هستند.

 

تفسيرى بر نعيم در آيه شريفه‌

امام رضا عليه السلام در مجلسى كه براى اصحاب خود تشكيل داده بودند، فرمودند:

در دنيا نعمت حقيقى وجود ندارد.

بعضى از دانشمندان حاضر در مجلس گفتند: چگونه خداوند مى‌فرمايد:

ثُمَّ لَتُسَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» «7»

آن گاه شما در آن روز از نعمت ها بازپرسى خواهيد شد.

و اين نعيم در دنيا آب سرد است.

حضرت رضا عليه السلام با صداى بلند فرمود:

 

شما اين طور اين آيه را تفسير مى‌كنيد و چند گونه نعمت را مى‌شماريد.

بعضى مى‌گويند: آب سرد، ديگرى غذاى خوب مى‌داند و گروهى خواب خوش مى‌شمارد.

پدرم نقل مى‌كند كه حضرت صادق عليه السلام درباره اقوال مختلف شما در مورد نعمت در آيه شريفه غضبناك شده و فرمود:

هرگز خدا از بندگان در مورد چيزى كه به آنها تفضّل نموده نمى‌پرسد و منّت بر آنها نمى‌گذارد، منّت گذاردن براى نعمت، از مردم زشت است، چگونه مى‌توان چنين چيزى را به خداوند متعال نسبت داد، بلكه نعيم در آيه شريفه حبّ ما خاندان و موالات ما است كه خداوند بعد از توحيد و نبوّت از آن سؤال مى‌كند؛ زيرا وقتى بنده، حقّ اين نعمت را به جا آورد او را به جانب بهشت جاويد مى‌برد. «8» بنابراين ما چگونه مى‌توانيم شكر اين همه نعمت‌هاى ظاهر و پنهان را به جا بياوريم، جز اينكه اقرار به عجز و ناتوانى كنيم.

 

امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد:

اوْحَى‌ اللَّهُ تَعالى‌ الى‌ مُوسى‌ يا مُوسى‌! اشكُرْنى‌ حَقَّ شُكْرى‌ فَقالَ: يا رَبِّ كَيْفَ اشْكُرُكَ حَقَّ شُكْرِكَ، لَيْسَ مِنْ شُكْرٍ اشْكُرُكَ بِهِ الَّا وَ انْتَ انْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ، فَقالَ: يا مُوسى‌! شَكَرْتَنى‌ حَقَّ شُكْرى‌ حينَ عَلِمْتَ انَّ ذلِكَ مِنّى‌. «9»

خداوند متعال به موسى عليه السلام وحى فرستاد، اى موسى! مرا شكرگزار باش، گفت: بار خدايا! چگونه حقّ شكرت را ادا كنم؛ زيرا هر شكرى، خود از نعمت‌هاى تو به شمار مى‌رود، خداوند فرمود: اى موسى! حق شكر همان است كه بدانى آن هم از من است.

و نيز در روايتى ديگر فرمود:

ما انْعَمَ اللَّهُ عَليهِ بِنِعْمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلْبِهِ فَقَدْ ادَّى شُكْرَها. «10»

هر كس كه خداوند نعمتى به او عنايت فرمايد و بفهمد كه اين نعمت از طرف خداست، به تحقيق شكر نعمت را ادا نموده است.

  

پی نوشت ها:

 ______________________________

(1)- بحار الأنوار: 19/ 124، باب 7، حديث 9؛ تفسير القمى: 2/ 177.

(2)- معراج السعادة: 630- 631، فصل شناخت نعمت‌هاى الهى.

(3)- سبأ (13): 13.

(4)- بحار الأنوار: 68/ 40، باب 61، حديث 28؛ الكافى: 2/ 95، حديث 9.

(5)- بحار الأنوار: 68/ 29، باب 61، حديث 7؛ الكافى: 2/ 95، حديث 12.

(6)- بحار الأنوار: 68/ 32، باب 61، حديث 9؛ الكافى: 2/ 96، حديث 14.

(7)- تكاثر (102): 8.

(8)- بحار الأنوار: 7/ 272، باب 11، حديث 41؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام: 2/ 129، حديث 8.

(9)- بحار الأنوار: 13/ 351، باب 11، حديث 41؛ الكافى: 2/ 98، حديث 27.

(10)- بحار الأنوار: 68/ 32، باب 61، حديث 10؛ الكافى: 2/ 96، حديث 15.

 

مطالب فوق برگرفته شده از 

کتابتفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دوازدهم  

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

راوی سجاده های خونین
بعد سياسى و احياى عاشورا از منظر فقه(3)
راهکارهای معرفت امام زین العابدین(ع)
صبر در احادیث اسلامی
جایگاه حضرت زینب سلام اللّه علیها در روایات
زندگانى حضرت فاطمه معصومه(عليها سلام)
جوين بن مالك‏
على بن عقيل‏
حضرت زهرا(س) زنی که بهشت مشتاق اوست
بندگی کن تا که سلطانت کنند

بیشترین بازدید این مجموعه

فضیلت و حرمت ماه مبارک رمضان
اهميت نماز و دعا
دشمنان اهل بیت(ع) و خسران ابدی آنان
هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
راه‏هاى نفوذ شيطان به قلب‏
مال حلال و حرام در قرآن و روايات‏
مقام رضا در قرآن‏ و روایات
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^