فارسی
پنجشنبه 08 آذر 1403 - الخميس 25 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

هرجا كه رفتم حق تعالى مى‏ديد

جنيد بغدادى ، مريدى داشت كه او را از همه عزيزتر مى داشت . ديگران را غيرت آمد .شيخ به فراست بدانست ، گفت : ادب و فهم او از همه زيادت است ، ما را نظر بر آن است ، امتحان كنيم تا شما را معلوم شود . فرمود : تا بيست مرغ آوريد و گفت : هر مريدى يكى را برداريد و جايى كه كس شما را نبيند بكشيد و بياوريد ، همه برفتند و بكشتند و باز آمدند ، الاّ آن مريد كه مرغ زنده بياورد .شيخ پرسيد : چرا نكشتى ؟ گفت : از آن كه شيخ فرموده بود كه جايى بايد كه كس نبيند و من هرجا كه مى رفتم حق تعالى مى ديد . جنيد گفت : ديديد كه فهم او چگونه است و از آن ديگران چگونه ؟ ! همه استغفار كردند.


منبع : بر گرفته از كتاب داستانهاي عبرت اموز استاد حسين انصاريان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تخفیف عذاب بخاطر دل سوزی به اقوامش!
داستان شگفت‏انگيز حاتم اصمّ‏
تائب ، اهل بهشت است
داستان شگفت‏‌انگيز حاتم اصم‏
جوان پرهیزکار و بیدار
توبه جوانی که خیاط زنانه بود
حضرت موسى عليه‏السلام و نماز
دو كرامت از جابر جعفى
دغدغهٔ حذیفه و درخواست او از امام حسن(ع)
حكايتى از اميرالمؤمنين (ع)

بیشترین بازدید این مجموعه

تائب ، اهل بهشت است
طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
حكايت مرد ثروتمند بنى‏اسرائيلى‏
حكايتى از اميرالمؤمنين (ع)
داستانى عجيب در حسد
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایت خدمت به پدر و مادر
با شروط آن‏
براى علم او نقطه منتها نيست‏
رفتار امام حسين (ع) با معلم فرزندش‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^