فارسی
دوشنبه 31 ارديبهشت 1403 - الاثنين 11 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

تغيير اخلاق در سايه اسلام‏

 

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

اعراب جاهل مردمى بودند بس خشن، تندخو، غارتگر، خطرناك، قمارباز، شرابخوار، رباخوار و زناكار، وحشى و قاتل، و آلوده بهمه گناهان و خلاصه فحشاء و منكرات نقل شيرين زندگى آنان بود.

پيامبر اسلام در ميان چنين ملتى مبعوث برسالت شد، بتدريج و با تحمل شدائد زياد آن گرفتاران بند هوا را آماده پذيرش تربيت كرد، غول نفس مهار شد، با محكوم شدن هوا و غلبه آن ملت بر تمايلات و شهوات خارج از حدود بتهاى برونى نيز شكست، نفوذ سران شرك و كفر از دست رفت، قبايل با يكديگر آشتى كردند و بميدان مسالمت و صلح درآمدند، جنگ ها خاتمه يافت، قتل و غارت از بين رفت، نائره دشمنيها خاموش شد، هر دو نفر از آن جامعه در سايه قرآن با يكديگر برادر گشت، درد مسكين و فقير معالجه شد، يتيم از رنج بى پدرى درآمد، معاملات حرام ممنوع گشت، دوستى بجاى دشمنى نشست خزان اصول آدميت به بهار شكوفا تبديل شد، حسنات اخلاقى در آن مردم فاقد همه اصول انسانى بجائى رسيد كه در ميدان جنگ با كفار و مشركين عموزاده يكى از سربازان زخمى براى سرباز از پا درآمده آب برد زخمى در خون غلطيده در حاليكه سخت تشنه بود، اشاره كرد آب را به سرباز زخمى افتاده در چند مترى من برسان زيرا او از من نيازمندتر است ميگويد بالاى سر دومى آمدم اشاره كرد بآن سرباز ديگر ده زيرا او زودتر از من از اسب افتاده با عجله بالاى سر سومى آمدن شهيد شده بود، ببالين دومى و اولى برگشتم هر دو از دنيا رفته بودند، آرى حكومت بر نفس و پاكسازى درون ملتى آنچنان را باين چنين فضيلت تغيير حال ميدهد، آن روز بجان هم رحم نميكردند، و از غارت مال يكديگر دريغ نداشتند، امروز در عين نياز و احتياج ايثار جان و مال ميكنند على عليه السلام ميفرمايد: نظام الّدين مخالفة الهوى و التّنزّه عن الّدنيا. پابرجائى دين، و باجرا درآمدن قواعد آن در سايه مخالفت بر خواسته هاى غلط است، و آزادى از دنياپرستى بهترين راه رسيدن بسعادت دو جهان.

پيشواى هفتم حضرت موسى بن جعفر عليه السلام از كوچه اى ميگذشت از خانه اى صداى موسيقى و برنامه اى ضد حق بگوش ميرسيد، كنيزى درب خانه بود، امام پرسيد: صاحب خانه آزاد است يا بنده؟! پاسخ گفت آزاد است فرمود: اگر بنده بود خانه اش لانه فساد نميگشت كنيز مفهوم سخن امام را نفهميد، ولى پس از بازگشت بخانه در آستان در پرسش و پاسخ خود را با امام بارباب گفت، مالك خانه سخت ناراحت شد، با پاى برهنه مسير امام را پيمود، چون بحضرت رسيد فرياد زد بخدا قسم آزاد نيستم، بنده ام، اشتباه ميكردم، پشيمانم بازميگردم، دشمنان درون و برون را بخاطر طغيان نفس دوست ميپنداشتم بدست حضرت توبه كرد، و از مردان راه الهى شد، ترس از مقام حق چنان باو تأثير كرد كه مدتى كوتاه پس از توبه مريض شد و سپس بجوار رحمت حق شتافت.

ترديدى نيست كه ما هم چون گروهى از خطاكاران گذشته گرفتار نيرومندترين دشمن يعنى هواى نفسيم، و ميدانيم كه تمام بدبختيهاى خانوادگى و اجتماعى و دولتى و ملى و اخلاقى ما زائيده اين دشمن خطرناك درونى است و تا حصول پيروزى چاره اى جز مبارزه با آن نداريم، و اسلحه ما در اين ميدان عمل و اراده و تصميم قاطع و آراسته بودن ببرنامه هاى قرآن وگفتار پيامبر و امامان است.

پيامبر بزرگ در اين زمينه ميفرمايد:

المومن بين خمس شدائد، مؤمن يحسد، منافق يبغض، كافر يقاتل، و شيطان يذلّ و نفس تنازعه، فبيّن رسول اللّه انّ النفس عدوّ منازع يجب مجاهدته:

مؤمن گرفتار پنج سختى است، رهائى از آن در گرو مبارزه و جنگ است و بدون شك نيروى لازم در اين پنج ميدان ايمان و تقواست، آن پنج سختى عبارتست از حسدى كه برادر مؤمنش باو ميورزد، و منافقى كه با او دشمنى دارد، و كافرى كه با او در حال جنگ است، و موجود شريرى كه ذلت انسان را ميخواهد، نفسى كه انسان را آرام نميگذارد، سپس فرمود: جنگ و مبارزه با نفس واجب است، و بى ترديد اگر انسان در مبارزه با خواسته هاى غلط نفس پيروز شود، جنگ با چهار دشمن ديگر كار ساده ايست و نيز رهبر بزرگ اسلام فرمود: افضل الجهاد من جاهد نفسه التّى بين جنبيه «1». بالاترين مبارزه سرسختى نشان دادن با نفسى است كه بين دو پهلوست، نفس بين دو پهلو كنايه از شهوات و خواسته هاى غلط است، و نيز فرمود: طوبى لمن ترك شهوة حاضرة لموعد لم يره «2». خوش بحال كسيكه لذت امروز را براى آبادى روز بعد رها كند.

 

حيات يا ميدان كارزار و مبارزه

از هنگام انعقاد نطفه در صلب پدر، تا زمانيكه شعله شمع وجود با وزش باد مرگ خاموش ميگردد، و آدمى آخرين نفس را تسليم پيك الهى مينمايد ناحيه جسم در برابر خطرات گوناگون و بيشمارى قرار دارد، و براى دفع دشمنان بايد بمبارزه برخيزد، تا وقتى انسان مستقل نشده و برشد جسمى نرسيده، مبارزه با دشمنان جسم بر عهده پدر و مادر است و از وقت فهم و رشد بر دوش خود انسان. حفظ سلامت جسم تنها در سايه مبارزه با خطرات مربوط بآن است و بدون جنگ با دشمنان سلامت بدن ادامه حيات امكان ندارد، گوئى سرشت ما را با مبارزه بافته اند، و خمير وجود را با جنگ و جهاد مايه داده اند.

اصولا انسان همانند ديگر موجودات بعنوان يك مبارزه و مجاهد بميدان زندگى فرستاده ميشود، و چون قمرى درخشان براى حركت در مدار جنگ با دشمنان بفضاى هستى پرتاب ميگردد.

انسان از همان ابتداى ورود در مرز مبارزه براى روبرو شدن با دشمن و جنگ با او نيرو لازم دارد، و اين نياز طبيعى به نيرو را براى مبارزه، خداوند در حد كامل پاسخ داده است.

خود جسم بتمام وسائل لازم مجهز است، چشم بينا، گوش شنوا، زبان گويا، دست پرتوان، قدم نيرومند، قوه درك و بينش و ... و در مرحله ديگر براى حفظ و تقويت نيروى جسم عوامل گوناگونى از قبيل هوا، نور، آب و انواع مواد خوراكى و آشاميدنى را مقرر فرموده است.

انسان وابسته بمكتب الله واجب است در حفظ سلامت بدن و عوامل مربوط بآن بكوشد، تا بتواند نيروى مبارزه داشته و از عهده تمام مشكلات مربوط بناحيه جسم برآيد:

كم خورى در آن حد كه توان انسان را كم كند ممنوع، و پرخورى تا آن مرز كه انسان را به بستر مرض يا امراض درافكند حرام.

نه چندان بخور كز دهانت برآيد

 

نه چندان كه از ضعف جانت برآيد

     

نماز در رأس واجبات عبادى است، چنانچه ايستاده خواندنش براى سلامت جسم زيان داشته باشد بايد نشسته خواند، و اگر نشسته خواندنش مضر باشد بايد بحال خوابيده و اگر بحال خوابيده خواندنش ناراحت كننده باشد بهر صورتيكه لطمه اى براى جسم نداشته باشد بايد خواند.

روزه ماه رمضان از اهم فرائض خداوند است، چنانكه براى جسم زيان آور باشد ممنوع و قضايش بهنگام قوت جسم واجب: ورنه بجايش بايد كفاره داده شود.

حج مسئله ايست مهم، يكى از شرايط استطاعتش سلامت جسم است، چنانچه انجامش براى بدن ضرر داشته باشد بايد نايب گرفت، و از اجرايش بوسيله خود بايد درگذشت.

مادرى كه خود از سلامت كامل برخوردار است اما طبيب بدو گفته روزه براى طفلى كه در رحم دارى زيان آور است، حق اجراى آنرا ندارد، و پس از وضع حمل در صورتيكه روزه به غذاى طفل لطمه بزند گرفتنش ممنوع و اجرايش حرام است.

تمام اين برنامه ها بخاطر اينست كه نيروى جسم از بين نرود، و انسان تاب مبارزه با دشمنانش را داشته باشد، و البته نسبت باين مسئله در فصل بهداشت جسم در حد لازم مسائلى بازگو شده: آرى آدم ناتوان از عهده مبارزه با دشمن برنخواهد آمد و بدبختانه در حمله اول دشمن محكوم بزوال و بيچارگى است، در اين مسئله بين درد و خانواده و اجتماع فرقى نيست، خانواده ناتوان و جامعه زبون و منهاى سلامت جسم هم در برابر هجوم دشمن محكوم است.

اما مسله خطر در برابر ناحيه جان گسترده تر و زيانش با زيان جسم قابل قياس نيست.

از همان زمان بسته شدن نطفه در صلب پدر ناحيه شخصيت و روان آدمى با دشمنان خطرناكى روبروست، در آن زمان كه انسان در صلب پدر يا رحم مادر است دشمنان ضربه هاى خود را از طريق كانال روحى پدر و مادر بآدمى وارد ميكنند و از زمان رشد و بعقل نشستن انسان با خود انسان روبرو ميشوند.

تا زمانيكه انسان آراسته به نيروى مبارزه با دشمنان روح و روان نشده جنگ با دشمنان و دفع خطر آنان بر عهده پدر و مادر است، زيرا برخوردهاى پدر و مادر با عوامل غلط يا صحيحك و خلقيات و روحيات و خطوط نفسى و فكرى آنان از ابتداى رشد نطفه تا هنگام تولد، و از وقت ولادت تا هنگام مرگ در انسان خواهد بود، و قانون وراثت اين معنا را ثابت كرده است و بقول پيامبر السّعيد سعيد فى بطن و الشّقىّ فى بطن امّه، علت سعادت يا شقاوت مادر است و در مرحله بعد پدر، و بايد گفت مسئوليت محكم كردن زيربناى تربيت و آمادگى دادن براى پذيرش تربيت و مبارزه با دشمنان انسانيت، سخت بر عهده پدر و مادر است.

چه آنجا كه مسئوليت متوجه پدران و مادران است، و چه آنجا كه مسئوليت بر عهده خود انسان قرار ميگيرد، اگر براى رشد و بقاء شخصيت و اصول انسانيت پدر و مادر بجنگ با عوامل خطر برنخيزند و يا خود انسان بمبارزه اقدام نكند، از انسانيت بوحشيگرى و حيوانيت سقوط كرده و چون تا آخرين لحظه حيات با دشمنان روبروست، در برخورد با آنان توان و نيروى روحى و فكرى را از دست داده و سرمايه هاى معنوى و قابل شكوفايش با هجوم خطرات از دست خواهد رفت.

آن زمان است كه آدميت به ددمنشى، خرد بجهل، عاطفه بخشونت، سلامت بمرض، مردانگى بنامردى، كرامت به پستى، فضيلت برذيلت تبديل خواهد شد.

همان وقت است كه فرد هم چون گرگ چنگل، خانواده هم چون گروهى وحشى، اجتماع چون حيواناتى خطرناك خواهند شد و دانسته يا ندانسته از درون و برون به جنگ با خويش برخاسته و تمدن و زندگى را چون ملل وحشى و بى تربيت امروز بمرز سقوط و نابودى نزديك خواهند كرد.

جهان زمان ما يعين قرن بيستم از كتابخانه ها، لابراتوارها، چاپخانه ها وسائل خبرى سمعى و بصرى، دانشگاه ها، دانشكده ها، دبيرستانها، مدرسه ها، دانشمندان علوم مختلفه و وسائل مجهز تكنيكى برخوردار است اما بخاطر عدم تربيت صحيح و گرفتار بودن به بند هوا، و آلوده بودن به رذائل اخلاقى از امنيت درون و برون محروم است واحدى با خيال راحت زندگى نميكندن، و ترس از جنگهاى خانمان برانداز بر فرد فرد مردم جهان حكمفرماست، و كسى نيست كه در شرق و غرب از زندگى خود و ديگران راحت باشد، بنابراين تمدن و تكنيك و تكنولوژى و دانش منهاى تربيت چه سود، انسان با برخوردارى از همه وسائل زندگى اگر ميدان حياتش چون جهنم داراى عذاب هاى گوناگون و رنج هاى فراوان باشد آيا آن زندگى را ميتوان زندگى انسانى گفت؟!

على عليه السلام درباره مردميكه آراسته به نيروى مبارزه با دشمنان شخصيت نيستند جمله جالبى باين مضمون دارد: آنان كه براى دفع خطر دشمن خود را مسلح نكردند، مردميكه از تربيت خويش غافل ماندند افرادى كه از شكوفا كردن سرمايه هاى فكرى و روحى بازماندند، گرچه داراى ظاهرى زيبا و فريبنده باشند، اگر چه در خانه ها و كاخ هائى مجلل و گرانقيمت جاى گرفته و آرميده اند، ولى بايد بدانند كه هم چون گياه سبزى هستند كه بر مزبله روئيده و ريشه در كثافت و آلودگى دارند، و اين نوع تغذيه براى هيچكس شخصيت ساز نيست.

اينان مردمى هستند كه غيرت ناموسى ندارند، و بر خلاف آيات ارزنده حجاب از عريان بيرون آوردن زنان و دختران خود در كوچه و بازار ابا ندارند، شرف روحى براى ايشان مفهومى ندارد، كيان انسانى را باخته و همسران و دخترانشان در برابر ديدگانشان در آغوش اين و آنند و بقول خودشان از اينكه ناموسشان اجتماعى است لذت ميبرند!!

اينان دلخوشى بقمار، رباء، زنا، دروغ، آدمكشى، آلودگى، مجلس رقص و شب نشينى و شمع و شراب دارند، و براى حفظ مقام يا موقعيت، يا لذت بردن از عمر هر گناهى را غنيمت حساب ميكنند.

آنها از جاسوسى براى بيگانه گرچه بقيمت نابودى يك ملت باشد، و از فروختن ناموس كشور، و از بتاراج دادن منابع زرخيز مملكت بخاطر چند روز شهوت رانى روى گردان نيستند، آرى بقول امير المؤمنين عليه السلام از گياه روئيده سر كود مستراح بيش از اين توقع نيست و بيش از اين هم نميتوان توقع داشت.

تنها نيروى ايمان و تقوا و خودنگهدارى است كه ناحيه جان را از آسيب دشمنان مصون ميدارد، تقوائيكه محبوب خداست، و نيروى حافظ بندگان از شر دشمنان، جلوه اين نيرو بايد تا پايان عمر با انسان باشد، زيرا دشمن حتى در آخرين لحظه حيات براى بغارت بردن فضائل انسان غرق در طمع است. دشمن چون بانسان حمله كند و با نيروى شگفت آور تقوا و ايمان بخدا و ملكات اخلاقى روبرو گردد خود را باخته، و از مبارزه با آدمى دست برداشته، فقط بانتظار فرصت مى نشيند تا انسان نيروى عليه او را از دست بدهد.

مگر نه اينست كه ابليس در پيشگاه حق قسم ياد كرد با همه ميجنگم، همه را از پا درميآورم، از احدى باك ندارم، رابطه بندگانت را با تو قطع ميكنم، تنها جائيكه آماده جنگ نيستم و مغلوب شدنم حتمى است هنگامى است كه با بندگان خالص و بى شائبه ات روبرو شوم، آنان كه از ابتدا دشمنان خويش را شناخته و براى اكرزار با دشمن تا سرحد پيروزى نيرو فراهم آورده اند و بالاخره بحضرت الله گفت: فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ «3». آيه شريفه علاوه بر اينكه مغلوب بودن دشمن را از زبان خود دشمن بر برابر عاشقان الله بيان ميكند، بيك نكته بسيار مهم هم ضمنا اشاره دارد و آن مسئله اختيار است، و بعبارت ديگر دشمن ميخواهد بگويد اين انسان است كه ميتواند در سايه اراده خويش و با كمك هدايت حق بفراهم آوردن نيرو براى دفع دشمن اقدام كند و نيز اين انسان است كه با سستى در برابر برنامه هاى لازم راه پير وزى دشمن را بر خود باز ميكند و معلوم است كه فراهم آورندگان نيرو مخلصين، و دورماندگان از سپر بلا اغوا شده گان و گول خورده ها هستند و نميتوان ادعا كرد تمام وسايل ايجاد بدبختى در اختيار دشمن است، تنها كار همه دشمنان وسوسه كردن و اغواگرى و جلوه دادن گناه و پليدى در نظر انسان است و براى هيچ دشمنى سلطه و سلطنت بر انسان قرار داده نشده، اين انسان است كه با گوهر اراده و اختيار ميتواند بفراهم كردن نيروى مبارزه با دشمن برخيزد و ميتواند از فراهم آوردن وسائل جنگى سستى كند و زمينه تسلط دشمن را فراهم آورد، و خداوند بزرگ هم در تمام ادوار راه شناختن دشمنان و تهيه وسائل جنگ با آنان را در اختيار آدمى قرار داده است.

انسانى كه در تجارتخانه خويش از بهترين سرمايه برخوردار است و ميداند شهر خالى از دزد نيست براى مغازه خود در محكم و قفل و بست سنگين فراهم ميكند، و آدمى كه در خانه خويش از انواع وسائل زندگى برخوردار است بهنگام شب خانه را بوسيله بستن در و پنجره و قفل ايمنى يا سوت خطر مجهز مينمايد و اصولا اگر دشمنى براى انسان نبود اينهمه فعاليت و كار و كوشش پديدار نميگشت و زندگى لذت نداشت.

 

در برابر اضداد

گروهى كه ميگويند: وجود ابليس و شياطين جنى و انسى چرا، وسوسه و حديث نفس براى چه، عوامل شهوات زا و هواى نفس و برنامه هاى ضد انسانيت بچه خاطر، و خلاصه آنچه آدمى را از راه خدا بازميدارد، چرا در راه حيات و زندگى قرار داشته باشد؟ گفتار و پرسش آنان كاملا بجاست، بايد بآنان جواب منطقى داد و بايد گفت وجود دشمنان وجوديست كه اگر انسان با بيدارى كامل با آنان روبرو شود، ميتواند از روبرو شدن با آنها بهترين منفعت و سود را نصيب خود كند و راستى ثابت شده كه اگر انسان با چهره هاى ضد حق و دشمنان شخصيت روبرو نبود تكامل برايش معنا نداشت.

مگر جنگ گياهان با نيروى جاذبه، و عواملى كه در خاك و هوا بر ضد آنان است بگياهان توان و رشد نميدهد؟

مگر حيوانات، در مقابل با دشمنان خوش ورزيده تر نگشته و بيش از پيش از لذت حيات فيض نميبرند؟

مگر وجود امراض، ميكرب ها باعث تكامل علم طب و پيدا شدن داروها معالج و كشف راه نابودى امراض نبود؟

مگر اين برنامه از لقمان نقل نشه كه گفتند ادب از كه آموختى گفت از بى ادبان، آنچه آنان را در نظر مردم سبك ميكرد من از خويش دور كردم و بآراستن خود بضد آنچه در آنان بود اقدام كردم.

آرى دورى جستن از آنچه ضد فضيلت است، و مبارزه با دشمنانى كه در راه سعادتند، و دست و پنجه نرم كردن با ميكرب شرك و وباى كفر، و قدرت طاغوت اعتبار آدمى را بالا برده و بارزش انسان ميافزايد، جدا اگر اضداد نبودند كوشش و جهاد، مبارزه و قيام، فتح و پيروزى، سعادت و سلامت، و بهشت جاويدان و خوشنودى حق چه معنا داشت؟

مسلمان بيدار از برنامه هاى ضد ق آنچنان بنفع خود و ملت اسلام استفاده ميكند كه گوئى از منابع انرژى زاى مثبت دارد بهره ميگيرد.

پيامبر در ارزش و اعتبار مردم مبارز و خودنگهدار و مخصوصا مردم پس از مرگش و على الخصوص مردم آخر الزمان بابو ذر فرمود: آنانكه از در و ديوار زندگى شان عوامل ضد حق ميبارد و بخاطر رسيدن بسعادت با آن عوامل مبارزه ميكنند، و خويش را از زيانهاى حزب ابليس حفظ مينمايند همچون پيامبران قبل از من از مقام والائى برخوردارند.

انسان در هيچ دوره اى نميتواند بدون ضد باشد، اگر باشد رشد و تكامل بى مفهوم ميشود، جهل، فقر، سيئات اخلاقى، كفر، شرك، فسق، شيطان، ابليس، طاغوت، رفيق بد، محيط ناسالم همه ضد سعادتند، و بود اينها اقتضا ميكنند كه انسان براى فراهم آوردن خير دنيا و آخرت بمبارزه برخيزد، و راه مبارزه خشنودى و رضوان حق را تحصيل كند، و در اين راه ميتواند از كمك اللّه، نبى، امام، عدل، شرف، كرامت، جود، مقررات انسانى بهره ور شود.

بنابراين دو مسئله اختيار و ضد دو وسيله براى رشد و تكامل انسانند، نه ميتوان بانكار اولى برخاست و نه ميتوان در برابر دوم چون و چرا داشت.

گو اينكه بحث از اضداد كار متفكرين و بينايان راه است و مسئله ايست كه دانشمندان بزرگى را به بحث در حدود آن واداشته، و در اين زمينه بايد بطور مفصل سخن راند يا قلمفرسائى كرد، ولى چون اين جزوه در سطحى عادى تنظيم شده و بخاطر اكثريت مردم كه از اصطلاحات علمى دورند نوشته شده، در آن حدى كه عموم بتوانند بپاسخ پرسش ذهن خود برخيزند توضيح داده شد، شرح مفصل و علمى آن را بايد به متخصصين فن مراجعه كنيد، مسئله اختيار را هم براى پاسخگوئى به پرسش ذهن گروهى از برادران و جوابگوئى بآنان كه عقيده مند به جبرند نيز در سطحى عادى و عاميانه توضيح ميدهم تا بر خوانندگان ارجمند بيش از پيش ثابت گردد كه اضداد، و نيروى پرارزش اختيار باين خاطر در ظرف حيات ما قرار گرفته اند، كه ما بتحصيل رشد و كمال برخاسته، و زندگى را با نيرو گرفتن از تربيت الهى و ايجاد تمدن بعلاوه دين طراوت و شادى بخشيم و بدانيم كه اگر نيروى اختيار نبود، سعادت دو سرا و سلامت نفس و فراهم كردن تقوا و ايمان و لذت بردن از معنويت هيچ مفهومى نداشت، و بدانيم كه جنگ با تمام دشمنان و پيروزى بر آنان و فراهم آوردن كليه وسائل لازم براى مبارزه با موانع حيات و حسنات آن كاملا امكان دارد و بخاطر داشتن گوهر اختيار عذر كسى را در شكست خوردن از دشمنان يا آلوده شدن بگناهان و پليديها نخواهند پذيرفت، بنابراين اگر كسى بگويد من نميتوانستم كسب كمال كنم، يا راهى بسعادت و سلامت نداشتم، يا آراسته شدن بحسنات اخلاقى در توان من نبود، يا من محكوم و مجبور به بدى و پليدى و پستى بودم، و قضا و قدر من اين بود، گفته اش باطل، و سخنش مردود و عذرش غير موجه است انسان با دارا بودن سرمايه اختيار امكان هر نوع برنامه مثبت ارد، و ميتواند با راهنمائى انبياء و ائمه از اراده و اختيارش استفاده كند و سعادت دو جهان را براى خود تحصيل نمايد.

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

(1)- سفينة البحار ج 1 ص 195

(2)- وسائل الشيعه ج 6 ص 164

(3)- ص 82- 83

 

 

 مطالب فوق برگرفته شده از

کتاب : نظام تربيت در اسلام 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

همنشینى امام سجاد با زیردستان
زيارت امام حسين عليه السلام حج فقراست
امید بخش ترین آیات قرآن
تو کنار منی، نمی ترسه دلم!
شبهه زدایی از قیام امام حسین
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری برای سیدالشهدا ...
شکر پیامبر(ص) بزرگوار اسلام در کلام استاد ...
عبداللَّه الاكبر بن عقيل‏
پژوهشی در زمینه آیة الاکمال
آغاز امامت امام مهدی(عج)

بیشترین بازدید این مجموعه

اراده حق در عطا كردن فرزند
شخصيت علمي حضرت امام رضا عليه‌السلام
محبت خاص مؤمنين به خداى تعالى
خداوند، پناهگاه واقعى انسان‏
تو کنار منی، نمی ترسه دلم!
آزادی و گناه بعد از ظهور
رفع گرفتاری با توسل به امام رضا (ع)
روزشمار واقعه‌ كربلا در یک نگاه
فقیر باشیم یا ثروتمند؟
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^