نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
انسان از باب حكمت و لطف و رأفت حضرت حق تعالى آفريده شده و براى رسيدن به رشد و كمال و به دست آوردن مقام قرب و وصال، متنعّم به دو سفره مادى و معنوى گشته، نعمت حضرت دوست، براى استفاده انسان، جهت رسيدن به لقاى حق، بر سر دو سفره مادى و معنوى كامل است.
نعمت هاى مادى
نعمت هاى مادى حضرت حق بر دو قسم است:
1- متصل
2- منفصل
نعمت هاى متصل مادى عبارت از نعمت هايى است كه ساختمان بدنى انسان را تشكيل داده، ساختمانى كه درون و برونش تمام عقلاى عالم و حكماى تاريخ و انديشمندان را به اعجاب واداشته و تا كنون كسى به عظمت اين ساختمان و نظام شگفت انگيزش آگاه نشده است.
نعمت هاى منفصل مادى عبارت از زمين و آسمان و هرچه در اوست كه انسان براى تداوم حيات و زندگى خويش با آن در ارتباط است و هر يك از آن نعمت؛ جهانى است حيرت آور و دنيايى است پر از عجايب و غرايب.
انسان را عبث و بيهوده بر سر خوان نعمت هاى متصل مادى و منفصل مادى ننشانده اند، اين همه گنج و ثروت را به بازيچه در اختيار او نگذاشته اند، اين همه براى اين است كه راه رشد و كمال را به كمك اين نعمت ها برابر نقشه حق كه به وسيله انبيا و كتب آسمانى در اختيارش گذاشته اند پيموده و عبد خالص حق گردد و چون ماهى دريا در درياى توحيد غرق شود و از خود بى خود گشته به حضرت او و عنايت و لطفش زنده شود.
[يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ ] «1».
اى اهل ايمان! هنگامى كه خدا و پيامبرش شما را به حقايقى كه به شما [حيات معنوى و] زندگى [واقعى ] مى بخشد، دعوت مى كنند اجابت كنيد.
انديشه در نعمت هاى مادى متصل و منفصل، امرى لازم و واجب است و آيات كتاب به تفكر در نعم و مقصود حضرت حق از اعطاى نعم دعوت فرموده كه تفكر صحيح، جرقه و بارقه اى الهى است و محرك موتور وجود براى حركت انسان به سوى حضرت دوست مى باشد.
بانى و معمار اين رواق معظم |
نور ده اختران و نيّر اعظم |
|
كشور گيتى به امر اوست منظم |
اكبر و اعظم خداى عالم و آدم |
|
صورت خوب آفريد و سيرت زيبا
او ببرد در بهار نو اثر ازدى |
قدرتش آرد شكوفه را ثمر از پى |
|
مهر فروزان از او بود قمر از وى |
جانور از نطفه مى كند شكر از نى |
|
برگ تر از چوب خشك چشمه زخارا
آنچه به گيتى است رند و كاذب وصادق |
دشمن بد خواه و نيك خواه و موافق |
|
عارف و عامى فقيه و كافر و فاسق |
از همگان بى نياز و بر همه مشفق |
|
از همه عالم نهان و بر همه پيدا
خواست شبابت ثنا كند خرد آشفت |
گفت كه اى با هواى نفس شده جفت |
|
گوهر معنى در اين بيان كه توان سفت |
سعدى از آنجا كه فهم اوست سخن گفت |
|
ورنه كمالات وهم كى رسد آنجا
نعمت هاى معنوى
نعمت هاى معنوى حق نيز بر دو دسته است:
1- متصل
2- منفصل
معنوى متصل عبارت از واقعياتى است كه ساختمان باطن انسان را تشكيل داده، ساختمانى كه عقول عالميان در كيفيت و نظام آن متحير است و هنوز كسى به كُنه يكى از آن نعمت ها نرسيده، چون عقل، وهم، خيال، فطرت، وجدان، نفس و روح حقيقت و قلب و معنوى منفصل عبارت است از انبيا، امامان، كتب آسمانى، به خصوص قرآن مجيد.
شما براى شناختن نِعَمِ معنوى متصل و منفصل به كتاب خدا و كتب علمى و فلسفى و عرفانى مراجعه كنيد، ببينيد با چه دنياهاى با عظمتى روبرو مى شويد آن گاه در اين دو قسم نعمت معنوى فكر كنيد كه انديشه و فكر در اين دو صورت از انديشه و فكر در آن دو صورت مادى واجب تر و لازم تر است، بنگريد و دقت نماييد كه آيا اين همه نعمت بدون هدف در اختيار انسان گذاشته شده است؟!
مگر نه اين است كه عقل و وجدان و شرع و دين حكم مى كنند و به حق قضاوت مى نمايند كه اين چهار نوع نعمت: دو نوع نعمت مادى و دو نعمت معنوى براى اين است كه انسان در درجه اول به اين نعمت ها معرفت پيدا كند كه از كيست و چيست و براى چه به انسان مرحمت شده و در درجه بعد اين نعمت ها را در راه رشد و كمال خويش مصرف كند و به لقا و قرب و وصال حضرت محبوب برسد كه انسان در برابر نعمت هاى مادى و معنوى داراى مسؤوليت هايى سنگين و وظايفى مهم و تكاليفى فوق العاده است!
[فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ* عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ ] «2».
به پروردگارت سوگند، قطعاً از همه آنان بازخواست مى كنيم.
[ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ] «3».
آن گاه شما در آن روز از نعمت ها بازپرسى خواهيد شد.
آن گاه در روز قيامت، از جميع نعمت هاى مادى و معنوى اعم از بدن، اعضا و جوارح، روح و عقل، نفس و قلب، مال و منال، عمر و جوانى، خوراكى و پوشاكى، مسكن و مأوى، نبوت و ولايت، قرآن و معارف به طور حتم از انسان مؤاخذه خواهد شد و او بايد در برابر تمام نعمت هايى كه به او براى رشد و كمال مرحمت شده، پاسخگو باشد!!
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- انفال (8): 24.
(2)- حجر (15): 92- 93.
(3)- تكاثر (102): 8.
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب : عرفان اسلامی جلد هشتم
منبع : پایگاه عرفان