اين مطالب عالى و ارزنده، خط مشى حكومت اسلامى در جامعه را نشان مىداد، كه جامعه را از محرمات و ممنوعات حفظ و به خوبى سوق مىداد؛ تا رفاه جامعه در سايه اين برنامه تأمين گردد. اين و هزاران برنامه ديگر از اصول عالى اسلامى، كه پارهاى از آن مربوط به اعمال فردى و پارهاى از آن اجتماعى و برخى از آن اجرايش به دست حاكمان عادل اسلامى است، به عنوان قانون الهى، در بين مردم قرار گرفته است؛ ولى زمامداران اسلامى نه تنها خود عامل نبودند؛ بلكه در سايه حكومت آنان اجتماع اسلامى هم از اصول عالى اسلام دور مىماند.
عدل و داد، تعاون اجتماعى و قواعد بسيارى ديگر، كه ريشه و اساسش در كتاب خداست، پايههاى حكومت اسلامى بود، كه در اين 14 قرن از اجراى آن به وسيله حكام و مردم خبرى نبوده و نيست.
توجه كنيد
در كتاب «روحالدين الاسلامى» از قول ابن القيم الجوزى در كتاب «الطرق الحكميه» مىگويد:
«خداى مهربان پيامبران و كتب را فرستاد تا زندگى انسان را بر مبناى عدل و داد به پا دارند، آن عدل و دادى كه زمين و آسمانها به آن برپاست» .
آرى! مسير حكومت، همان مسيرى است كه نبى اسلام پايهگذار آن (از طرف خداى متعال) بود كه پس از او تغيير كلى كرد و تا امروز تمام سيرت و صورتش را از دست داده است، در چنين شرايطى، مسلم است كه 14 قرن انحراف روى انحراف، چنان انحطاطى ايجاد كرده و مىكند كه ملت گرفتار آن، امروز نتواند با جمعيتى بالغ بر يك ميليارد و دولتهاى مختلف در مقابل دشمنى پست و زورگو، مانند يهود مقاومت كند.
خداى متعال حاكم مطلق بر آفرينش است و در نظام انسانى انبيا و امامان معصوم، فرمانروايان او، و پس از ايشان مؤمنان عدالت پيشه (كه به طور مفصل در باب ولايت فقيه در كتب فقهى بيان شده است) مىباشند؛ ولى افسوس كه تا امروز به جاى مؤمنان عادل، افرادى رشته امور را در دست داشتند كه هيچگونه شايستگى نيابت و جانشين رسول خدا صلى الله عليه و آله را نداشتهاند.
منبع : پایگاه عرفان