قرآن مجيد در آيه 19 سوره مباركه رعد مىفرمايد: حق بودن اين كتاب و آيات نازل شده بر پيغمبر را تنها صاحبان عقل و خرد درك مىكنند و به آن يقين و باور دارند. سبب مساله هم اين است كه هر صاحب عقلى وقتى با چشم عقل به حق نگاه مىكند و آن را با نور باطن خويش مىسنجد، به آن حق يقين پيدا مىكند.
يكى از حكماى بزرگ الهى مىفرمايد:
آيا هيچ انسانى در اينكه ضرب دو در دو مساوى با چهار است شك دارد؟ حق هم در همه زمينهها مانند آن بخش از علم رياضيات است كه براى همه مسلّم است و درست بودنش به آسانى درك مىشود.
او بعضى از حقايق را نيز در اينباره مثال مىزند و مىفرمايد:
عدالت، كه به معناى قرار دادن هرچيز در جاى خويش است، از جمله اين امور حق است. بدن انسان و اعضا و جوارح او نمونه بارز رعايت عدالت است. زيرا اگر خداوند چشم را، به جاى سر، بر روى سينه قرار مىداد، بر خلاف عدالت رفتار كرده بود؛ يا اگر بينى را پشت سر آدمى تعبيه مىكرد، عدالت را رعايت نكرده بود؛ و همين طور ساير اندام را.
يعنى براى هر عاقلى روشن است كه اين اعضاء و جوارح در جاى خويش قرار دارند.
در نظام خلقت نيز همين تناسب برقرار است: ستارگان، قمرها، خورشيد، كهكشانها، و سحابىها در جاى خود قرار گرفتهاند. در نباتات نيز، هر گياه يا درختى بر مقام خويش است؛ يعنى درخت گردو در نظام خلقت همان است كه بايد مىبود؛ رنگ خربزه و هندوانه و مزه هر خوراكىاى بايد همين باشد. اين عدالت است.
پس، عدل هرچيز را در جاى معين خود قرار دادن است. متضاد عقل نيز تجاوز و بغى و ظلم است.
پيشترها كه بيشتر مردم ايران در مكتبخانهها كتابهايى مانند گلستان سعدى را مىخواندند، حقايق بسيارى را از آنها ياد مىگرفتند. مثلا، سعدى درباره اينكه در عالم هرچيز در جاى خويش است مىگويد:
آن كه هفت اقليم عالم را نهاد |
هركسى را هرچه لايق بود داد |
|
گر توانا بينى ار كوتاهدست |
هركه را بينى چنان بايد كه هست |
|
اينكه مسكين است اگر قادر بود |
بس جنايتها كزو صادر شود |
|
گربهمحروم اگر پر داشتى |
تخم گنجشك از هوا برداشتى. |
|
به راستى، اگر خداوند متعال بالى كه به كبوتر داده را به گربه هم مىداد، چه اتفاقى مىافتاد؟ با آن قدرت و سرعتى كه گربه دارد، كبوترها را در هوا شكار مىكرد و آسايش از اين موجودات سلب مىشد. امروزه، علم ثابت كرده است كه استخوان پرندگان توخالى است، براى اينكه اسكلتشان سبك باشد و بتوانند پرواز بكنند؛ اگر زهرى كه خدا به مار و عقرب و زنبور داده را به مگس و پشه يا گربه و گنجشك مىداد، حداقل زندگى ما انسانها در معرض خطر جدى قرار مىگرفت؛ اگر روزى همه حيوانات زهردار جهان بميرند و ديگر مار و عقربى وجود نداشته باشد،
طولى نمىكشد كه تمام موجودات مىميرند. براى اينكه دائما در كره زمين به واسطه روشن شدن آتش، سوختن نفت و ... سمهاى مختلف وارد هوا مىشود، حيوانات زهردار مأمورند سموم هوا را بگيرند، هم براى خودشان اسلحه دفاعى درست مىكنند و هم هوا را پاك كنند تا موجودات ديگر هواى سالم براى تنفس داشته باشند. پس، عقرب و مار هم سر جاى خودشان هستند. اين معنى واقعى عدالت است.
درستى عدالت مانند درستى سادهترين حسابهاى رياضيات است. اگر به عدالت موجود در نظام هستى دست بخورد، خيمه حيات برچيده مىشود. اگر در نسبت آب و خشكى در كره زمين تغييرى ايجاد شود، هيچ موجودى قادر به ادامه حيات نيست. اگر كوهها به اين شكل بر روى زمين استوار نبودند، زمين تعادل خود را از دست مىداد و بشر لحظهاى راحت نبود. اين معنى عدالت است.
منبع : پایگاه عرفان