در زمینه خداشناسی دیدگاههای متعدد و متفاوتی وجود دارد. دیدگاه معتدل می گوید خدا را تا حدی واجب است بشناسیم و تا حدی هم مستحب است. آن حدی که جایز نیست انسان وارد بشود جایی است که انسان بخواهد به کنه دات باریتعالی پی ببرد زیرا این شناخت محال است و امکان ندارد و نتیجه نمی دهد ، به همین دلیل هم در روایات نهی شده از این که انسان بخواهد وارد این قلمرو بشود.
سوالی که در اینجا قابل طرح است اینکه از چه راهی می توانیم خدا را بشناسیم؟ کدام راهها مناسبتر و بهتر است؟
بدون توجه به موضوع معرفت چهار راه برای کسب معرفت در برابر انسان وجود دارد. انسان هر چه را که بخواهد بشناسد از چهار راه می تواند شناخت پیدا کند.
یک راه که معمولی ترین ، معروف ترین و ساده ترین راه می باشد راه عقل است. انسان از طریق عقل خود خیلی از معرفت ها را می تواند پیدا بکند. آنچه که از طریق عقل حاصل می شود اصطلاحاً به آن حکمت و فلسفه می گوییم.
راه دوم راه حس است یعنی انسان با حواس پنجگانه خود و بلکه بیشتر از حواس پنجگانه می تواند معرفت پیدا بکند و معلومی که از این طریق حاصل می شود را معمولاً علم یا همان علوم تجربی گفته می شود.
آن حدی که جایز نیست انسان وارد بشود جایی است که انسان بخواهد به کنه دات باریتعالی پی ببرد زیرا این شناخت محال است و امکان ندارد و نتیجه نمی دهد ، به همین دلیل هم در روایات نهی شده از این که انسان بخواهد وارد این قلمرو بشود
راه سوم راه دل یا راه فطرت است که انسان از طریق تزکیه نفس و از طریق پاک کردن درون و صاف کردن دل می تواند بسیاری از حقایق را حضوراً درک بکند. البته بین راه فطرت و راه دل می توان تفاوت هایی هم قائل شد اما هر جا که راه دل می گوییم مراد ما هر دوی آنها اعم از فطرت و دل است. آنچه از طریق دل به دست می آید معمولاً عرفان گفته می شود که محصول این راه است.
راه چهارم راه وحی است . انسان از این طریق از عالم بالا خبردار شده و حقایق را درک می کند. خواه این وحی قرآن باشد یا حدیث.
اینها هر کدام ویژگی ها و خصوصیاتی دارند و اینکه شناخت آنها چه محاسنی و چه محدودیت هایی دارند بحث های خوبی است اما ورود به آن بحث ها ما را از مقصد اصلی که خداشناسی است باز می دارد.
اما سوال این است که ازکدام یک از این چهار، راه وارد بحث خداشناسی بشویم؟
پاسخ این است که از هر چهار راه می توانیم وارد بشویم. البته آن راهی که در واقع مدخل ورود به این بحث است راه عقل است و حس فقط می تواند بعضی از مقدمات را به ما بدهد. یعنی از کبری و صغرای برهان فقط گاهی صغرای آن را می تواند برای ما حاصل بکند. کبرای برهان را باید با عقل فهمید.
راه سوم راه دل یا راه فطرت است که انسان از طریق تزکیه نفس و از طریق پاک کردن درون و صاف کردن دل می تواند بسیاری از حقایق را حضوراً درک بکند
دل هم مقدمات بسیار پیچیده ای دارد. وحی هم اگر صحت و مشروعیتش از طریق عقل تأیید نشود نمی توان در آن وارد شد.
بنابراین راهی که مطرح می کنیم و در واقع بهترین راه و بلکه ناگزیریم که از این راه وارد بشویم راه عقل است. براهین عقلی فراوانی بر اثبات باریتعالی و اثبات صانع اقامه شده است. هر چند حقیقت این است که کسی نیست که خدا را باور نداشته باشد. حتی منکرین خدا هم به نوعی خدا را باور دارند منتها به زبانشان یا با تلاش های بی ثمرشان می خواهند وانمود کنند که خدا را قبول ندارند وگرنه اصل وجود باریتعالی تقریباً از بدیهیات است .
لذا قرآن هم با شدت می فرماید: " أفی الله شک فاطر السموات و الأرض " مگر می شود انسان در وجود خدا شک کند؟ امکان ندارد. مگر می شود انسان خدا را که مشهود بر همه مخلوق است و همه مخلوقات او را می بینند قبول نداشته باشد ؟
براهین عقلی متعدد است. بعضی از براهین عقلی مقدمات حسی دارند مثل برهان نظم اگرچه خیلی سطحشان پایین تر ، محسوس تر و عامترهستند.
خلاصه:
بطور کلی چهار راه برای شناخت خدا پیشنهاد می شود. راه عقل ، راه حس ، راه دل یا فطرت و راه وحی.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی
فرآوری: دکتر جعفری
منبع : رادیو معارف