یکی از انحرافات اجتماعی عصر امام حسین (علیه السلام)، تحریف باورهای دینی و تخریب ارزشهای اسلامی عصر پیامبر (صلی الله و علیه و آله) و کم رنگ شدن نظارت اجتماعی بود.
یکی از انحرافات اجتماعی عصر امام حسین (علیه السلام)، تحریف باورهای دینی و تخریب ارزشهای اسلامی عصر پیامبر (صلی الله و علیه و آله) بود. دامنه این آسیب بزرگ اجتماعی تا آنجا گسترش یافته بود که می پنداشتند امام حسین (علیه السلام) بر امام خود یعنی خلیفه اموی، خروج کرده و اتحاد مسلمین را بر هم زده است و امام (علیه السلام) را به خاطر این کار سرزنش می کردند و صف آرایی در مقابل او را نوعی تقرب الهی جستن می پنداشتند؛ چنانکه امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «سی هزار نفر جمع شده بودند که جد ما حضرت حسین (علیه السلام) را بکشند و کل یتقرب الی الله بدمه» و هر یک با کشتن او به خدا تقرب می جستند، چون می گفتند یزید خلیفه پیامبر (صلی الله و علیه و آله) است و حسین بن علی بر او خروج کرده و باید با او جنگید. [1]
بنابراین تحریف باورهای دینی، تأثیرات اجتماعی سیاسی عمیقی در اندیشه و عمل مسلمین داشت که این مسأله از یکسو به شخصیت جامعه اسلامی و تسلط هواهای نفسانی و فراموشی یاد خدا و تقوای الهی و از سوی دیگر به اعمال سیاستهای ضد اسلامی دستگاه اموی برمی گشت
با توجه به رهیافت جامعه شناسی دینی، هیچ تئوری به اندازه عقب ماندگی فرهنگی سبب کجروی و انحراف نیست. [2] .بنابراین به نظر می رسد که سقوط فرهنگی جامعه اسلامی در عصر یاد شده، علت اصلی همه آسیب های اجتماعی این دوران باشد و بنابراین تحریف باورهای دینی، تأثیرات اجتماعی سیاسی عمیقی در اندیشه و عمل مسلمین داشت که این مسأله از یکسو به شخصیت جامعه اسلامی و تسلط هواهای نفسانی و فراموشی یاد خدا و تقوای الهی و از سوی دیگر به اعمال سیاستهای ضد اسلامی دستگاه اموی برمی گشت. یکی از آسیبهای فکری قرون اولیه اسلامی خوار شمردن تاثیر عمل در سعادت انسان بود، در حالیکه اسلام، دین عمل، و تکیه گاه تعلیم و تربیت اسلامی عمل است و به تعبیر قرآن: لیس للانسان الی ما سعی (نجم آیه 39) ریشه این فکر را امویها ایجاد نمودند زیرا آنانکه هم قدرت و هم ثروت داشتند، برای اینکه خلفای بنی امیه را تبرئه کنند تا مردم خیلی حساسیت نشان ندهند، روی این اندیشه تبلیغ می کردند و پیدایش فرقه مرجئه (یکی از فرقه های اسلامی است که بعدها جز اسمی از آن باقی نماند) نیز برای همین منظور بود. [3]
ظهور اندیشه جبرگرایی به گفته ابی هلال عسکری اول بار از مغز معاویه تراوش کرد [4] به گونه ای که معاویه در مورد بیعت یزید گفته بود: و ان امر یزید قضاء من القضاء و لیس للقضاء الخیره من امرهم... یعنی بیعت و حکومت یزید، قضایی از قضاهای الهی است و در این مورد کسی اختیاری از خود ندارد. .نیز عمر بن سعد وقتی به دلیل مشارکتش در قتل امام حسین (علیه السلام) مورد اعتراض قرار گرفت، گفت:«این کار از جانب خدا مقدر شده بود». .شاید قطع امید امام (علیه السلام) از هدایت امت اسلامی و بیمارگونه عصر خویش، آنجا بیشتر نمایان گشت که حضرت آشکارا تخریب باورهای دینی را ملاحظه فرمود و دردمندانه اظهار کرد:... ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم...
دامنه این انحراف بزرگ اجتماعی تا آنجا گسترش یافته بود که می پنداشتند امام حسین (علیه السلام) بر امام خود یعنی خلیفه اموی، خروج کرده و اتحاد مسلمین را بر هم زده است و امام (علیه السلام) را به خاطر این کار سرزنش می کردند و صف آرایی در مقابل او را نوعی تقرب الهی جستن می پنداشتند.کم رنگ شدن نظارت اجتماعی
در جوامع اسلامی که ارزشها و هنجارهای مهم اجتماعی نشأت گرفته از تعالیم والای اسلام است، عنصر مذهب میتواند از طریق تقویت ارزشها و هنجارهای مهم به کنترل اجتماعی کمک مؤثری کند.در نظریه کنترل اجتماعی اعتقاد بر آن است که چنانچه همبستگی اجتماعی در یک جامعه قوی باشد، اعضای آن جامعه احتمالا با ارزشها و هنجارهای مشترک همنوا میشوند ولی جامعه ای که بستگیها میان اعضای آن ضعیف است احتمال بیشتری می رود که مردم منحرف گردند. [5] .با توجه به این مقدمات به نظر میرسد جدایی مردم از کانون هدایتبخش امامت و عدم بهره گیری از رزشهای الهی متجلی در وجود مقدس امام حسین (علیه السلام) نقش عمده ای در انحراف جامعه اسلامی از مسیر اصلی خویش داشت و لذا تغییر این نظام اخلاقی فاسد که از سوی امویان تبلیغ و تثبیت می شد، وجهه همت امام (علیه السلام) در نهضت حسین بود و بی جهت نبود که دستگاه اموی، که حیات خویش را در تثبیت نظام اخلاقی موجود می دید، در جلوگیری از این دگرگون سازی نهایت تلاش خود را مصروف سازد و تدابیری بیندیشد که امام (علیه السلام) نتواند به آسانی از این مرحله گذر کند.شیوه امام حسین (علیه السلام) در کنترل اجتماعی این بود که با تبلیغ ارزشهای اسلامی، سیستم اجتماعی عصر خویش را نظام بخشد و روابط اجتماعی افراد جامعه را شکل دهد تا هنجارها و ارزشهای اجتماعی اسلامی بدون احساس زور و بطور آزادانه از سوی جامعه پذیرفته شوند و به عبارت دیگر «درونی» گردند، اگر چه این کنترل با آموزشهای دینی و بطور غیر رسمی انجام می شد. [6]
پی نوشت:
(1).مطهری: حق و باطل، صدرا، ج 1366، 7، ص 53 و نیز: طبری، ترجمه پاینده،...، ج 7، ص 3035
(2).قائمی، علی: آسیبها و عوارض اجتماعی و...، انتشارات امیری، ج 3، تهران 70، ص 177 و 178.
(3).مطهری ره: حق و باطل،...، ص 97 -95
(4).جعفریان، رسول: حیات سیاسی فکری امامان شیعه،...، ج 1، ص 130 به نقل از: الاوائل ابی هلال عسکری، ج 2، ص 125
(5).رابرتسون، یان: درآمد بر جامعه شناسی،...، ص 175.
(6).آسیب شناسی اجتماعی جامعه اسلامی در عصر امام حسین علیه السلام
محمد باعزم