فرقة وهابيت كه اخيراً در ميان اهل تسنن پيدا شده، پيروان محمد بن عبدالوهاب مي باشند كه وي تابع ابن تيميه حنبلي شامي بوده است. او مدعي شد كه برخي از افكار مسلمانها مثل اعتقاد به شفاعت و بعضي از كارهايشان مثل توسل جستن به پيامبران و اولياء الهي، شرك است. ولي ساير مسلمانها نظر وهابيت را ردّ نموده و اينگونه اعتقاد و اعمال را مخالف توحيد در عبادت نمي دانند. دلايل اثبات كننده براي مخالفت با اين ادعاي وهابيت چيست؟
تعريف شفاعت نزد اهل لغت
خليل بن احمد فراهيدي ( متوفي 150 ) در كتاب العين مي فرمايد : الشافع : الطالب لغيره ، وتقول استشفعت بفلان فتشفع لي إليه فشفعه في . والإسم : الشفاعة . واسم الطالب : الشفيع . (كتاب العين ج 1 ص )
شافع يعني كسي كه از غير خودش طلب شفاعت مي كند و مي گويد نزد فلان شخص واسطه و شفيع من باش . اسم مصدر ( حاصل و نتيجه مصدر ) آن شفاعت است و كسي را كه طلب شفاعت مي كند شفيع مي نامند .
راغب اصفهاني در كتاب المفردات مي گويد : الشفع : ضم الشئ إلي مثله ويقال للمشفوع شفع . (المفردات ص 263) .
الشفع به معناي ضميمه كردن چيزي به مثل خودش است و به مشفوع گفته مي شود ؛ زَبيدي نيز در تاج العروس ج 5 ، ص 401 همين مطلب را مي گو يد .
تعريف شفاعت نزد متكلمين شيعه
سيد مرتضي مي فرمايد: وحقيقة الشفاعة وفائدتها : طلب إسقاط العقاب عن مستحقه ، وإنما تستعمل في طلب إيصال المنافع مجازا وتوسعا ، ولا خلاف في أن طلب إسقاط الضرر والعقاب يكون شفاعة علي الحقيقة .
رسائل المرتضي ج 1، ص 150 ، باب مسألة الوعد و الوعيد و الشفاعة .
سيد مرتضي مي فرمايد: حقيقت شفاعت و فايده آن طلب برداشتن عقاب از كسي است كه مستحق عقاب است ، البته كلمه شفاعت مجازا در مورد درخواست رسيدن منافع به شخص نيز به كار مي رود ، و در اينكه حقيقت شفاعت در مورد طلب برداشتن ضرر و عقاب و عذاب است هيچ اختلافي نيست .
در جاي ديگر مي فرمايد : وشفاعة النبي ( صلي الله عليه وآله ) إنما هي في إسقاط عقاب العاصي لا في زيادة المنافع ، لأن حقيقة الشفاعة تختص بذلك ... . (رسائل المرتضي ج 3 ، ص 17 ، باب مايجب إعتقاده و أبواب العدل كلها)
شفاعت نمودن پيامبر اكرم فقط در برداشتن عقاب و عذاب گناهكار است و اين شفاعت در مورد رسيدن منافع به شخص نمي باشد ، زيرا حقيقت شفاعت اختصاص به برداشتن عقاب و عذاب گناهكار دارد ...
شيخ طوسي مي فرمايد : حقيقة الشفاعة عندنا أن تكون في إسقاط المضار دون زيادة المنافع ، والمؤمنون عندنا يشفع لهم النبي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فيشفعه الله تعالي ويسقط بها العقاب عن المستحقين من أهل الصلاة لما روي من قوله عليه السلام : ( ادخرت شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي ) ... والشفاعة ثبتت عندنا للنبي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) وكثير من أصحابه ولجميع الأئمة المعصومين وكثير من المؤمنين الصالحين ... . (التبيان ، للشيخ الطوسي : 213 - 214 ).
حقيقت شفاعت در نزد ما در مورد رسيدن منافع به شخص نمي باشد بلكه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهكار است . به عقيده ما پيامبر اكرم مؤمنين را شفاعت مي فرمايند و خداوند نيز شفاعت ايشان را مي پذيرد و خداوند تبارك و تعالي عذاب و عقاب را در نتيجه اين شفاعت از مستحقين آن ( البته از كساني كه اهل نماز باشند ) برمي دارد . زيرا شخص شخيص رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : من شفاعتم را براي كساني از امتم كه اهل گناه كبيره هستند نگه داشته ام ... شيخ طوسي در ادامه مي فرمايند : نزد ما شيعيان اثنا عشري خداوند امتياز شفاعت خواهي را به پيامبر اكرم و بسياري از اصحاب ايشان و تمامي فرزندان معصوم ايشان و بسياري از مؤمنين صالح عطا نموده است .
تعريف شفاعت نزد متكلمين اهل سنت
أبو حفص النسفي ( متوفي 538 ه) : در كتاب العقائد النسفية : الشفاعة ثابتة للرسل والأخيار في حق الكبائر بالمستفيض من الأخبار می نویسد: امتياز شفاعت خواهي در مورد كساني که اهل گناه كبيره هستند براي پيامبران و بنده گان خوب خدا به واسطه اخبار و روايات زيادي ثابت شده است .(العقائد النسفية ، ـ لأبي حفص النسفي ـ ، ص 148 )
ناصر الدين أحمد بن محمد بن المنير الإسكندري المالكي در كتاب الانتصاف مي گويد : وأما من جحد الشفاعة فهو جدير أن لا ينالها ، وأما من آمن بها وصدقها وهم أهل السنة والجماعة فأولئك يرجون رحمة الله ، ومعتقدهم أنها تنال العصاة من المؤمنين وإنما ادخرت لهم . . . . (الانتصاف فيما تضمنه الكشاف من الاعتزال ، للإمام ناصر الدين الإسكندري المالكي المطبوع بهامش الكشاف ج1 ، ص 214 ).
كسي كه شفاعت را انكار كند شايسته است مشمول شفاعت نشود ولي كسي كه ايمان به شفاعت دارد اما اهل سنت و جماعت كه ايمان به شفاعت دارند و آن را تصديق مي نمايند پس آنها به رحمت خداوند اميد دارند و اعتقادشان اين است كه شفاعت در مورد مؤمنين گنهكار است ( پيامبر فرمودند ) من شفاعتم را براي افرادي از امتم كه اهل گناه كبيره هستند نگه داشته ام ...
قَالَ الْقَاضِي عِيَاض : مَذْهَب أَهْل السُّنَّة جَوَاز الشَّفَاعَة عَقْلًا وَوُجُوبهَا سَمْعًا بِصَرِيحِ قَوْله تَعَالَي : { يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَع الشَّفَاعَة إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَن وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا } وَقَوْله : { وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنْ اِرْتَضَي } وَأَمْثَالهمَا ، وَبِخَبَرِ الصَّادِق صَلَّي اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، وَقَدْ جَاءَتْ الْآثَار الَّتِي بَلَغَتْ بِمَجْمُوعِهَا التَّوَاتُر بِصِحَّةِ الشَّفَاعَة فِي الْآخِرَة لِمُذْنِبِي الْمُؤْمِنِينَ . وَأَجْمَعَ السَّلَف وَالْخَلَف وَمَنْ بَعْدهمْ مِنْ أَهْل السُّنَّة عَلَيْهَا. . . . (به نقل از: شرح صحيح مسلم ، للنووي ج3 ، ص 35 ، باب إِثْبَات الشَّفَاعَة وَإِخْرَاج الْمُوَحِّدِينَ مِنْ النَّار) .
قاضي عياض مي گويد: اهل سنت شفاعت را عقلا جايز و شرعا واجب مي دانند و دليل وجوب آن آيه 109 سوره طه : (در آن روز ، شفاعت ( به كسي ) سود نبخشد ، مگر كسي را كه( خداي) رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد ) و آيه 28 سوره انبياء (و جز براي كسي كه (خدا ) رضايت دهد ، شفاعت نمي كنند ) و امثال اين آيات و روايات پيامبر اكرم صلي الله عليه و ( آله) و سلم مي باشد . و روايات زيادي كه مجموع آنها به حد تواتر مي رسد در مورد صحت شفاعت در قيامت براي مؤمنين گنهكار وارد شده است . و تمامي علماي اهل سنت از قبل تا به حالا بر صحت شفاعت اجماع دارند ... .
بنابراين شفاعت ، واسطه شدن ، انبياء ، امامان و صالحان بين خدا و خلق براي بخشيده شدن گناهاني است كه از مؤمنان سر زده است .
بحث در مورد شفاعت دو مرحله دارد :
1- شفاعت در قيامت . 2 - طلب كردن شفاعت از رسول خدا كه در آخرت ما را شفاعت كنند .
شفاعت در قيامت ، با شرائط و خصوصياتي كه در باره آن ذكر شده است ، از ضروريات تمامي مذاهب اسلامي و مورد اجماع تمامي علماي مسلمان است كه آيات بسياري در قرآن كريم آن را تأييد مي كند ؛ از جمله :
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَي . الضحي / 5 . و بزودي پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردي .
وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا . الإسراء / 79 .
و پاسي از شب را زنده بدار ، تا براي تو [ به منزله ] نافله اي باشد ، اميد كه پروردگارت تو را به مقامي ستوده برساند .
تمامي مفسران شيعه و سني بر اين مطلب اتفاق دارند كه مراد از «مقام محمود» همان مقام شفاعت است كه خداوند آن را به پيامبرش وعده داده است .
پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند : «اُعطيتُ خمساً... و اعطيت الشفاعة فادّخرتها لامّتي فهي لِمَنْ لا يشرك بالله شيئاً» «خداوند بزرگ به من پنج امتياز داده است... كه يكي از آنها شفاعت است و آن را براي امت خود نگه داشته ام. شفاعت براي كساني است كه شرك نورزند» (مسند احمد، ج1، ص 301 ، باب : مسند عبدالله بن عباس سنن نسائي، ج1، ص 211 ، باب : الطواف علي النساء في غسل واحد سنن دارمي، ج1، ص 323 ، باب : الارض كلها طهور ... ).
در روايت ديگر پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: «انا اول شافع و اول مشفَّع» «من نخستين كسي هستم كه شفاعت مي كند و نخستين كسي هستم كه شفاعت او پذيرفته مي شود (سنن ترمذي ج5 ، ص 248 ، باب ما جاء في فضل النبي ، باب 22 ، حديث رقم : 3695 ؛ سنن دارمي ج 1 ، ص 26 ، باب ما أعطي النبي صلي الله عليه و سلم الفضل)
فخر رازي از علما و مفسرين بزرگ اهل سنت در اين باره مي گويد :
أجمعت الأمة علي أن لمحمد صلي الله عليه وسلم شفاعة في الآخرة وحمل علي ذلك قوله تعالي ( عسي أن يبعثك ربك مقاما محمودا ) وقوله تعالي ( ولسوف يعطيك ربك فترضي ) . (تفسير الرازي ، ج 3 ، ص 55 ).
تمامي امت اسلامي بر اين مطلب اجماع دارند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در قيامت حق شفاعت دارد و اين دو آيه « اميد كه پروردگارت تو را به مقامي ستوده برساند » و « و بزودي پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردي » را به همين معنا حمل كرده اند .
مرحوم شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه در اين باره مي فرمايد :
اتفقت الإمامية علي أن رسول الله ( صلي الله عليه وآله وسلم ) يشفع يوم القيامة لجماعة من مرتكبي الكبائر من أمته ، وأن أمير المؤمنين ( عليه السلام ) يشفع في أصحاب الذنوب من شيعته ، وأن أئمة آل محمد ( عليهم السلام ) كذلك ، وينجي الله بشفاعتهم كثيرا من الخاطئين . (أوائل المقالات في المذاهب والمختارات ، ص 29 تحقيق مهدي محقق) .
اماميه بر اين مطلب اتفاق دارند كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در روز قيامت گروهي از كساني را كه گناهان كبيره انجام داده اند ، شفاعت مي كند . و نيز بر اين مطلب اتفاق دارند كه امير المؤمنين و بقيه ائمه گناهكاران را شفاعت مي كنند و با شفاعت آن ها خداوند بسياري از گناهكاران را نجات مي دهد .
علامه مجلسي رحمت الله عليه نيز در اين باره مي فرمايد :
أما الشفاعة فاعلم أنه لا خلاف فيها بين المسلمين بأنها من ضروريات الدين وذلك بأن الرسول يشفع لأمته يوم القيامة ، بل للأمم الأخري ... . (بحار الأنوار ، ج 8 ، ص 29 - 63 ).
تمامي مسلمين بر اين مطلب اتفاق دارند كه شفاعت از ضروريات دين است . و شفاعت ، يعني اين كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله نه تنها امت خود را ؛ بلكه امت هاي ديگر را نيز شفاعت خواهد كرد .
و نووي از علماي بزرگ اهل سنت و از شارحين صحيح مسلم به نقل از قاضي عياض بن موسي مي نويسد :
قال القاضي عياض رحمه الله مذهب أهل السنة جواز الشفاعة عقلا ووجوبها سمعا بصريح قوله تعالي (يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا ) وقوله (وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَي) وأمثالهما وبخبر الصادق صلي الله عليه وسلم وقد جاءت الآثار التي بلغت بمجموعها التواتر بصحة الشفاعة في الآخرة لمذنبي المؤمنين وأجمع السلف والخلف ومن بعدهم من أهل السنة عليها . (شرح مسلم - النووي - ج 3 - ص 35 ).
قاضي عياض مي گويد : " مذهب اهل سنت بر اين است كه شفاعت عقلا جايز و شرعا واجب است ؛ به دليل اين كه خداوند به صراحت در آيه قرآن فرموده است : " در آن روز ، شفاعت [ به كسي ] سود نبخشد ، مگر كسي را كه [ خداي] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد " و نيز گفته خداوند كه فرموده : " و جز براي كسي كه [ خدا ] رضايت دهد ، شفاعت نمي كنند " و امثال اين آيات . و همچنين به خاطر روايات پيامبر راستگو صلي الله عليه وآله وسلم مبني بر صحت شفاعت در آخرت براي گناهكاراني از مؤمنين كه مجموع اين روايات به حد تواتر مي رسد . تمامي علماي اهل سنت ؛ از گذشته تاكنون بر صحت شفاعت اجماع دارند .
و تاج الإسلام أبو بكر الكلاباذي ( متوفي 380 ه )در اين باره مي گويد :
إن العلماء قد أجمعوا علي أن الإقرار بجملة ما ذكر الله سبحانه وجاءت به الروايات عن النبي ( صلي الله عليه وآله ) في الشفاعة واجب ، لقوله تعالي : (وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَي) ولقوله : (عَسَي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا ) وقوله : (وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَي) . وقال النبي ( صلي الله عليه وآله ) : " شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي " .
علما بر اين مطلب اجماع دارند كه اقرار به تمامي آن چه كه خدا و رسول او (صلي الله عليه وآله وسلم ) در باره شفاعت گفته اند ، واجب است . به دليل فرموده خداوند : " و بزودي پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردي » و فرموده خداوند : " اميد كه پروردگارت تو را به مقامي ستوده برساند " و نيز فرموده خداوند : " و جز براي كسي كه [ خدا ] رضايت دهد ، شفاعت نمي كنند " و همچنين سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم ) كه فرمود : " من گناهكاراني از امتم را شفاعت مي كنم " . (لتعرف لمذهب أهل التصوف ، ص 54 _ 55 ، تحقيق د . عبد الحليم محمود ، شيخ الأزهر الأسبق) .
و حتي ابن تيميه نيز شفاعت در قيامت را قبول دارد و در اين باره مي گويد :
للنبي (صلي الله عليه وآله ) في يوم القيامة ثلاث شفاعات... وأما الشفاعة الثالثة فيشفع في من استحق النار وهذه الشفاعة له (صلي الله عليه وآله) ولسائر النبيين والصديقين وغيرهم في من استحق النار أن لا يدخلها ويشفع في من دخلها .
براي پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در روز قيامت سه شفاعت است ... شفاعت سوم براي كساني است كه مستحق آتش هستند . شفاعت آن حضرت ، ساير انبياء ، صديقين و ديگران به اين است كه كسي كه سزاوار آتش است ، وارد آن نشود ، و نيز در مورد كسي كه داخل آتش شده شفاعت مي كند . (مجموعة الرسائل الكبري ، ج1 ، ص403_ 404) .
و جالب اینجاست که محمد بن عبد الوهاب نيز در اين باره مي گويد :
وثبتت الشفاعة لنبينا محمد (صلي الله عليه وآله) يوم القيامة ولسائر الأنبياء والملائكة والأولياء والأطفال حسبما ورد ، ونسألها من المالك لها والآذن فيها بأن نقول : اللهم شفع نبينا محمدا فينا يوم القيامة أو اللهم شفع فينا عبادك الصالحين ، أو ملائكتك ، أو نحو ذلك مما يطلب من الله لا منهم ... إن الشفاعة حق في الآخرة ، ووجب علي كل مسلم الإيمان بشفاعته ... . (الهدية السنية ، الرسالة الثانية ، ص42 ).
شفاعت براي پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) در روز قيامت و نيز براي ساير انبياء ، ملائكه ، اولياء و اطفال بنابر آن چه كه وارد شده است ، قطعي است . و ما درخواست مي كنيم از مالك و اجازه دهنده شفاعت به اين صورت كه مي گوييم :
و ما از خدواندي كه صاحب شفاعت مي باشد و اجازه شفاعت به دست اوست در خواست مي كنيم:
" بار خدايا ! پيامبر ما را در روز قيامت شفيع ما قرار بده " . يا اين كه مي گوييم : " بار خدايا ! صالحان و ملائكه خود را شفيع ما قرار بده " و مانند اين سخنان كه از خداوند طلب مي كنيم نه از غير خدا . شفاعت در آخرت حق و واجب است بر هر مسلماني كه به آن ايمان داشته باشد ... .
اين نمونه هاي كوچكي بود از نظرات علماي شيعه و سني در اين باره كه به جهت اختصار به همين تعداد بسنده مي شود .
اما آن چه كه از بين تمامي فرقه هاي اسلامي ، تنها وهابي ها آن را قبول ندارند و به شدت با آن به مخالفت برخواسته و قائل به آن را كافر و مشرك مي دانند ، طلب شفاعت در دنيا است ؛ يعني اينكه فردي در همين دنيا از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ( چه در حال حيات ايشان و چه بعد از شهادت ايشان )درخواست كند روز قيامت در درگاه ربوبي نزد پروردگار عالم او را شفاعت كند و برايش ازخداوند تبارك و تعالي طلب بخشش كند ، اينچنين درخواستي نزد ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب و پيروانشان شرك و كفر محسوب مي شود زيرا وقتي فردي بين خود و خدايش واسطه قرار مي دهد ( و خودش مستقيما از خداوند طلب نمي كند ) و از كسي غير از خدا طلب شفاعت مي كند در حقيقت اين فرد را معبود خود قرار داده و او را شريك خداوند خوانده است . اما اگر كسي اينگونه دعا كند : پروردگارا پيامبرت را در روز قيامت شفيع من گردان ( و بواسطه او گناهان مرا ببخش ) از نظر وهابيها بلا مانع است .
محمد بن عبدالوهاب مي گويد : من جعل بينه وبين اللَّه وسائط يدعوهم ويسألهم الشفاعة كفر إجماعاً. (محمد بن عبد الوهاب - مجموعة المؤلفات ج 1 ، ص 385 ، ج 6 ، ص 9 ، 68 ، 213 )
كسي كه بين خود و خدايش واسطه قرار دهد و آن واسطه ها را بخواند و از آنها طلب شفاعت كند به اجماع مسلمين چنين فردي كافر است .
در جاي ديگر مي گويد :
قال النبي (صلي الله عليه و سلم) : اُعطي الشفاعة وأنا أطلبه ممّا أعطاه اللَّه . فالجواب : إنّ اللَّه أعطاه الشفاعة ونهاك عن هذا ، فقال : ( فلا تدعوا مع اللَّه أحداً) الجن / 18 . فاذا كنت تدعو اللَّه أن يشفع نبيّه فيك فأطعه في قوله : ( فلا تدعوا مع اللَّه أحداً ). (مجموعة المؤلفات ج 1 ، ص 166) .
پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است : خداوند به من مقام شفاعت را عطا فرموده و من طلب مي كنم شفاعتي را كه خداوند به من عطا كرده است . محمد بن عبدالوهاب مي گويد : جواب اين حديث اين است كه خداوند به پيامبرش مقام شفاعت را عطا فرموده ولكن تو را ( بندگان) از درخواست چنين مطلبي ( درخواست شفاعت از پيامبر ) نهي كرده است ، خداوند در قرآن مي فرمايد :
( فلا تدعوا مع اللَّه أحداً) الجن / 18. و مساجد ويژه خداست ، پس هيچ كس را با خدا مخوانيد .پس اگر از خداوند درخواست كني كه پيامبرش را در روز قيامت شفيع تو گرداند (و بواسطه او گناهان ترا ببخشد ) به دستور خداوند در اين آيه عمل كرده اي .
در جاي ديگر مي گويد :
الميت لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضراً فضلاً لمن سأله أن يشفع له إلي اللَّه... . (مجموعة المؤلفات ج1 ، ص 296 ، ج 4 ص 42 ).
فردي كه مرده است ( كنايه از انبيا و صالحين ) نمي تواند هيچ نفعي را براي خودش جلب كند و يا ضرري را از خودش دفع كند چه برسد به اينكه بخواهد براي كسي طلب شفاعت كند.
محمد بن عبد الوهاب مي گويد :
قال تعالي : ( وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَي عَمَّا يُشْرِكُونَ ) يونس: 18/10 .
فأخبر انّ من جعل بينه وبين اللَّه وسائط يسألهم الشفاعة فقد عبدهم وأشرك بهم ، وذلك أنّ الشفاعة كلّها للَّه ، كما قال تعالي : ( قل للَّه الشفاعة جميعاً) الزمر : 44 . (تحفه اثنا عشرية ــ عبدالعزيز دهلوي ــ ، ص 751 )
خداوند در قرآن مي فرمايد : و به جاي خدا ، چيزهايي را مي پرستند كه نه به آنان زيان مي رساند و نه به آنان سود مي دهد . و مي گويند : «اينها نزد خدا شفاعتگران ما هستند .» بگو : «آيا خدا را به چيزي كه در آسمانها و در زمين نمي داند ، آگاه مي گردانيد ؟» او پاك و برتر است از آنچه ] با وي ] شريك مي سازند .
خداوند در اين آيه خبر مي دهد هركس بين خود و خدايش واسطه قرار دهد در حقيقت آن واسطه را پرستيده و او را به عنوان شريك خدا قرار داده است ، و اين مطلب به خاطر اين است كه شفاعت تماما متعلق به خداست همانطوري كه خداوند در قرآن مي فرمايد : اي رسول ما بگو : «شفاعت ، يكسره از آن خداست » .
« أعوذ بالله من الإفتراء و الكذب »
ادامه دارد.....
منبع: مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
منبع : مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)